به گزارش سایت خبری پرسون، سید محمد کاظم سجادپور در یادداشتی نوشت: اعلام مرگ پریگوژین، بنیانگذار گروه نظامی واگنر، در یک حادثه هوایی در 1/6/1402، بحثها و گزارههای مختلفی در مورد او، رابطه با او پوتین رئیس جمهوری روسیه و جنگ اوکراین را به دنبال داشت.
بایدن، رئیس جمهوری آمریکا، در واکنش به این خبر اعلام کرد که از دریافت خبر کشته شدن او تعجب نکرده است. مقامات رسمی روسیه، نسبت به این موضعگیری بایدن، پاسخ تندی به کاخ سفید دادند.
شایعات فراوانی در مورد چگونگی سقوط هواپیمای خصوصی که او با 9 نفر دیگر در حال پرواز از مسکو به سنپترزبورگ بودند مطرح و پخش شد. گمانهها که انفجاری که منجر به سقوط این هواپیما شده، ناشی از طراحیهای دستگاههای اطلاعاتی روسیه به دستور پوتین بوده، بیشتر از بقیه حدسها مطرح شدند ولی جالب است که شایعه دیگری مطرح شد که این کار سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) بوده و شایعه دیگری نقش عناصر اوکراینی را برجسته میکرد.
هرگونه قضاوت در مورد این شایعهها، نیازمند دادههای اطلاعاتی و پنهان است و نمیتوان بدون داشتن آگاهیهای خاص به جمعبندی رسید. البته روندها و گرایشهای اطلاعاتی و استراتژیک غالب و همچنین متن حساس سیاست در روسیه در شرایط کنونی جنگ اوکراین، زمینه را برای پذیرش و یا رد برخی از دیدگاهها را فراهم میکند.
اما فراتر از شایعات و موضعگیریهای لحظهای، پرسشی کلانتر مطرح میشود و آن ارتباط بین شخصیتها و پدیدهها در جنگ اوکراین است؟ چگونه میتوان پریگوژین را به عنوان یک فرد و شخصیت و نسبت او را با جنگ اوکراین مورد مطالعه قرار داد؟ این پرسش در خور توجه برای فهم جنگ اوکراین و پویایی روابط بینالمللی مربوط به آن است.
در پاسخ باید «پریگوژین» را به عنوان یک «کنشگر» مورد مداقه قرار داد ولی همچنین باید او را در «پیوند با پدیدههای داخلی و بینالمللی» مدنظر قرار داد. اینها خود نشان میدهند که جنگ اوکراین، مانند همه جنگها، آغاز روشن ولی پایان مبهمی دارد. پایانی که با فرسایش قدرت افراد و نهادها همزمان میشود.
پریگوژین، بیتردید شخصیتی جنجالی ولی مؤثر بود.
او که خود در دهه 1980 میلادی، در زمان اتحاد شوروی، به خاطر جرم و جنایت در زندان بود، گروه مزدورانی را به نام واگنر تشکیل داد که در واقع به عنوان یک ارتش بینالمللی، در جنگها و منازعات مختلف، منجمله جنگ اوکراین، وارد عملیات نظامی جدّی شدند. علاوه بر اوکراین، این گروه در روسیه و آفریقا نیز، نیروی عملیاتی بود.
گفته میشود که 50 هزار نیرو در این ارتش خصوصی عضویت داشتند که شمار قابل توجهی از آنها زندانیهایی بودند که به خاطر آزادی از زندان و دریافت پول میجنگیدند.
پریگوژین، بزرگترین تعجب خبری و عملیاتی را در درون روسیه، با شورشی که علیه نیروهای کلاسیک روسیه کرد و نیروهای خود را به سمت مسکو حرکت داد، آفرید که البته این شورش پیچیده، با ترتیباتی که توسط لوکاشنکو، رئیس جمهوری بلاروس، با پوتین دنبال شد، سریعاً مدیریت شد ولی شکاف و زخمی را در درون روسیه در مورد جنگ اوکراین ایجاد کرد.
فاصله آن شورش و مرگ پریگوژین به یک فصل نرسید.اما این شخصیت که از فاصله زندانی خودش تا استخدام زندانیان برای جنگ در ارتش واگنر، تبدیل به یکی از غولهای اقتصادی روسیه شده بود، بازتابی از پدیدهای بسیار مهم و قابل توجه در داخل روسیه بود و آن ظهور اولیگارشها و کسانی بود که در فاصله سقوط اتحاد شوروی و برآمدن شرایط نوین در روسیه، پولدار، صاحب ثروت و قدرت بینظیر شدند.
این گروه، بنمایه اصلی سیاست و اقتصاد در روسیه را تشکیل دادند. از رسانهها گرفته تا ارتشهای خصوصی، این گروه از نخبگان نوین و ترکیبی روسی، کنشگران اصلی در مدیریت کلان روسیه شدند.
پریگوژین، تنها کسی نیست که ارتشی خصوصی و مزدور را فراهم آورده است و البته همه آنها در پیوند با نظام حاکم بوده و هستند. این پدیده در فهم آنچه که در روسیه میگذرد حائز اهمیت میباشد مرگ پریگوژین، در واقع بازتاب شکافی است که در بین اولیگارشها رخ میدهد. فراتر از پدیده داخلی فوق، در سطح بینالمللی نیروی نظامی واگنر، بخشی از روند و پدیده ارتشها و نیروهای نظامی غیردولتی در جهان امروز است که خود تبدیل به نیروی اثرگذار در سیاستهای منطقهای و جهانی شدهاند.
از دزدان دریایی سومالیایی گرفته تا گروههای شبه نظامی که مخصوصاً در خاورمیانه و آفریقا کنشگری دارند، بخشی از این پدیدهاند. فراتر در آمریکای لاتین، گروهها و باندهای قاچاق موادمخدر، بعضاً از امکانات نظامی فراتر از دولتها برخوردارند. نباید فراموش کرد که پیش درآمد جنگ اوکراین، فعالیتهای نوعی از این گروههای مسلح که مورد حمایت دو طرف درگیر بودند، مؤثر بود.
این پدیده یعنی گسترش ارتشها و نیروهای نظامی خارج از چارچوبهای کلاسیک، بر تمامی ابعاد زندگی بینالمللی اثر میگذارد، اما مورد پریگوژین و ارتباطات او با کرملین و نهادهای حاکم در روسیه، خود پدیدهای است که در این مقطع که جنگ فرسایشی شده، به پدیده دیگری میانجامد و آن فرسایش شخصیتها و نهادهای مؤثر در جنگ است.
این فرسایش در طرف روسی، جدیتر به نظر میرسد. ممکن است پوتین از اینکه فردی که از نظر او خیانت کرده و از بین رفته خشنود باشد ولی نمیتوان انکار کرد که به همان میزان که جنگ از نظر نظامی فرسایشی شده، سایش و فرسایش شخصیتهای سیاسی، پدیدهای غیرقابل انکار است.
منبع: اطلاعات