به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: واقعاً همگی خسته شدیم، اینکه هر مقام مسئولی فقط از بایدها صحبت کند یا به گلهگذاری بپردازد یا در هیأت مقام مسئول به جای اینکه پاسخ نشدنها و چرا نشدنها را بدهد، مرتب از بایدها صحبت کند و همان حرفهایی را بزند که از زبان مردم در اتوبوس و مترو هم میتوان شنید... از جمله: باید تورم پایین بیاید... باید با فساد مقابله کرد... مافیای مسکن را باید از ریشه کند... نقدینگی را باید کاهش داد... باید شایسته سالاری حاکم شود و... به عنوان شاهد مثال به آخرین صحبتهای آقای فرزین که نگارنده خود او را در این دولت البته نسبت به بقیه مدیران اقتصادی کابینه فعلی آشناتر به کارش میداند (و بیتردید این سخن به معنای بهترین گزینه برای تصدی این پست نیست) توجه کنید:
بانکها باید ناترازی خود را مرتفع کنند... باید اصلاح کفایت سرمایه را در دستور کار بگذارند... اعضای هیأت مدیره باید نظارت درونی را جدی بگیرند و لایههای نظارتی باید درون بانکها شکل بگیرد... بانک مرکزی علاوه بر نظارت بر بانکها باید از فرآیند اتفاقاتی که در بنگاههای وابسته به بانک ها حادث میشود نیز مطلع باشد، زیرا پولهایی که در بانک هست مال مردم است.مدیران و اعضای هیأت مدیره باید پاسخگو باشند... فعالیتهای بنگاههای بانک های تجاری قابل قبول نیست و آنها باید از بنگاهداری خارج شوند و... و...
از رئیس جمهوری گرفته تا بقیه وزرا و مقامات و مسئولان هماره از این بایدها میگویند. در جلسات هم معمولاً چای و میوه و شیرینی صرف میشود و مدیران پایین دست هم ساکت مینشینند و در پایان جلسه یا صلوات میفرستند و یا برای مقام مربوطه یک کف مرتب میزنند. دیدارهایی تازه میشود و خوش و بشهایی صورت میگیرد و همگی خندان از جلسه بیرون میآیند و به کار خودشان، همان که قبلاً میکردند، ادامه می دهند چون میدانند نه آن بایدها تکلیفی میآورد و نه حتی تشرها به جایی میرسد و نه اصلاً قرار است اتفاق یا تحول تازهای صورت پذیرد و کاری به سامان برسد.
اگر فکر میکنید در آینده نزدیک بانکها تمامی فعالیتهای بنگاهداری خود را به کناری مینهند و مثلاً خانهها و مجتمعها و مراکز تجاری یا تفریحی یا کارخانهها وشرکتهایشان را به مزایده میگذارند یا از این پس بخش مهمی از اعتبارات ارزان قیمت خود را (که همه میدانیم کل این سپردهها مال مردم است) به مدیران و کارکنان خودشان یا به شرکتهای زیرمجموعه خودشان اختصاص نمیدهند و به تکالیف خود در تخصیص اعتبار برای بخش مسکن (که به ضرب و تهدید و زور تحقق آن به 20درصد مصوبات هم نرسیده) عمل میکنند و جلوی خلق پول وحشتناکی را که یکی از عوامل اصلی آن همین بانکهای خصوصی هستند، میگیرند و... بسیار خوش بین هستید. البته جسارت نمیکنم و لفظ ساده لوح را به کار نمیبرم! یا اگر گمان میکنید که به زودی بساط بانکهای ناتراز با ادغام یا انحلال آنان جمع میشود هم همین طور.
با یکی از آشناها که هر کدام از فرزندانش، سازی برای خودشان میزدند چند سال پیش صحبت میکردم که به جای گلایه از وضعیت بچهها چرا با آنها صحبت نمیکنی و کمک نمیکنی تا راه از چاه بازشناسند؟ اینطوری که هیچکدام به سامانی نمیرسند و آیندهشان معلوم است میگفت نصیحت میکنم. مثلاً سر میز شام که گاهی وقتها فرصت میشود تا همگی دور یک سفره باشیم حرف میزنم که این کار را بکنید و این کار را نکنید، آنها هم گوش میدهند اما انگار نتیجه ندارد. لذا من هم برای اینکه طاقتم طاق نشود ولشان کردهام. من کار خودم را میکنم آنها هم کار خودشان را میکنند.
گفتم خوب اینجوری که به جایی نمیرسند، سرمایه موروثی را هم به باد میدهند. دستوری، تنبیهی، مجازاتی... هم باید باشد. گفت: ای بابا چه حوصلهای داری. به جهنم هر چه میخواهد بشود بشود. همین که حداقل گوش میدهند و جلوی من در نمی آیند و کاری هم به کار من ندارند بس است. بگذار هر کدام کار خودمان را بکنیم... و سرنوشت آن آشنا و نصیحتها و بایدهای بی پشتوانه و بیعمل او و عاقبت خانوادهاش هم شد آنچه که لاجرم میبایست میشد.
یاد این ضربالمثل معروف بسیار کارساز و تأثیرگذار افتادم که حتما کارگزاران و مقامات محترم نیز به خوبی آن را شنیدهاند: به عمل کار بر میآید، به سخندانی (یا سخنرانی) نیست.
امیدوارم حداقل این بار آقای فرزین خرق عادت کند و بتواند نظم و نسقی به وضعیت استثنایی بانکها به ویژه بانکهای خصوصی ایران که به تعبیر یک استاد با سابقه اقتصاد دانشگاه، ریال روال و روند فعالیتی مانند شرکتهای گلدکوئیستی دارند، بدهد.
منبع: اطلاعات