به گزارش سایت خبری پرسون، محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان، در مصاحبه با شبکه فاکس نیوز تصریح نمود، عربستان و اسرائیل هر روز به برقراری رابطه نزدیکتر می شوند. عین این موضعگیری چند روز بعد از سوی بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونسیتی، در مصاحبه با همین شبکه آمریکایی تکرار شد. در این اوضاع و احوال سفیر بحرین در آمریکا، عبدالله بن راشد، با محتوم دانستن این واقعه، برقراری رابطه میان عربستان و اسرائیل را مسئله زمان خواند. سفر اولین وزرای اسرائیل، وزیر جهانگردی و وزیر ارتباطات، به عربستان طی روزهای گذشته دلیلی محکم در تایید این گمانه زنی ها قلمداد شده است. به رغم همه اینها نویسنده این مقاله معتقد است موانع پیش روی این روابط بیش از آن است که بتوان آنها را نادیده گرفت یا کم اهمیت تلقی نمود. این موانع، که می تواند فرآیند عادی سازی میان عربستان و اسرائیل را ناکام گذارد، در موارد زیرین مورد بررسی قرار گرفته است:
عربستان کشوری کاملا اسلامی است: نزدیک به صد درصد مردمان این کشور مسلمان هستند. علاوه بر آن، بخش اعظمی از این جمعیت مسلمان گرایشات مذهبی و سنتی دارند. این واقعیت آنها را نسبت به اشغالگری یهودی در جهان اسلام و تصرف مقدسات اسلامی در فلسطین حساس کرده است. عربستان در حمایت از فلسطین سابقه ای طولانی و تاریخی دارد و در جنگ با اسرائیل هزینه های مالی و جانی زیادی تقبل نموده و صدها شهید و مجروح داده است. همه نظرسنجی های انجام شده در عربستان موید مخالفت گسترده مردم این کشور با برقراری رابطه با اسرائیل است. در یک نظر سنجی اخیر (که نتایج آن در اکونومیست منتشر شد) تنها دو درصد از جوانان عربستانی از چنین رابطه ای حمایت کرده اند. در حالیکه، برای مثال، این رقم در امارات نزدیک به ۷۵ درصد بوده است. بنابراین موافقت با عادی سازی در هیچ فرآیند دموکراتیکی شانس موفقیت ندارد و تنها از طریق اجبار، زور و تحمیل روندهای دیکتاتورمآبانه قابل تصور است. این امر هم می تواند نارضایتی های گسترده ای در سطوح رسمی و غیررسمی در عربستان ایجاد نماید و نه تنها جوانان و عامه مردم بلکه علما و روحانیون و حتی نظامیان و نیروهای امنیتی را متاثر نماید. واقعیت مزبور، مانند صلح غیردموکراتیک و غیرمردمی مصر با اسرائیل، می تواند آرامش و امنیت سران کشور و به ویژه مسئولان عادی سازی را به خطر اندازد.
علاوه بر افکار عمومی عربستان، افکار عمومی در فلسطین نیز شدیدا مخالف این تحول است. لغو بازدید سفیر عربستان (در فلسطین)، آقای نایف بن بندر، از مسجدالاقصی در سفر اخیر نامبرده به سرزمینهای اشغالی موید این ادعاست. این تصمیم احتمالا به دلیل نگرانی از واکنش منفی و خشم آلود نمازگزاران فلسطینی صورت گرفته است. چنین واکنشی چندی پیش دامن محمد السعود بلاگر عربستانی حامی عادی سازی را گرفت. زمانیکه او از مسجدالاقصی بازدید می کرد مردم علیه وی شعار دادند و او را از مسجد بیرون کردند. مخالفت با عادی سازی به عربستان و فلسطین محدود نمی شود بلکه همه کشورهای اسلامی، احتمالا به استثنای نسل جوان در امارات، را در بر می گیرد. براساس نظرسنجی موسسه معتبر الموشر العربی اکثریت مردم در همه کشورهای عربی مخالف عادی سازی هستند. این مخالفت شامل کشورهایی که با اسرائیل رابطه برقرار نموده مانند مصر، اردن و مراکش نیز می شود. در واقع همه عادی سازیهایی که تاکنون در جهان اسلام صورت پذیرفته غیردموکراتیک و مغایر نظر مردم بوده است و از این حیث نوعی دیکتاتوری و فاقد اعتبار مردمی است.
مخالفت مردم عربستان، فلسطین و سایر کشورهای اسلامی با عادی سازی روابط با اسرائیل چیز غریبی نیست و همواره، از آغاز تجاوز صهیونیستی به منطقه، وجود داشته است اما در این برهه خاص، و به دلیل تندروی و افراط دولت مذهبی نتانیاهو، این بار، به شکلی استثنایی، مخالفتهای گسترده ای با این عادی سازی در جوامع غربی و حتی جامعه یهودی اسرائیل وجود دارد. آنها این دولت را فاقد صلاحیت و کفایت لازم برای عادی سازی می دانند و شناسایی آن را امتیازی تلقی می کنند که موجب تقویت این دولت افراطی و سیاستهای غیردموکراتیک و ضدحقوق بشری آن می شود. بر همین اساس دولتهای غربی نیز حمایت جدی از این عادی سازی نمی کنند. جدیت دولت آمریکا در حمایت از این فرآیند نیز برغم برخی اظهار نظرها محل تردید است. حداقل دولت فعلی آمریکا در این باره یکدست و هم نظر نیست.
مخالفت فلسطینی ها با حرکت عربستان به سوی اسرائیل به گواهی تاریخ مخالفتی احساسی و سطحی نیست بلکه ریشه در حقایق تاریخی مسلمی دارد که همه آنها موید این واقعیت است که به رسمیت شناختن اسرائیل و صلح با آن نه تنها کمک به فلسطینی ها نمی کند بلکه تاثیری بسیار منفی در موقعیت و مبارزه آنها برای آزادی فلسطین دارد و اسرائیل را در موقعیت بهتری برای غصب حقوق آنها و یهودی سازی کامل این سرزمین قرار می دهد. برای کتمان این حقیقت محرز، همواره در هر صلحی از سوی کشورهای عربی بحث اعطای امتیازاتی به فلسطینی ها و وعده هایی در جهت احقاق حقوق آنها مطرح می شود که همه آنها وعده هایی توخالی و فریبنده از کار درآمده که کارکردی جز آرام کردن ملتهای منطقه یا کاستن از شدت مخالفت آنها ندارد. این امر در همه موارد پیشین صلح عربی با اسرائیل از اولین آنها (مصر) تا آخرین (امارات) تجربه شده است. انور سادات نیز مدعی بود اسرائیل را وادار کرده حقوق فلسطینی ها را به رسمیت بشناسد و امارات هم صلح خود با اسرائیل را مشروط به توقف یهودی سازی کرانه باختری کرده بود اما همه اینها نه تنها کمکی به فلسطینی ها نکرد بلکه به گواهی مسلمات تاریخی میزان تجاوز به حقوق فلسطینی ها را افزایش داد. این تاریخ روشن از فریبکاری اسرائیل (و همکاری برخی طرفهای عربی) اجازه می دهد صلح با اسرائیل از اولین تا آخرین را چیزی کمتر از خیانت به آرمان آزادی فلسطین و رها کردن مظلومان مسلمان در چنگال ظلم صهیونیستی ندانیم.
عربستان در جهان اسلام نقش مرکزی دارد. این کشور خاستگاه اسلام است و مقدس ترین اماکن اسلامی، مکه و مدینه، در این کشور قرار دارند. اهمیت این اماکن در حدی است که پادشاهان عربستان مهمترین لقب خود را خدمت به این مراکز می دانند (خادم الحرمین الشریفین). هر ساله میلیونها نفر از سراسر جهان اسلام برای شرکت در مراسم حج به این کشور می روند. عربستان مقر سازمان همکاری اسلامی و مهمترین حامی این سازمان اسلامی است که برای آزادی قدس تاسیس شده است. علاوه بر آن، موقعیت، وسعت و ثروت این کشور به نقش ویژه و مرکزی آن در جهان اسلام کمک کرده است. این موقعیت برای عربستان از ارزش و اهمیت زیادی برخوردار است و عادی سازی روابط با اسرائیل در حالیکه اکثریت قاطع جوامع اسلامی با آن مخالف می باشند و همچنین اکثریت کشورهای اسلامی (حدود سی کشور) با آن رابطه ای ندارند، موقعیت عربستان در جهان اسلام را با چالشهای بی سابقه ای روبرو خواهد نمود. پادشاهان عربستان چگونه می توانند خود را خادم حرمین شریفین بنامند در حالیکه در ورطه خیانت به سومین حرم شریف، مسجدالاقصی، افتاده و با حکومتی وارد دوستی شوند که بیشترین تجاوز را به اماکن مقدس اسلامی نموده و در صدد تخریب مسجدالاقصی و بنای معبدی یهودی بر فراز آن است. این واقعیت اگر در گذشته قابل انکار بود امروزه که تصاویر دردناک تجاوز یهودیهای افراطی و حتی اعضای دولت اسرائیل به این مسجد هر روزه به همه جای جهان اسلام مخابره می شود، قابل کتمان نیست.
عادی سازی روابط با اسرائیل مغایر طرح صلح عربی است که در سال ۲۰۰۲ در اجلاس اتحادیه عرب در بیروت به تصویب همه دولتهای عربی رسید. براساس این طرح کشورهای عربی زمانی اسرائیل را به رسمیت خواهند شناخت که این رژیم از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ (کرانه باختری، غزه و بلندیهای جولان) عقب نشینی کند و اجازه دهد کشور مستقل فلسطینی به پایتختی قدس در این اراضی تشکیل شود. البته پیشتر کشورهایی مانند امارات و بحرین این مصوبه را زیر پا گذاشتند اما عربستان خود طراح و پیشنهاد دهنده این طرح بود. عربستان در زمان پادشاهی ملک عبدالله، پادشاه محترم و خردمند این کشور، طرح مزبور را مطرح نمود که مورد تایید کشورهای عربی و اسلامی قرار گرفت. این طرح همچنین، به دلیل سازگاری با حقوق بین الملل و مصوبات سازمان ملل در باره فلسطین، از مشروعیت و مقبولیت گسترده بین المللی برخوردار است.
تحولات نزدیکی عربستان واسرائیل در زمانی رخ می دهد که فلسطین، به دلیل سیاستهای ظالمانه و تجاوزکارانه اسرائیل، در یکی از بدترین شرایط تاریخ خود قرار دارد. نوار غزه بیش از یک دهه است که در محاصره کامل قرار دارد و مردم آن از هر نظر برای تامین مایحتاج خود در مضیقه هستند. کرانه باختری هر روزه شاهد کشتار شهروندان فلسطینی است. از ابتدای سال میلادی جاری تاکنون بیش از ۲۵۰ فلسطینی در کرانه باختری کشته شده اند که حداقل ۴۱ تن از آنان کودک یا نوجوان بوده اند. مشاهده تصاویر جان باختگان فلسطینی، که به دست نیروهای صهیونیستی به قتل می رسند، به امری روزمره و عادی تبدیل شده است. حیات فلسطینی ها از هر سو در کرانه باختری تحت فشار قرار دارد. پیشتر این فشار از سوی حاکمیت بیرحمانه نظامی و امنیتی اعمال می شد اما امروزه حملات جهنمی شهرک نشینان افراطی که حد و مرزی در برخورد با فلسطینی ها و خانه و کاشانه و مقدسات آنها نمی شناسند، فشارهای پیشین و رسمی را به شوخی تبدیل کرده است. اینک بیش از ۱۳۰۰ فلسطینی بدون محاکمه و اتهام خاصی در زندانهای اسرائیل گرفتار آمده اند. خانه های فلسطینی ها با سرعت تخریب می شود، زمینهای آنها مصادره می گردد. یهودی سازی در سرتاسر فلسطین با سرعت هر چه تمامتر ادامه دارد. تبعیض نژادپرستانه علیه فلسطینی ها سازمانهای حقوق بشری غربی چون عفو بین الملل و دیده بان حقوق بشر را وادار نموده رسما به وجود نظام ضدبشری آپارتاید در اسرائیل اذعان نمایند. فشار اسرائیل بر فلسطینی ها آنچنان گسترده و همه جانبه است که همکاران دولت اشغال، حکومت خودگردان، نیز از این فشارها در امان نمانده و در زیر بار این فشارها به سختی نفس می کشد. صلح با اسرائیل در چنین شرایطی جایزه ای به جنایات و آپارتاید دولت افراطی فعلی در اسرائیل است و آنها را برای فشار بیشتر بر فلسطینی ها تشویق خواهد نمود.
همه اینها در حالیست که امروزه در اسرائیل دولتی بر سر کار آمده که کوچکترین شایستگی برای رابطه و شناسایی ندارد. این دولت به تحقیق عرب ستیزترین، اسلام ستیزترین و افراطی ترین دولت تمام تاریخ اسرائیل است که رسما حقی برای فلسطینی ها قائل نیست. در دولتهای پیشین اندکی حق برای فلسطینی ها در کرانه باختری و غزه، که مساحتی حدود بیست درصد از کل سرزمین فلسطین است، در نظر می گرفتند. اما دولت فعلی به این حد هم راضی نیست. آخرین سند این ادعا نقشه ای است که اخیرا نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل در اجلاس اخیر مجمع عمومی سازمان ملل متحد به جهانیان نشان داد. در این نقشه (از خاورمیانه) تمام سرزمین فلسطین (از جمله کرانه باختری و غزه) اسرائیل قلمداد شده و فلسطین کاملا از نقشه خاورمیانه حذف شده است. جالبتر آنکه نتانیاهو زمانی این نقشه را نشان داد که در مورد اثرات مثبت صلح اسرائیل و عربستان داد سخن می داد. اسرائیل در سالهای اخیر غصب پنهانی و خجولانه حقوق اعراب در فلسطین را به امری قانونی و رسمی تبدیل کرده و در قانون پایه مصوب سال ۲۰۱۸ تحت عنوان دولت ملت یهودی، تعیین سرنوشت کشور را انحصارا در اختیار یهودیها قرار داده است. در همین قانون، با حذف زبان عربی، عبری به عنوان تنها زبان رسمی اسرائیل اعلام شد. علاوه بر آن توسعه شهرکهای یهودی نشین (در کرانه باختری)، که مغایر حقوق بین الملل است، در این قانون مورد تایید قرار گرفت. نزدیکی کشورهای عربی به چنین دولتی، با این حجم از تجاوز و تعدی به حقوق اعراب، واقعا از عجایب تاریخ است. علاوه بر اینها در قراردادهای جاری صلح، موسوم به صلح ابراهیم، کوچکترین سخنی از ضرورت کم شدن خطر اسرائیل، از طریق کاهش زرادخانه های غیرقانونی اتمی، شیمیایی و میکربی این کشور، که تمامی خاورمیانه را تهدید می کند، نیست. در واقع در سایه چنین سازشی کشورهای عربی می پذیرند برای همیشه زیر سایه تهدید این جنگ افزارهای خطرناک و نابود کننده (که می تواند کشورهای منطقه را در کسری از ثانیه نابود کند)، زندگی نمایند. این نه تنها تسلیم کردن یک نسل به متجاوزی جنایتکار است بلکه نسلهای آینده را هم به این متجاوز مسلح (به سلاحهای مرگبار) تسلیم می کند.
سیاستهای دولت کنونی اسرائیل آنچنان غیرقابل قبول و مردود است که داد دولتهای غربی و حتی یهودیان اسرائیل را درآورده است. اینک نه ماه است که اعتراضات مردمی گسترده علیه دولت نتانیاهو در اسرائیل در جریان است. کار به جایی رسیده که نظامیان، دسته دسته، در اعتراض به سیاستهای این دولت از خدمت احتیاط کناره می گیرند. دولتمردان دولتهای غربی حاضر نیستند با نتانیاهو یا وزرای او ملاقات نمایند. پذیرش نتانیاهو در هر کشور غربی اینک با مخالفت سخت افکار عمومی روبرو می شود. در سفر اخیر نتانیاهو به آمریکا، همه جا، حضور نتانیاهو موجب اعتراض جمع قابل توجهی از اعتراض کنندگان، از جمله یهودیان، می شد. مذاکره با این دولت منفور و امتیاز دادن به آن نه تنها در کشورهای عربی و اسلامی مورد قبول نیست، بلکه بسیاری در کشورهای غربی و حتی اسرائیل نیز با آن مخالف می باشند و آن را محکوم می نمایند.
اسرائیل تنها مشکل فلسطین نیست. توجه به ابعاد این مشکل نشان می دهد اسرائیل خطری برای تمام منطقه است. اسرائیل پس از اشغال کامل فلسطین، بخشهایی از خاک همه همسایگان خود از جمله لبنان، سوریه، اردن، مصر و حتی عربستان را اشغال کرده است. جزایر تیران و صنافیر عربستان سالها در اشغال اسرائیل بوده است اما با وجود عقب نشینی از آن همچنان نسبت به آن حساسیت داشته و اعمال قدرت می کند. در همین راستا، بنای پلی بر فراز این جزایر که خاک عربستان را به مصر متصل می کند، مورد مخالفت و حتی تهدید اسرائیل قرار گرفته است. با قدرت گرفتن صهیونیسم دینی و احزاب متدین در اسرائیل به تدریج ایده مذهبی از نیل تا فرات در اسرائیل قوت خواهد گرفت و به این ترتیب سرزمینهای بیشتری از منطقه، از جمله بخشهایی از خاک عربستان، در معرض تهدید توسعه طلبی اسرائیل (که از زمان تاسیس این رژیم در دستورکار آن بوده) قرار خواهد گرفت. توجیه ژئوپولیتیکی این توسعه طلبی توراتی، کوچکی مساحت اسرائیل در مقایسه با بزرگی اندازه رقبای عرب آن در منطقه است که اسرائیل از بکارگیری آن دریغ نخواهد کرد (همچنانکه اینک در تداوم اشغال کرانه باختری از آن استفاده می نماید). قدرت گرفتن اسرائیل در منطقه (که در پرتو عادی سازی تسریع و تسهیل خواهد شد) کشورهای منطقه را در معرض محدودیتهای بیشتری قرار خواهد داد. اینک کشورهای منطقه، حتی دوستان آمریکا مانند عربستان، برای برخورداری از انرژی صلح آمیز هسته ای و خرید سلاحهای پیشرفته دچار محدودیتهای جدی می باشند که ریشه آنها قدرت اسرائیل برای تحمیل این محدودیتها بر منطقه است. قدرت بیشتر اسرائیل و مشروعیت افزونتر آن دست اسرائیل را برای دخالت بیشتر در منطقه باز خواهد کرد. اینک سلاح اصلی کشورهای منطقه برای فشار بر اسرائیل و سیاستهای تجاوزکارانه آن، تحریم سیاسی و دیپلماتیک است که فشار سختی را بر اسرائیل وارد می کند و همچنان اسرائیل را به عنوان رژیمی بی بهره از مشروعیت کامل در جامعه بین المللی نگاه داشته است. اسرائیل با وجود برتری نظامی، اقتصادی و امنیتی در منطقه همچنان عضو عادی جامعه بین المللی و همچنین سازمان ملل و ارگانهای تابعه نیست. این امر مرهون تحریم و قطع رابطه کشورهای عربی و اسلامی است. برقراری روابط با اسرائیل این آخرین اهرم مهم کشورهای عربی را از دست آنان خارج نموده و به اسرائیل برای تعقیب سیاستهای توسعه طلبانه، تجاوزکارانه و عرب ستیزانه خود آزادی کامل خواهد داد.
یکی از استدلالهای رایج برای ترویج صلح با اسرائیل، که در رسانه های وابسته به شدت تبلیغ می شود، سخن پراکنی در باره اثرات مثبت این صلح در منطقه است. رسانه ها آن چنان در باغ سبزی نشان می دهند که گویی جهنم منطقه، در سایه این صلح، یک باره به بهشتی آرمانی بدل خواهد شد. خوشبختانه اینک چهل و چند سال از صلح مصر با اسرائیل می گذرد و همچنین سالها از صلح اردن، ساف، امارات و بحرین با اسرائیل گذشته است و نتیجه آن قراردادهای صلح با اسرائیل اینک در پیش چشم همه قرار دارد. نگاهی گذرا به مطبوعات آن دوره به خوبی نشان می دهد که آن زمان نیز چنین تبلیغاتی جریان داشته و به ملت مصر وعده می داد که در سایه این صلح به خوشبختی خواهند رسید. وضعیت فعلی این کشورها و میزان رضایت مردمی از صلح با اسرائیل بهترین معیار برای قضاوت در مورد این وعده های پوچ و فریبکارانه است. کدام کشور عربی یا اسلامی از طریق صلح با اسرائیل به شکوفایی، ثروت، رفاه و امنیت رسید. مصر، برای مثال، اینک در چنان وضعیت فلاکت باری گرفتار آمده که در آرزوی روزهای پیش از کمپ دیوید است و هر همه پرسی شفافی نشان خواهد داد چه اکثریت بالایی از مردم این کشور مخالف این صلح می باشند.
صلح با اسرائیل علاوه بر موانع بالا، میراث عظیم ملک فیصل پادشاه فقید و محبوب عربستان را به خطر خواهد انداخت. فیصل محبوبترین دولتمرد سعودی در همه جهان اسلام است که با سیاستهای حکمیانه و مسئولانه در دفاع از حقوق مردم فلسطین و سایر ملتهای مسلمان، برای خاندان آل سعود آبرو و اعتبار زیادی خرید. رهبری موثر او در جهان اسلام و عرب، در مبارزات دهه های شصت و هفتاد میلادی علیه اسرائیل، این رژیم را وادار نمود از بخشی از سرزمینهای عربی عقب نشینی نماید. در همین دوره قدرت و وحدت کشورهای عربی در جامعه بین المللی به اوج رسید و اثرات بسیاری، به نفع اعراب، بر سازمانهای بین المللی از جمله سازمان ملل گذاشت. در همین دوره صدای مردم فلسطین، از طریق سازمان آزادیبخش فلسطین، در سازمان ملل و کشورهای غربی شنیده شد و تحولات مهمی به نفع این مردم رقم خورد. از آن زمان، مردم منطقه از جمله اهالی فلسطین، احترام خاصی برای پادشاهی عربستان و نقش آن در حمایت از مصالح ملل مسلمان قائل می باشند. صلح با اسرائیل در چنین شرایط نامناسبی، که در تضاد با آرمانها و سیاستهای ملک فیصل قرار دارد، می تواند این سرمایه ارزشمند سیاسی را در معرض نابودی و تباهی قرار دهد.
در گذشته، پیش از آشتی ایران وعربستان، نزدیکی به اسرائیل توجیه مشخصی داشت. دولتمردان عربستانی می توانستند خطر ایران و سیاستهای آن را دلیلی برای نزدیکی به اسرائیل و هم پیمانی با این کشور برای مقابله با خطر مشترک، ایران، قلمداد نمایند. این توجیه می توانست جمعی را در داخل عربستان (یا خارج آن) مجاب نماید که عربستان، به دلیل فشار سنگین ایران، و علیرغم میل باطنی خود ناچار شده تن به چنین رابطه ای بدهد. اما اینک که این دوره سپری شده و ایران و عربستان آشتی نموده اند و در حال حل و فصل اختلافات خود و مشکلات فیمابین می باشند، این توجیه کارایی خود را از دست داده است. ابعاد این تحول مهم نشان می دهد آشتی مزبور حرکتی تاکتیکی و موقت نیست. ایران نه تنها حملات تبلیغاتی خود علیه عربستان را متوقف نموده بلکه موضع مثبت تبلیغاتی در قبال عربستان اتخاذ نموده در حدی که این موضع بسیار متفاوت دستمایه طعنه و طنز برخی منتقدان شده است. صلح عربستان با اسرائیل، ایران و دستگاه تبلیغاتی آن را در موضع بسیار سختی قرار خواهد داد و دشمنان رابطه با عربستان در ایران را (که هنوز کم نیستند اما فعلا مقهور گفتمان همبستگی اسلامی و ضرورت وجود وحدت و هم افزایی در مقابله با خطر رژیم صهیونیستی شده اند) در موقعیت برتری قرار خواهد داد تا مجددا اداره گفتمانهای مربوطه را به دست بگیرند و سیاست متفاوتی را در قبال عربستان بازتولید نمایند. توجه به رفتار دولت کنونی ایران و گفتمانهای مربوطه حاکی از آمادگی جدی ایران برای همکاری با عربستان در حوزه های وسیعی از مسائل فیمابین و در بالاترین سطوح است. ایران برای دوری عربستان از اسرائیل اهمیت و ارزش فراوانی قائل است و حاضر است در عمل آن را ثابت نماید. در این زمینه، حمایت ایران از طرح صلح ملک عبدالله می تواند مورد بحث و بررسی طرفین قرار گیرد. عربستان می تواند از این فرصت برای رفع نگرانیهای امنیتی خود و حل و فصل مشکلات منطقه استفاده نماید. ایران حتی اعلام نموده حاضر است به عربستان در استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای کمک نماید. صلح با اسرائیل می تواند زمینه های استفاده عربستان از این فرصت کم سابقه را در معرض خطر قرار دهد.
آنچه در موارد پیشین آمد بخشی از موانعی است که در برابر تصمیم گیرندگان سعودی و تصمیم آنها برای نزدیکی به اسرائیل وجود دارد. این موانع مهم و متعدد هر تصمیم گیر عاقلی را از ماجراجویی در این حوزه برحذر می دارد. در عین حال موضع افکار عمومی و تماشاچیان این تصمیم گیریها در جهان اسلام، چه در داخل عربستان و چه خارج آن، بسیار تعیین کننده است. اگر اکثریت خاموش جهان اسلام، به ویژه علما، دانشمندان و مراجع فکری و مذهبی، که مخالف این رابطه هستند سکوت و تماشا را کنار گذاشته و مخالفت خود با عادی سازی را، از هر طریق ممکن، نشان دهند فضای رابطه محدود و حتی بسته خواهد شد.
سید هادی برهانی استاد مطالعات اسراییل دانشگاه تهران