به گزارش سایت خبری پرسون، حسن رشوند در یادداشتی نوشت:
مِّنَ المُؤمِنِینَ رِجَال صَدَقُواْ مَا عاهَدُواْ اللهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَّن قَضَى نَحبَهُ وَ مِنهُم مَّن یَنتَظِرُ وَ مَا بَدَّلُواْ تَبدِیلا.
«برخى از میان مؤمنان، مردانى هستند که به عهدى که با خدا بستند وفا کردند، از آنان کسى است که عهدش را بهجا آورد [شهید شد] و برخى از آنان [نیز] کسى است که انتظار [شهادت] مىکشد و [اینان] به هیچ وجه عهدشان را تغییر ندادند.»
امروز در میان 8 میلیارد جمعیت جهان یقینا به اندازه انگشتان یک دست، پیدا نمیشوند شخصیتهای تکاملیافتهای که ویژگیها و خصوصیات رفتاری شهید بزرگوار سید حسن نصرالله را داشته باشند. قرآن کریم، این راهنمای همیشه جاوید، وقتی در سوره احزاب ویژگی شاخص این افراد را «وفای به عهد» معرفی میکند و این وفاداری تا پای جان دادن در راه حق و انتظار کشیدن برای رستگاری را که با شهادت رقم میخورد از خصوصیات بارز این افراد میداند. بر خود میبالیم در عصری زیست کردهایم که قاسم سلیمانی، سید حسن نصرالله، عماد مغنیه و دهها عزیز دیگر که مصداق بارز این آیه شریفه بودند، میزیستهاند.
کم هستند آدمهایی که بیش از 30 سال رهبری امتی را عهدهدار باشند و به جز عهد با خدا و عمل به دستورات الهی که مبارزه با ظلم مهمترین آن است به چیزی نیندیشند. چقدر این آدمها به هم شبیهاند. شهید سلیمانی در نامهای به فرزند خود مینویسد: «سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرأت
بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند.» و شهید سید حسن نصرالله که در طول این سی سال همگام و همراه حاج قاسم ما بود همچون او خواب را بر خویش حرام کرده بود و در طول یک سال گذشته که کودکان مظلوم غزه در زیر آتش خصم رژیم کودککش صهیونیستی قرار داشتند، لحظهای آرام و قرار نداشتند و در عهدی که با خدای خویش برای نابودی جبهه کفر بسته بودند، از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
روزی که سید حسن نصرالله با شهادت سید عباس موسوی در سال 1992 جایگزین آن عزیز سفر کرده شد، نه جنوب لبنان اشغال شده توسط صهیونیستها پس از 18 سال آزاد شده بود و نه جنگ 33 روزه که لکه ننگ همیشگی بر پیشانی رژیم صهیونیستی است، با پیروزی حزبالله رقم خورده بود. او بود که با تحمیل تلفات سنگین بر اسرائیل در سال 2000 میلادی صهیونیستها را مثل تفاله از جنوب لبنان بیرون ریخت و حقارت و شکست را برای این رژیم در سال 2006 با جنگ 33 روزه رقم زد. آنچه در شب شنبه در منطقه « ضاحیه» در جنوب بیروت اتفاق افتاد و منجر به شهادت این سید قهرمان و همراهانش شد، در نتیجه سه دهه مبارزه او و شکست خفتبار صهیونیستها بود.
دو ویژگی برجسته در شهید سید حسن نصرالله او را از دیگران متمایز کرده بود و بودند افرادی که داعیه رهبری گروههای مبارز را داشتند ولی به جهت عدم برخورداری از این دو ویژگی نتوانستند تا پایان، راه مبارزه و جهاد با دشمن را ادامه دهند. سید مقاومت ما مصداق بارز آیه 139 سوره مبارکه آلعمران « وَ لَا تَهِنُواْ وَ لَا تَحزَنُواْ وَأَنتُمُ الأَعلَونَ إِن کُنتُم مُّؤمِنِینَ» (سستی مکنید و غمگین نشوید، که شما [از دیگران] برترید،[البتّه] اگر با ایمان باشید)، بودند. او از هیچ چیز جز خدا نمیترسید. در طول 30 سال مبارزه با جبهه کفر، لحظهای در راهی که میپیمود، تردید نکرد. طعنه بدخواهان او را از هدفی که دنبال میکرد، منصرف نساخت. همانگونه که در پیام رهبر حکیم انقلاب از خصوصیات شهید نصرالله بیان شده او یک عالم با فضیلت دینی و رهبر مدبّر سیاسی بود. آنجا که با توطئه سعودیها «سعد حریری» نخستوزیر سابق لبنان به عربستان فراخوانده شد و اجازه خروج از عربستان را به او ندادند و عملا در زندانی خانگی محبوسش کردند و خشم مردم لبنان برانگیخته شده بود، با بازگشت حریری به لبنان، این سید حسن نصرالله بود که با مدیریتی مثالزدنی با چشمپوشی از رفتار او و سخنانش بر ضد حزبالله در عربستان، فضای لبنان را آرام و توطئه خناسان سعودی - آمریکایی و صهیونیستی را خنثی کرد.
دومین ویژگی برجسته سید مقاومت ما، ولایتپذیری او بود. او رهبری خود را با وجود آنکه در یک سرزمین دیگر اعمال مدیریت میکرد، در امتداد رهبری معظم انقلاب اسلامی میدید و هیچ وقت خویش را در عرض امام خامنهای (مد ظله العالی) تعریف نمیکرد. اصلا سید حسن، چیزی به عنوان رهبری برای خود قائل نبود و خویش را سرباز امام خامنهای میدانست که باید همواره از چنین شخصیتی تبعیت کند.
با چنین ویژگیهای شخصیتی آیا عامل شهادت سید حسن نصرالله را باید تنها رژیم صهیونیستی دانست؟ کیست که نداند آنچه اسرائیل این رژیم جعلی در طول 8 دهه جنایت در فلسطین، غزه و لبنان انجام میدهد محصول پخت و پزی است که کاخ سفید در واشنگتن، اتاقهای فکر گروه صهیونیستی آیپک در آمریکا، کاخ باکینگهام در انگلیس، الیزه در فرانسه انجام میدهند. اگر امضای «بایدن» رئیسجمهور آمریکا پشت درخواست «نتانیاهو» نبود، رژیم صهیونیستی غلط میکرد دست به چنین جنایت بزرگی بزند. دیدیم که در کمتر از یک روز، دم خروس بیرون زد و رئیسجمهور مفلوک و روسیاه آمریکا با خوشحالی از ترور شهید نصرالله اعلام کرد: «کشتن نصرالله عدالت را برای قربانیان او از جمله هزاران غیرنظامی آمریکایی، اسرائیلی و لبنانی به ارمغان آورد. ما از حق اسرائیل برای دفاع از خود در برابر حزبالله، حماس، حوثیها و هر گروه تروریستی مورد حمایت تهران حمایت میکنیم. به وزیر دفاع دستور دادم که موقعیت دفاعی نیروهای ما در خاورمیانه را تقویت کند تا خطر یک جنگ منطقهای گستردهتر کاهش یابد.»
بایدن پس از خوشحالی از جنایتی که انجام دادهاند، وقیحانه سخن از آرام کردن فضای منطقه از راه دیپلماتیک میکند و میگوید: «هدف نهائی ما آرام کردن درگیریهای جاری در غزه و لبنان از طریق ابزارهای دیپلماتیک است.» و اعلام میکند که الان زمان آتشبس فرا رسیده است!
از همان ابتدای جنگ غزه روشن بود که مقامات کاخ سفید در یک سناریوی کاملا هماهنگ به دنبال نابودی مردم غزه و جریان مقاومت در منطقه بودند تا جبهه مقاومت را در تنگنای امنیتی قرار دهند و نهایتا آتشبس را پس از آواره کردن بیش از دو میلیون مردم غزه از سرزمینشان، سرکوب فلسطینیهای کرانه باختری و خنثی کردن مبارزه جریان مقاومت در منطقه، بر آنها تحمیل کنند. اما فراموش کردهاند که خون شهید همواره موجب جوشش و بیداری ملتها و مبارزه با جبهه کفر بوده است و آیه مشهور «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللهِ أَمْواتاً و...» گویای این واقعیت است که مغز کوچک مقامات کاخ سفید و تلآویو فاقد درک آن است.
بنابراین؛ امروز در ترور سید مظلوم ما سید حسن نصرالله ما نتانیاهو یا دیگر مقامات رژیم کودککش صهیونیستی را نمیبینیم، بلکه نوک پیکان اتهام متوجه دستگاه حاکم بر آمریکاست که نقشه ترور و در اختیار قرار دادن امکانات آن از جمله بمبهای چند تنی سنگرشکن آن هم برای یک ساختمان چند طبقه را در اختیار صهیونیستها قرار میدهد تا صهیونیستها در مقام مجری، این جنایتها را رقم زنند.
منبع: کیهان