پایان نظمی خونبار

وزیر خارجه آمریکا در دانشگاه جان‌ هاپکینز می‌گوید «نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است». بلینکن می‌گوید جهان به سمت سه‌قطبی آمریکا، چین و روسیه در حال حرکت است. او در این میان باز به‌ طور ضمنی از آینده‌ای پر از جنگ‌های خونین خبر داد و گفت با چین بزرگ‌ترین چالش‌ها را خواهیم داشت.
تصویر پایان نظمی خونبار

به گزارش سایت خبری پرسون، سعدالله زارعی در یادداشتی نوشت: «نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است»، ‌اشتباه نکنید، این سخن پنج یا شش روز قبل وزیر خارجه فعلی آمریکاست. این اعلام رسمی مرگ نظام دوقطبی و نیز تک‌قطبی است که در امتداد هم و محصول جنگ جهانی دوم بود. جنگی که در آن دست‌کم 49 میلیون نفر شهروند غیرنظامی شامل «زنان» و «کودکان» و حداقل 24 میلیون نفر شهروند نظامی عمدتاً اروپایی کشته شدند و آمارهای مشهورتر، از کشته شدن 85 میلیون نفر شهروندان مدنی و نظامی حکایت می‌کنند. جالب این است که در این جنگ کسانی مانند استالین، روزولت، چرچیل، شارل دوگل، چیانگ کای‌شک که در فرهنگ سیاسی تبلیغی دنیا «رهبران خردمند» خوانده شده‌اند، طرف اصلی جنگ پرتلفاتی بودند که شش سال - 10 شهریور 1318/ 1 سپتامبر 1939 تا 11 شهریور 1324/ 2 سپتامبر 1945- به درازا کشید. نظام جدید جهانی توسط همین شخصیت‌ها در سال 1326/ 1947 ایجاد شد و بزرگ‌ترین نماد آن شورای امنیت سازمان ملل بود.

این نظم جدید از زمان تأسیس توسط جنایتکاران پیروز جنگ جهانی دوم، تا زمانی که یکی از اضلاع آن - شوروی - فروپاشید، در متن خود جنگ‌های دیگری در پی داشت، با این تفاوت که این بار دود آنها عمدتاً به چشم مردم دو قاره آسیا و آفریقا رفت. چهار جنگ پرشدت‌تر آسیایی این دوره شامل جنگ کره، جنگ ویتنام، جنگ افغانستان و جنگ ایران و عراق 41 سال از 44 سال دوره 1947 تا 1991 یعنی دوران جنگ سرد را پوشش داد!

با فروپاشی شوروی، نظام دوقطبی کم و بیش به نظام تک‌قطبی تبدیل شد و همان مناسبات با خشونت بیشتر بر صحنه بین‌الملل حکمفرما گردید و به جنگ‌های بیشتر منجر شد. از جنگ کره در 4 تیر1329/ 25 ژوئن 1950 تا جنگ اوکراین در 5 اسفند 1400/ 24 فوریه 2022، بدون استثنا نقش دولت‌های آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان و روسیه در جنگ‌های این دوره برجسته بود.

حالا وزیر خارجه آمریکا در دانشگاه جان‌ هاپکینز می‌گوید «نظم جهانی پیشین به پایان رسیده است». بلینکن می‌گوید جهان به سمت سه‌قطبی آمریکا، چین و روسیه در حال حرکت است. او در این میان باز به‌ طور ضمنی از آینده‌ای پر از جنگ‌های خونین خبر داد و گفت با چین بزرگ‌ترین چالش‌ها را خواهیم داشت. درخصوص این موضوع نکاتی وجود دارد:

1- نظم جدید جهانی قطعی است. کمااینکه پایان نظم پیشین هم قطعی است. اما نظم جدید چگونه نظمی است؟ اگر آن‌گونه باشد که آنتونی بلینکن بیان کرده، نظم جدیدی نیست، همان نظم 70 ساله قبلی است که 44 سال دوقطبی و حدود 25 سال یک قطبی بوده، از این پس سه‌قطبی خواهد بود با این تفاوت که در گذشته توازن به نفع بلوک غرب بود، حالا توازن به نفع آسیا است که به تنهایی دو ضلع از سه ضلع نظام آینده را تشکیل می‌دهد. پس اگر نظم جدید این باشد، همان نظم کهنه و پوسیده قبلی است که وصله‌پینه شده و به بازار آمده است و مفت هم نمی‌ارزد. اما بلینکن در واقع آرزوی آمریکا را اظهار کرده است ولی واقعیت با آرزوی او تفاوت اساسی دارد. اگر ملاک، اظهارنظر مقامات آمریکایی باشد که در سال 1369 جرج واکر بوش - در مقام رئیس‌جمهور - گفت «ما یک قرن آمریکایی پیش‌رو خواهیم داشت». این قلم نمی‌خواهد بگوید آمریکا از نظر قدرت، حتی در ردیف سوم هم قرار ندارد. حرف این است که آمریکا دیگر قادر به شکل‌دهی به یک نظام بین‌الملل و محور شدن در آن نیست.

2- تغییر عنوان و تابلو و در عین حال استمرار بخشیدن به نظم قبلی را نمی‌توان نظم جدید خواند. بله اربابان نظم کهنه علاقه دارند با کمترین هزینه، از تبعات نظم پیشین عبور نمایند. اینکه نظم قبلی منسوخ می‌شود و وزیر خارجه آمریکا هم با تأخیر زیاد به آن اذعان می‌کند، سبب و علت دارد. درست است که این سبب و علت از دل ضعف‌های بزرگ و غلط‌های زیاد خود سیستم و نظم قبلی بیرون آمده اما به هیچ وجه یک وضعیت مهندسی شده از سوی خود اربابان نظم پیشین نیست که بیایند بگویند نظم پیشین به پایان رسید و حالا نظم جدیدی را با این بازیگران شروع می‌کنیم. به همین دلیل بلینکن در همین بیان، یک افق نامطلوب برای آمریکا به تصویر درمی‌آورد، این یعنی کار از دست آنان خارج شده است و باید خود را برای شرایط بسیار دشوار و پیچیده آماده کنند.

ادعای دیگری که در سخن وزیر خارجه آمریکا نهفته، این است که جهان مثل گذشته با نظمی متصلب مواجه خواهد بود. نظم متصلب در برابر نظم منعطف است. نظم متصلب نظمی است که مثل نظام دوقطبی، قدرت‌های بزرگ معینی برای مدتی طولانی در مرکز تصمیمات بین‌المللی قرار داشته و بقیه لاجرم به‌عنوان قدرت‌های کوچک‌تر پیرامونی، نقش‌های واگذار شده خاصی را ایفا می‌کنند. بلینکن می‌گوید شکل و هندسه نظم پیش‌رو همان شکل و هندسه نظم متصلب پیشین است. این هم واقعیت ندارد. آنچه او از فروپاشیدن آن سخن می‌گوید، نظمی متصلب است و دقیقاً یکی از دلایل فروپاشی آن تصلب آن بوده است. چطور نظم جدید می‌تواند در عین اینکه علیه تصلب شوریده، خودش متصلب باشد؟ نظم متصلب نوعی نظم جبری است که حقیقت جزر و مد دولت‌ها و قدرت‌ها را نمی‌پذیرد. اگر نظم نوین بخواهد مثل نظم قبلی متصلب باشد، تکرار چیزی است که جهان علیه آن شورش کرده است.

3- نظم جدید جهانی در درجه اول یک «طغیان» در بنیادها و باورهاست. اساس به‌ بن‌بست رسیدن نظم پیشین، بنیادهای نادرست آن بوده که در وجه سیاسی به «یکجانبه‌گرایی» و در وجه فرهنگی به «یکپارچه‌خواهی» کشیده شده است. این در حال تغییر است. کما اینکه مقدمتاً چنین تغییری در مناسبات به چشم می‌خورد. بنابراین قرار نیست چین و روسیه به جای فرانسه و انگلیس و یا آمریکا بنشینند و کشورهای دنیا در ذیل هر کدام به یک بلوک متعارض تبدیل گردند. آنچه نظم جدید را از پیشین متمایز می‌کند، تغییر در وجوه سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... آن است. و این تغییری نیست که به‌طور اتفاقی و خود به خودی رخ دهد، باید برای آن کارهای مختلف، از جمله کار دیپلماتیک کرد و متناسب با این وجوه سازوکارهای لازم را تدارک دید.

۴- ایران در این تغییر جهانی کجاست؟ بعضی با نگاه به پاره‌ای مشکلات که همه کشورها کم‌و‌بیش با آن دست به‌گریبان هستند، می‌گویند تغییر نظام جهانی کمک‌هایی به ایران می‌کند ولی آن را به یک کشور تعیین‌کننده در عرصه بین‌الملل تبدیل نمی‌نماید. اما واقعیت چیست؟ واقعیت این است که اولاً خود تغییر از نظمی به نظمی دیگر تا حد بسیار زیادی مرهون انقلاب ایران و ضربات آن به نظم پیشین است؛ ثانیاً ایران با داشتن یک مدل متمایز حکومت‌داری و نوع خاصی از تجربه سیاسی که ترکیب دین و دنیاست ارائه نموده که به آن جایگاه آلترناتیو نظم پیشین بخشیده است. و در همان حال با داشتن موقعیت مرکزی در تمدن‌واره‌هایی نظیر «اسلام انقلابی»، «مقاومت»، و مجهز بودن به ایده فرهنگی مبتنی بر نجات مستضعفین یک بازیگر سیاسی مدعی است؛ ثالثاً با داشتن جمعیت، مساحت و در نتیجه داشتن بازار بزرگ صادرات و واردات، ‌اشراف بر آبراه‌ها و کریدورها و حجم عظیم تولید ناخالص داخلی و جایگاه آن در حوزه انرژی، موقعیت ویژه‌ اقتصادی دارد و رابعاً از حیث علمی یکی از کشورهای مدعی محسوب می‌شود. بنابراین ایران می‌تواند به‌عنوان یک قدرت مؤثر در ساخت نظم جدید جهانی ایفای نقش کند. البته این نیاز به کارهای مختلف و فشرده دارد.

منبع: کیهان

510735

سازمان آگهی های پرسون