به گزارش سایت خبری پرسون، سردسته باند سرقت موتورسیکلتها در پایتخت مدعی است شکست عشقی و هیجان تعقیب و گریز پلیسی او را به سمت سرقت کشانده است.
مأموران پلیس آگاهی تهران بزرگ در عملیات پیچیدهای موفق شدند دو باند بزرگ سرقت موتورسیکلت را منهدم و ۲۳ سارق و مالخر و جاعل را دستگیر کنند.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ در رابطه با دستگیری اعضای این دو باند سرقت موتورسیکلت گفت: مأموران پایگاه سوم و نهم پلیس آگاهی پایتخت بدنبال گزارش سرقتهای سریالی موتورسیکلتها، تحقیقات را آغاز کردند و با اقدامات پلیسی و در چندین عملیات موفق به دستگیری ۲۳ متهم شدند که سارق و مالخر بودند.
آنها با تخریب سوئیچ موتورها را سرقت کرده و پس از تغییر ارکان موتورسیکلتها، آنها را در فضای مجازی به فروش میرساندند. اعضای این دو باند بیش از ۱۰۰ دستگاه موتورسیکلت سرقت کردهاند. حدود ۴۰ دستگاه از موتورهای مسروقه کشف شده و باقی موتورهای سرقتی نیز بزودی کشف خواهد شد.
گفتوگو با سردسته باند
سردسته یکی از باندها، پسر جوانی است که تسلط کامل به زبان انگلیسی دارد، تحصیلکرده است و از نظر مالی هم مشکلی ندارد اما چندین سابقه کیفری در پرونده خود دارد. متهم 26 ساله انگیزه عجیبی را برای سرقتهایش مطرح میکند.
*معمولاً کدام موتور سیکلتها را سرقت میکردی؟
موتورهای آپاچی و «ان اس» البته آنهایی که مجهز به ردیاب و قفل و زنجیر نبودند را با شاهکلیدی که داشتم سرقت میکردم. چند روزی با آنها میگشتم و در پیست مسابقه میدادم و تفریح میکردم بعد به مالخر میفروختم.
*چقدر میفروختی؟
از 10 تا 30 میلیون تومان. مالخر هم با تغییر شماره موتور و جعل برگه مزایده، آنها را در فضای مجازی یا به کشاورزان و خریداران شهرستانی میفروخت. مثلاً موتوری که 250 میلیون تومان است را از من 30 میلیون میخرید و با برگه مزایده 60 میلیون میفروخت.
*با اعضای باند چطور آشنا شدی؟
خلافکارهایی که به زندان رفتهاند همدیگر را خوب میشناسند. البته من توبه کرده بودم و یک سالی هم توبهام را نشکستم اما دو انگیزه باعث شد توبهام را بشکنم یکی به خاطر هیجان سرقت و تعقیب و گریز پلیسی و دیگری به خاطر یک زن وگرنه من وضع مالی خوبی دارم یک خودروی 207 زیر پایم است، تسلط کامل به زبان انگلیسی، مدرک فوقدیپلم و با عمویم نمایشگاه ماشین دارم.
*گفتی به خاطر یک زن توبهات را شکستی؟
وقتی بعد از 6 سال از زندان آزاد شدم، دختر یکی از فامیلهایمان را به من معرفی کردند و با هم ازدواج کردیم. به او گفتم که سابقه دارم و خلاف کردم اما گفت مشکلی نیست. ولی بعد از چند ماه هر چه داشتم و نداشتم را از من گرفت و رفت.
من ساناز را دوست داشتم و زمانی که با من این کار را کرد، انگار بیرحم شدم او مرا وادار کرد از همه انتقام بگیرم. اما این دفعه آزاد شوم دیگر سرقت نمیکنم. به خاطر مادرم این دفعه توبه کردهام و حتی توبه نامهام را نوشتم.
*چرا ۶ سال در زندان بودی؟
دوستم یک کیلو ماده مخدر گل فروخته بود اما پولهایی که در ازای آن دریافت کرده بود تقلبی بودند. از من خواست کمکش کنم من هم با یک گروه 5 نفره به سراغ خریدار رفتم او هم با دوستانش بود دعوایمان شد و دراین میان یک نفر کشته شد دوستم قتل را به گردن گرفت. من هم به خاطر مشارکت در قتل بازداشت شدم.
منبع: روزنامه ایران