تحلیلی متفاوت از نامه فائزه هاشمی در زندان/ بازگویی ابعاد مهم از وضعیت روحیه زندانیان امنیتی

فائزه هاشمی به‌تازگی نامه‌ای را از درون زندان منتشر کرد که ابعاد مهمی از وضعیت روحیه زندانیان امنیتی را بازگو می‌کند: «در این زندان آموختم که ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم.
تصویر تحلیلی متفاوت از نامه فائزه هاشمی در زندان/ بازگویی ابعاد مهم از وضعیت روحیه زندانیان امنیتی

به گزارش سایت خبری پرسون، روزنامه جوان نوشت: نامه فائزه هاشمی که آن را ۲۱ شهریورماه از درون زندان منتشر کرد و در آن نوشت که دیگر «مشاهداتم در زندان حالم را از هر مبارزه‌ای به‌هم می‌زند، مانده‌ام بر سر دوراهی» از چند جهت بسیار مهم است. هرچند او سعی کرده در همان جمله آغازین نامه با انتساب پرسشی به یک آدم فرضی، پاسخ دهد که از مواضعش کوتاه نیامده است، اما اگر نوعی کوتاه‌آمدن و پشیمانی در سراسر نامه و محتوای آن مشهود نبود، نیازی هم به این تأکید در آغاز نامه نبود!

با این‌حال اینکه فرض کنیم فائزه، نامه را با هدف آزادی از زندان و بخشوده‌شدن نوشته، اما مغرورانه در آن همچنان بر دیکتاتوری در حاکمیت اصرار کرده، چندان قابل تأیید نیست، اما نامه او اثباتی بر چند دهه اظهارات دادستان‌ها و مسئولان نظام است که بر ماهیت ضداخلاقی و دروغین برخی زندانیان به‌اصطلاح سیاسی که عمدتاً با دلایل امنیتی دستگیر می‌شوند، اصرار دارند. عصبانیت گسترده شبکه‌های فارسی‌زبان خارجی از این نامه نیز نشان می‌دهد آنان هم رویکرد نامه را علیه زندانیان امنیتی دیده‌اند. اینکه یک زندانی مشهور و مغرور بگوید اکثر خبرهایی که از درون زندان به بیرون می‌آید «خبرسازی از طریق انتشار اخبار مبالغه‌آمیز و نادرست» است، یا این زندانیان نشان داده‌اند «طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستند» یک گزارش مستند علیه چند دهه خبرسازی بی‌بی‌سی و باقی خبرپراکنان از وضعیت زندان‌های ایران است. به‌تازگی صادق زیباکلام نیز که از زندان برای ادامه معالجه بیرون آمد، زندان‌های فعلی را در نسبت با زندان‌های قبل از انقلاب، به هتل پنج‌ستاره تشبیه کرد، چیزی که فائزه نیز در گزارش خبرسازی دروغ از داخل زندان تلویحاً بر آن صحه گذاشته است.

فائزه هاشمی به‌تازگی نامه‌ای را از درون زندان منتشر کرد که ابعاد مهمی از وضعیت روحیه زندانیان امنیتی را بازگو می‌کند: «در این زندان آموختم که ما مبارزین طبلی توخالی و دیکتاتورهای حقیری بیش نیستیم. سرود آزادی و عدالت می‌خوانیم و در چرخه زندگی، ستم را بازتولید می‌کنیم. از دموکراسی و فرهیختگی می‌گوییم ولی با زبانی سرکوبگر و طردکننده، باز تولید سلطه و استبداد را رقم می‌زنیم. در این زندان آموختم سال‌ها و حتی دهه‌ها تا نهادینه شدن دموکراسی در خود به عنوان پیش‌نیاز اصلاح جامعه و حکومت فاصله داریم. در این زندان آموختم که در کنار حقیقت بودن حتی در زندان و در بین مبارزین راه آزادی هزینه گزافی دارد. در این زندان بیشتر آموختم تنها راه رسیدن به آزادی و عدالت و برقراری یک حکمرانی خوب، اصلاحات و به ویژه اصلاحات ساختاری است.»

شاید جمله آخر نامه فائزه را بتوان رویکردی تلقی کرد که در بیشتر اصلاح‌طلبان معتدل و پشیمان از تندروی‌های گذشته و اصلاح‌طلبان معروف با نامه «روزنه‌گشا» دیده‌ایم و بی‌شک باید این را نوعی پشیمانی در رفتار فائزه تلقی کرد که به‌جای پیشبرد آرمان‌هایش در قالب اصلاحات، به شکلی دیگر عمل کرده است و حالا خود را در محاصره هم‌بندی‌هایی می‌بیند که «دیکتاتورهای حقیری» بیش نیستند و فائزه حتی می‌ترسد که به دست آنان کشته شود! «و بالاخره زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد! دختر عمویم که به تعبیر خواب‌هایش باور جدی دارد، چندی پیش در خواب دیده که در زندان توسط هم‌بندی‌ها کشته می‌شوم. از ما گفتن بود، خود دانید!»

حالا اینکه ذکر این خواب نیز آیا درخواستی از رئیس‌جمهور جدید است که چانه‌زنی برای آزادی او را فراهم کند یا نه بر ما معلوم نیست ولی چنین شواهدی را در خود دارد.

عباس عبدی: من هم همین‌طور!
برخی به نامه فائزه واکنش همدلانه نشان دادند. عباس عبدی نوشت: «گرچه ۳۸ ماه زندان بودم ولی از همان موقع همیشه خوشحال بودم که علی‌رغم سختی‌های زندان انفرادی، فقط یک ماه را در بند عمومی به سر بردم. این حس ناشی از تجربیات زندانیان بند سیاسی (پیش و پس از انقلاب) بود که یا شنیده یا مطالعه کرده بودم و هیچگاه دوست نداشتم در چنین فضایی آکنده از بدبینی و اتهام‌زنی و بسته‌ای زندگی کنم. جالب است که در همان یک ماهی که در بند عادی بودم زندانیان سیاسی این بند در اقلیت بودند و تازه از بند سیاسی به آنجا آمده بودند و چقدر از فضای بند زندان سیاسی بد می‌گفتند و خوشحال بودند که به بند زندانیان عادی و مالی آمده‌اند. در این سال‌ها هم توصیف‌های زیادی از زندان عمومی بندهای سیاسی شنیده بودم که موجب تأسف بود.

بخشی از بدبختی‌های دوران پس از انقلاب محصول همین تنش‌های درون زندان بود که پس از انقلاب روی مردم و جامعه آوار شد. خانم فائزه هاشمی در خصوص فضای زندان نامه‌ای را منتشر کرده است که از جهت حقیقت‌یابی شجاعانه بود و موجب احترام است. به نظر من این‌گونه نقدها از سوی کسانی که تصور می‌رود از جناح و جبهه مورد انتقاد هستند بیشتر شنیده می‌شود و موجب تلطیف فضای سیاسی و تمایز میان حق و باطل می‌شود و باید به خانم هاشمی تبریک گفت که در این راه پیشگام شده‌اند. برای بهبود شرایط عمومی کشور باید از جایی آغاز کنیم که خودمان هم در آن حضور داریم. اگر قرار است از بیان حقیقت نترسیم ابتدا باید درباره خود آزادانه حرف بزنیم.»

بر ما معلوم نیست که آقای عبدی قبلاً چنین اظهاراتی درباره وضعیت زندانیان سیاسی داشته یا نه، ولی حتی اگر نداشته همین اذعان امروزین او و اینکه باید برخی حقایق را گفت و از خودمان هم شروع کنیم، غنیمت است. در جبهه اصلاحات، هم فائزه هاشمی و هم عباس عبدی کسانی هستند که دیگر اعضای جبهه آنان را به همراهی با نظام متهم نمی‌کنند و به همین‌خاطر رسانه‌های اصلاح‌طلب اکنون با چالشی بزرگ روبه‌رو هستند که نزدیک به سه دهه خلاف این وضعیت را از زندان‌ها گزارش می‌کردند و حتی آن اخبار دروغین و ساختگی که فائزه به آن اشاره کرده، بخشی از خوراک روزانه خبری این رسانه‌ها بوده است! و حالا باید دید که امروز چه رویکرد و جهتی را در بازتاب نامه فائزه پی‌می‌گیرند. اگر آن را تأیید کنند، سه دهه رویکرد خود را دروغ نامیده‌اند و اگر آن را رد کنند، باید اعتراف کرد آن دیکتاتوری داخل زندان که فائزه می‌گوید در این رسانه‌ها نیز ظهور کرده است و اجازه نمی‌دهند هیچ حرف متفاوتی از زبان یکی از خودشان شنیده شود!

مهم‌تر از نامه فائزه، همین شیوه مواجهه اصلاح‌طلبان تندرو با آن است. بخش خارجی این تندروی که همان رسانه‌های معاند هستند، نشان دادند که از این نامه عصبانی هستند. چون فائزه هم‌بندشدن با این زندانیان امنیتی را «به چاه افتادن» توصیف کرده است «وضعیت به گونه‌ای است که جز زندانیان ریشه‌دار یا قدیمی، جدیدالورودها در کمتر از حداکثر یک هفته، شوکه و مبهوت و پشیمان که این‌ها بودند چهره‌هایی که آرزوی دیدارشان را داشتیم؟ چه فکر می‌کردیم و چه دیدیم؟ چگونه از چاله به چاه افتادیم؟ و در آرزوی خلاصی و پی‌گرفتن زندگی و پشت سر را نگاه نکردن [می‌روند]. می‌گویند در زندان که قدرتی ندارند این گونه‌اند، وای اگر قدرتی بگیرند. برای من که در سال ۱۳۹۱ نیز در زندان بودم، در مقایسه با این دوره چنین شرایطی به ابتذال کشیدن مبارزه است. می‌گویند برخی از چپ‌ها هرجا و هر زمان که تعدادشان زیاد می‌شود، باند تشکیل می‌دهند، دسته‌جمعی به دیگران تهاجم می‌کنند، از خطاهای هم حمایت می‌کنند و دیگران را به خاک سیاه می‌نشانند. مردان زندانی نیز تجربه‌های مشابهی دارند. متأسفانه برخی مدافعین حقوق بشر زندانی نیز به این‌ها پیوسته‌اند. انگاری تقسیم کار کرده‌اند در سلطه بر دیگران ولی با نقش‌های متفاوت.»

گرانیگاه نامه فائزه آنجاست که می‌گوید «برای برخی از این مبارزان، زندان مکانی است که با آن شخصیت و اعتبار و شهرت کسب کرده و می‌کنند. فقط بودن در زندان برایشان ارزش است و عملاً در تعارض با آرمان‌های سابق خود روزگار سپری می‌کنند.»

این فریاد سی‌ساله تحلیلگران نزدیک به نظام است که تلاش برای زندانی‌شدن را یک پروسه برنامه‌ریزی‌شده می‌دانند که از وزارت خارجه انگلیس و امریکا و از نهادهای اطلاعاتی غرب آغاز می‌شود و در اینجا ادامه می‌یابد و در برخی مواقع آزادی برخی از این زندانیان مصادف می‌شود با استقبال گسترده از او در همان وزارتخانه‌های خارجی و اعطای مدال و نشان و جایزه صلح نوبل! حالا فرآیندبودن آن را فائزه خبر می‌دهد و اینکه زندان برای آنان یک هدف است.

فائزه در نامه خود فهرستی از رفتارهای دیکتارمآبانه زندانیان بازگو می‌کند تا کاملاً مستند و با مصداق سخن گفته باشد. از جمله «در جلسه عمومی بند، موضوعی رأی می‌آورد برخلاف نظر این افراد که در اقلیت بوده‌اند. جلسه تمام‌نشده با داد و ایجاد فضای همراه با وحشت و ارعاب به این رأی‌گیری اعتراض و آن را باطل می‌کنند» و اینکه «نسبت به افراد غیر همراه با خود یا منتقد خود با انگ‌های نادرستی، چون مزدور، دارای مأموریت، آدم‌فروش، جاسوس، حکومتی، کارمند دولت در اینجا وارد شده و مشابه گروه‌های فشار با ایجاد فضای وحشت و خفقان سعی در ساکت‌کردن آن‌ها کرده و بعضاً موفق هم می‌شوند.» و بالاخره «با ایجاد هیاهو و فحاشی و شعار مانع رأی دادن برخی از زندانیان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر شدند. از ۸ صبح تا ۱۲ شب روز جمعه در راهروی منتهی به درب خروجی بند نشستند، هم بندی‌های‌شان را، چون مأموران امنیتی پاییدند و اجازه عبور ندادند. فضا به قدری خوفناک بود که زندانبانان نیز جرئت باز کردن درب برای عبور رأی‌دهندگان را نداشتند و این هشت نفر نتوانستند رأی بدهند.» و این مورد بسیار تأسف‌آور و قابل‌تأمل: «برخی از زندانیان به دلیل نگرانی از طرد و تنها و تهدید شدن در محیط بسته زندان و بدون تمایل قلبی با برنامه‌های اعتراضی زندانیان همراهی می‌کنند.»

نامه فائزه چهره واقعی زندانیان امنیتی را نشان داد. ممکن است کسی استدلال کند که اگر حرف‌های او درباره دیکتاتوری حقیرانه زندانیان امنیتی درست است و چهره واقعی آنان را نشان می‌دهد، پس حرف‌های او درباره مستبدان حکومت هم درست است! اما اتفاقاً فائزه خود در بندی از نامه که می‌خواهد از تقویت استدلال خود استفاده کند، جواب این استدلال را داده است وقتی می‌نویسد: «فضای کوچک زندان با ۶۵ زندانی در قیاس با کشور وسیع ایران با ۹۰ میلیون جمعیت را مقایسه کنید و ابزارِ نداشته در زندان در قیاس با حکومتی که تمام و کمال همه ابزارهای قلدری و ستمگری را در اختیار دارد» این مقایسه گواهی است بر رویکرد متفاوتی که نویسنده نامه از درون زندان با بیرون زندان احساس کرده است.

اکنون باید قضاوت را به خوانندگان این نامه سپرد تا فراتر از حب‌وبغض به نظام یا حب‌وبغض به نویسنده نامه، آنچه را که شبکه‌های معاند، سرویس‌های اطلاعاتی غرب و نهادهای حقوق‌بشری غربی سال‌هاست علیه ایران و در حمایت از زندانیان امنیتی مدعی می‌شوند، به قضاوت نشست.

منبع: جوان

764418

سازمان آگهی های پرسون