به گزارش سایت خبری پرسون، قرار نیست که ما همیشه در مورد فناوری بنویسم، گاهی لازم است خودمانیتر بنویسیم و در مورد علایق مشترک فراموششدهمان مطلب بگذاریم:
موضوع از این قرار است که یکی از کاربران سایت ردیت، آپارتمانی را اجاره میکند، یک روز بعد از نقل مکان به محل جدید، او متوجه یک دریچه مخفی و مشکوک در کف اتاق میشود.
تعجب میکند که چرا موقع اجاره، چیزی در این مورد به او گفته نشده بود، با ترس و لرز، دوستش را خبر میکند و با هم دریچه را باز میکنند و وارد یک سری اتاقها و تالارهای قدیمی میشوند که متعلق به یک صومعه قرن نوزدهمی بوده است.
فضای اتاقها با توجه به تاریکی و قدمت و بافت آنها قدری مخوف است، طوری که این مستأجر، حتی گمان میکند، برای ساختن فیلمهای ترسناک هم مناسب باشد و یا دستکم ترساندن رفقا.
خب، خواندن همین خبر من را برد به فضای دوران کودکی، آن زمان یکی از آرزوهای همه بچهها داشتن اتاق و فضایی مخفی و خصوصی بود. نمیدانم این نیاز و تمایل از کجا در ما شکل گرفته بود. یک دلیلش واضح است، کنجکاو بودن بچهها و تمایلشان برای کشف چیزهای جدید و اسرارآمیز!
اما یک دلیل دیگرش هم این بود که ما برخلاف امروز، هیچ لایهای از افکار و سرگرمیهای خصوصی نداشتیم، ماجراجوییهای ما هم خیلی رو و عینی بودند، ما نه گیمهای سطح بالایی کنونی با گرافیک عالی را داشتیم، نه میتوانستیم فیلمها به جز فیلمهای پخششده از تلویزیون را ببینیم، ما هیچ گجت خاصی هم نداشتیم که فایلی یا عکسی را در آن برای خودمان ذخیره کنیم.
پس تصور میکنم، این زمینهها باعث میشد که دنبال فضاهایی برای ماجراجوییها و بازیگوشیهای کودکانه باشیم.
یکی از علایق بسیاری از ماها، گشتن در گوشه کنار خانه و فضاهای جدید بود که به آنها میرفتیم، یک انباری قدیمی در یک خانه، یک صندوقچه قدیمی میتوانست بسیار برای ما بسیار جالب باشد.
در گفتگوهایی که با کاربران شبکههای اجتماعی داشتهام، متوجه یک نکته عجیب شدهام، یک تمایل عمومی در همه ما نیز برای داشتن خانههای درختی وجود داشت و این یکی را بیشتر ما به خاطر دیدن کارتون خانواده دکتر ارنست به ارث بردهایم!
خانهای ایمن و زیبا روی درختی بزرگ، خانهای که حتی پلکانی مخفی در میان درخت هم دارد. فکر کنم انگشتشماری از ما تا حالا توانسته باشیم، به این آرزو برسیم.
آرزوی داشتن خانه درختی شاید به نظر بچگانه باشد، اما جالب است بدانید که خیلیها به صورت جدی خانههای درختی میسازند، کافی است که این عکسها را ببینید تا داغ دلتان تازه شود!
جستجوهای دوران کودکی من، شخصا منجر به کشف هیچ اتاق و دالان مخفیای نشد، سرخورده گاهی با لگو، زیردیاهایی با فضاهای مخفی در داخل آن میساختم و بعضی از وسایلم که شامل پنج تومنیهایم هم میشد، در آن مخفی میکردم.
دیگر زمان زیادی گذشته و این آرزوها از یادمان رفته ولی هنوز هم گاهی دیدن صحنههایی آن آرزوها را در دلم زنده میکنند، از خبر روزنامه مترو گرفته تا مثلا وقتی که در سریال لاست، آن دریچه مخفی را دیدم!
منبع: یک پزشک