به گزارش سایت خبری پرسون، دکتر هادی خانیکی در یادداشتی نوشت:
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
حافظ
۱) بنا داشتم که با ورود به «جهان زیست سرطانی» بیشتر بخوانم و بشنوم و ببینم و بدانم و فرصتهای کمیاب و از دسترفتنی پیشرو را به جبران اوقات از دسترفته زندگی بهتر بهکار گیرم. چاره کار را در نوشتن از دیروز و امروز و فردا دیدم و در روزنامه اعتماد ستون ثابت «به روزنامه ایام» را به نگارش حس و درکم از مسائل روز تن و وطن در فرایند بیماری، اختصاص دادم و پس از چندی در روزنامه اطلاعات متونی را در ستون «از جهانهای موازی» بر پایه تجربهها و دانستههایم از جهان روزنامهنگاری به رشته تحریر در آوردم. فراز و فرود بیماری، نظم و پیوستگی نوشتهها را دچار اختلال کرد، اما در عین حال تعداد آنها در روزنامه اعتماد به سیوپنج و در روزنامه اطلاعات به ۱۰ رسید. امید آنکه از این پس بتوانم هر هفته در روزی معین، فرآوردههایی از این فرایند فهم را قلمی کنم. متن، بیش و پیش از هر چیز حاصل پیامی از درون گفتمانی است و گفتمانهای زنده را نوع مواجهه و حضور کنشگران در جهانهای سازنده آنها شکل میدهد. گفتمانها پویا و متنها ایستا هستند.
۲) بنا شد در نیمههای زمستان سال پیش، میزگردی در باب جهان زیست سرطانی و فهم زندگی برگزار شود؛ این پیشنهاد دوست اندیشمند دکتر سید عباس صالحی، رئیس مؤسسه اطلاعات بود که برای انجام آن مشارکت دکتر عماد افروغ، آقای مسعود دیانی، خانم زهرا شجاعی و من را مدّ نظر داشت. هم موضوع و هم فرصت را مناسب ایام دیدم: سخن از زبان چهار بیمار سرطانی درباره همنشینی و همزیستی با آن، به واقعیت زندگی نزدیکتر است و در همسخنی با مخاطبان مؤثرتر. هر یک از ما بهگونهای در سرطان و از سرطان سخن گفته بودیم و از این منظر به خود و پیرامون خویش دوباره نگاه کرده بودیم. نشست، بهانهای هم بود برای دیدار دوستانی قدیم در دنیایی جدید؛ اما فرصت گفتوگو از دست رفت. مسعود دیانی، محقق و نویسنده و مجری خوشذوقی که زندگیاش هیچگاه رنگ و بوی ناامیدی نداشت و زیست سرطانی را دورة تجربة اولینهای جدید میدانست، در چهلویک سالگی روز ۱۸ اسفند چشم از جهان زندگی فروبست.
۳) دکتر عماد افروغ، جامعهشناس منتقد و دردآشنا هم در شصتوشش سالگی روز ۲۵ فروردین با دنیایی که در اندیشة تغییر آن بود وداع کرد. در یکی از شبهای همین زمستان سال پیش به اتاقی در کلابهاوس آمد و درباره من، سخنانی از سر لطف گفت و دوشنبه ۲۷ فروردین، من به مجلس ترحیم او در مسجد حضرت امیر(ع) رفتم. دوستان، همکاران و شاگردان و فرزندانش جمع بودند و در نبود او که به صداقت در رفتار و صراحت در گفتار مثالزدنی بود، با حسرت، نگاه و کلام به اشتراک مینهادند. سرطان، افروغ اندیشمند را دوباره به متن سیاست آورده بود و زبان نقدش را در بازخوانی تجربهها و بازنگری رویهها گویاتر کرده بود. شاید اگر فرصت آن گفتوگوی سرطاناندیشانه هم از دست نرفته بود میتوانست گفتنیهای دیگری بر یافتهها و داشتههای او و ما بیفزاید که به جای آن دریغی و داغی به جا ماند.
۴) فهم زمانهای از دسترفته دیروز و فرصتهای پیش روی امروز ما در همه زمینهها و ساحتها مهم و راهگشاست. به همین اعتبار است که این مفاهیم را باید و میتوان در شمار اصلیترین رویکردهای روزنامهنگاری قلمداد کرد. «زمانهای از دسترفته» و «فرصتهای پیش رو» از جمله خبرهایی در جهان روزنامهنگاریاند که بیشترین ارزشهای خبری را هم میتوانند به خود اختصاص دهند. آلن دو باتن، فیلسوف نامدار سوئیسی و مجری موفق تلویزیونی که «زندگی»، «منزلت» و «شادمانی» را هدف مطالعات متنوع ارتباطیاش قرار داده است، معنای تازهای از «خبری اندیشیدن» عرضه میدارد.
او در نقد فهم رایج از خبر در کتاب «خبر؛ راهنمای کاربران» مینویسد: «هیچ دستورالعملی در کار نیست؛ چون قرار است خبر خواندن بههنجارترین، سادهترین، واضحترین و پیش پا افتادهترین کار عالم باشد، درست مثل نفسکشیدن یا پلکزدن… رسالت خبر این است که هر آنچه از قرار معلوم در جهان، غیرمعمول و مهم است را پیشروی ما بگذارد… با این همه بهرغم پیگیری مصمّم موارد نابهنجار، چیزی که خبر ماهرانه بر آن چشمبسته، جایگاه بلامنازعی است که خود در حیات روزمره ما دارد. «نیمی از ابناء بشر، محصور در جادوی خبر» تیتری است که در نهادهایی که وقف یافتن موارد استثنایی و چشمگیر، تکاندهنده و مفسده برانگیزند، جایگاهی ندارد.»
۵) به گفته باتن «خبر» به خوبی میداند چگونه سازوکارهایش را پنهان کند و در نتیجه مورد سؤال قرارگرفتن را دشوار سازد. با ما به صدایی طبیعی و بیلهجه سخن میگوید، بیاینکه ارجاعی به مفروضات رویکردهایش داشته باشد. عیان نمیکند که صرفاً گزارشگر وقایع جهان نیست، بلکه برعکس مداوماً در کار است که سیارهای را در ذهن ما بیافریند همراستا با اولویتهای شدیداً متمایز خودش. با این بنا باید اساساً جهان روزنامهنگاری و دانشها و فنون برآمده از آن را با رویکرد نقادانه معطوف به فهم زمانهای از دسترفته و فرصتهای پیش روی فرد و جامعه کرد. باید از همه «زمانهای از دسترفته» در معرفت، سیاست، فرهنگ، اقتصاد و اجتماع خبر ساخت و در «فرصتهای پیش رو» در معرض فهم و نقد قرار داد. پیشافتادگی زمان و جهان، منتظر پسافتادگی ما نمیمانند، اما با کمترین توان هم میتوان از دردها و دریغها راهی به سوی رهایی یافت؛ به تعبیر اقبال:
مذهب زندهدلان خواب پریشانی نیست
از همین خاک جهان دگری ساختن است