به گزارش سایت خبری پرسون، صاحبان ایده اول که از تیم قبلی سازمان مانده بودند و با تیم جدید به یک همزیستی مسالمتآمیز رسیده بوده و عمدتا در شبکه سوم سیما متمرکز بودند، معتقدند وضعیت آنتن امروز به نحوی است که باید به همان سلبریتیسم سابق برگردیم اما در جنبههای سیاسی تا میتوانیم رادیکال باشیم. آنها معتقدند این ایده را میتوان ادامه داد ولو اینکه به تناقض برسد، مثلا میشود چندین مستند علیه سلبریتیها پخش کرد اما همزمان در حال مذاکره با سلبریتیها برای بازگشت بود. میشود حرفهای تند و تیز درباره حجاب زد اما برای کسی که عقد آریایی گرفته است هم فرش قرمز پهن کرد و... .
صاحبان ایده دوم که ساکنان جدید جامجم هستند، اما ایده دیگری داشتند. این جریان افتخار خود در سیما را سلبریتیزدایی سخیف قلمداد میکردند و این را معادل بستن بار تحول میدانستند. آنها پروژه دیگر خود را که با اولی تناقض هم داشت ساخت سلبریتی انقلابی میدانستند، یک چیزی شبیه «دیزنیلند اسلامی» یا «مکدونالد محلی» و... .
فشار آنتن و انتقادات مخاطب البته باعث شد در دوسال اخیر هر دوی این ایدهها کموبیش جلو بروند، ساخت برنامههایی مثل «محفل» و «حسینیه معلی» از روی ایده «عصر جدید» یا ساخت نسخه حزباللهی «خندوانه»، آن هم با محتوایی که با هیچ چسبی به آن قالب الصاق نمیشد از سوی دو گروه دنبال شد. این برنامهها برخی نیمهموفق بودند و برخی شکست مطلق خوردند. در نظرسنجیهای خود صداوسیما که ظاهرا متدولوژیاش هم محرمانه است صاحبان ایده اول 30 درصد موفقیت داشتند و دومیها 5 درصد. اعدادی که البته مخاطبان عمومی از میان دعوای توییتری مدیران و برنامهسازان دو طیف از آنها خبردار شدند.
اینکه این دو سلبریتی به آنتن برمیگردند یا نه، نتیجه جدال این دو ایده را مشخص میکند. استعفای یکی از اعضای حلقه تیم جدید نشان میدهد احتمالا تا این لحظه زور ایده متناقض بر ایده نشدنی غلبه کرده است، اما چه میشود که چنین اتفاقی میافتد؟ چطور دیوار سخت واقعیت سبب میشود یک ایده به بنبست برسد؟
پاسخ به این سوال آغاز چالش نظری دوم است، تلاش کممایه و بیمحتوا برای حل دوگانه آرمانگرایی و واقعگرایی گاهی خطر افتادن در باتلاق سادهسازی را در پی دارد. این مساله حتی فراتر از موضوع رسانهای اخیر بوده و یک چالش مهم است که میتواند برخی آرمانگرایان دلسوز را در بنبست قرار دهد و حتی به رادیکالیسم برساند؛ نمونهای که در ویدئوی کنارهگیری یکی از اعضای حلقه دوم دیدیم در این چهارچوب قابل فهم است.
منبع: فرهیختگان