به گزارش سایت خبری پرسون، متن این یادداشت به شرح زیر است:
برای اولین بار پس از چند ماه، زیرساختهای حیاتی نظامی ایران بار دیگر مورد حمله یک مهاجم ناشناس قرار گرفت و یکی از مجتمعهای کارگاهی وزارت دفاع در 28 ژانویه 2023 هدف پهپادهای جنگی خارجی قرار گرفت. بیانیه رسمی وزارت دفاع ایران مدعی شد که این حمله ناموفق بوده و اعلام کرد که سامانههای ضدهوایی یک کوادکوپتر را منهدم کردند و دو کوادکوپتر دیگر پس از گرفتار شدن در تلههای ضد پهپاد منفجر شدند.
در مقابل، رسانه اسرائیلی جروزالم پست این حمله را یک "موفقیت خارق العاده" خواند. کشورهای کمی وجود دارند که قادر به آسیب رساندن یا تخریب یک سایت حفاظت شده در اعماق ایران باشند. محتمل ترین مظنونان، یعنی اسرائیل و ایالات متحده، تا کنون از اظهار نظر یا پذیرفتن مسئولیت این حمله خودداری کرده اند، علیرغم انتشار گزارش هایی که اسرائیل را مغز متفکر این حمله می داند.
این ابهامات را کنار بگذاریم، به نظر می رسید که حمله هواپیمای بدون سرنشین به جای تحمیل هزینه تاکتیکی به ارتش جمهوری اسلامی ایران، برای رساندن پیامی سیاسی-استراتژیک به کشور هدف طراحی شده است. جدا کردن این پیام احتمالی از افزایش تنشها بر سر برنامه هستهای ایران و ( ادعای ) حمایت ایران از تجاوز روسیه به اوکراین دشوار است. یعنی، نشان دهنده تمایل مهاجم(ها) برای پذیرش ریسک های سنجیده، بازنشانی آستانه ها و نشان دادن آمادگی برای استفاده از هر وسیله ای است که رهبران جمهوری اسلام ایران را وادار به تجدید نظر در سیاست های خود کند. این حمله ممکن است نشان دهنده آغاز یک محیط امنیتی بیثباتتر پس از شکست در احیای برجام در خاورمیانه باشد .محیطی که در آن با بازگشت بازدارندگی و رفتار ریسکپذیر مواجه هستیم.
حملات در مقیاس کوچک، مانند حمله هفته گذشته هواپیماهای بدون سرنشین به مجتمع وزارت دفاع، نمیتواند تأثیر معناداری بر توانمندیهای نظامی و هستهای جمهوری اسلامی ایران داشته باشد. تهران سالهاست که با چنین خرابکاریها و حملات محدودی روبهرو بوده که نشاندهنده شکست سرویسهای امنیتی کشور در حفاظت از زیرساختهای حیاتی است. به نظر می رسد که نهادهای نظامی-صنعتی ایران که جلوگیری از چنین حوادثی را دشوار می دانند، رویکرد جایگزینی را در پیش گرفته اند - پذیرش این که حملات به تأسیسات آنها اتفاق خواهد افتاد اما اقدامات فنی و اداری مختلفی را برای به حداقل رساندن تأثیر آنها انجام می دهند.
برای مثال، تولیدکنندگان تسلیحات ایرانی «قوانین پدافند غیرعامل» را با تکیه بر پراکندگی، پنهانسازی و مازاد تجهیزات اتخاذ کردهاند. در عمل، این بدان معنی است که سایت های موازی وجود دارند که می توانند به سرعت عملیات خود را برای جایگزینی کارخانه آسیب دیده تغییر دهند. تجهیزات و ماشین آلات اضافی در مکان های پراکنده، دورافتاده و عمدتاً دور نگه داشته می شوند و زیرساخت های زنجیره تامین حیاتی در یک منطقه جغرافیایی وسیع توزیع شده است. این اقدامات پدافند غیرعامل می تواند اثرات مخرب بر لجستیک و قابلیت های هسته ای، نظامی-فنی ناشی از آسیب به یک یا دو مرکز تولید یا عرضه را کاهش دهد.
ذخایر مواد کمیاب یا داراییهای صنعتی که به طور محدود مستقر شدهاند، در برابر حملاتی که میتوانند مشکلات تاکتیکی و تأخیر ایجاد کنند، بسیار آسیبپذیرتر هستند . با این حال، حتی آن تأسیسات نیز معمولاً بر اساس طرحها و دانش بومی ساخته میشوند و جمهوری اسلامی ایران ظرفیت بازسازی یا مرمت فوری آنها را حفظ کرده است.
در نمونههای قبلی حمله به سایتهای هستهای و نظامی ایران یا خرابکاریها، تهران میتوانست به سرعت عملکرد آنها را بازگرداند. در مورد اولی، ایران با ایجاد زیرساخت های هسته ای بیشتر یا عبور از خطوط قرمز جدید ممنوع شده توسط برجام به این حمله پاسخ داد. حملات به بخش نظامی-صنعتی نیز به همین ترتیب بیاثر بود.
حمله ماه مه 2022 به تأسیسات تولید پهپاد ایران، که مدعی انهدام صدها پهپاد ایرانی بود، پیشرفت برنامه هواپیماهای بدون سرنشین تهران را متوقف نکرد. در حالی که خرابکاری های مشابه ادعایی اسرائیل در مجتمع های موشکی حساس، از جمله انفجار سال 2011 که منجر به کشته شدن معمار موشکی ایران، سردار حسن تهرانی مقدم شد، نتوانست جلوی توسعه موشکی تهران را بگیرد.
حملات در مقیاس کوچک - حتی داستان های موفقیت آمیز بسیار تحسین شده مانند حمله سایبری استاکس نت به تاسیسات غنی سازی هسته ای نطنز - فقط می تواند به عنوان یک تاکتیک تاخیری عمل کند و پیشرفت ایران را در مناطق خاص برای مدت کوتاهی با کندی روبه رو کند. همزمان ایران آموخته است که با اعتراف نکردن علنی درباره میزان آسیب، زمان بیشتری برای خود بخرد و بار بعد قوی تر بازگردد.
تصور اینکه برنامه ریزان پشت این حملات از محدودیت های فوق الذکر چنین عملیاتی آگاه نبودند، سخت است. بنابراین احتمالاً هدف مهاجم یا مهاجمان فراتر از تحمیل هزینه تاکتیکی بر جمهوری اسلامی ایران بوده است. با این حال، اگر هدف نهایی تغییر جهت سیاست کشور هدف باشد، حتی سیگنالدهی استراتژیک از طریق حملات در مقیاس کوچک، چالشهای خاص خود را ایجاد میکند.
در واقع، حملات سطح پایین قبلی به طور یکسان نتوانست ارزیابی های استراتژیک جمهوری اسلامی را تغییر دهد. حملات اسرائیل در سالهای 2020-22 نه تهران را متقاعد کرد که در سیاست هستهای خود تجدیدنظر کند و نه رهبری ایران را از توسل به پرتگاه هستهای با ایالات متحده منصرف کرد. در عوض، ایران در مواجهه با خرابکاریها یا حملات مجدد احتمالی شفافیت هستهای خود را کاهش داد و به تدریج به سمت ابهام هستهای حرکت میکند. به همین ترتیب، حمله فوق الذکر اسرائیل به یک کارخانه هواپیمای بدون سرنشین ایرانی (پهپاد) در ماه مه گذشته، تهران را از صادرات پهپادهای جنگی به روسیه منصرف نکرد.
تلاشهای قبلی به دلیل ترکیبی از عوامل نتوانستند تغییر سیاست در ایران را ایجاد کنند. اولاً، رهبری ایران، به طور طبیعی، به دنبال اجتناب از هرگونه امتیاز بزرگ در میان تهدیدهای شدید است و معتقد است که در عوض، باید با تحمیل تهدید خود به دشمن پاسخی متناسب بدهد.
دوم، رهبری ایران تحت یک ذهنیت که به محاصره عادت کرده تصمیم گیری می کند. نخبگان حاکم از نظر روانی با محیط خود که با تنش های مداوم در مقیاس پایین مشخص شده، سازگار شده اند. بنابراین، حملات در تهران آنقدر که ناظران خارجی تصور میکنند، تهدیدآمیز به نظر نمیرسند.
سوم، نگرانی در ایالات متحده و اتحادیه اروپا در مورد هزینههای یک رویارویی مسلحانه با ایران، سالها رویکردهای فراآتلانتیکی را برای مقابله با این تهدید مهار کرده و اسرائیل را برای انجام عملیاتهای تهاجمی علیه جمهوری اسلامی تنها گذاشته بود. به عبارت دیگر، امید به راه حل دیپلماتیک و عدم اجماع بین اسرائیل و شرکای غربی آن در مورد استفاده از زور تا حد زیادی اثربخشی سیگنال های ارسال شده توسط حملات محدود را کاهش داد.
آخرین حملات در فضای امنیتی کاملاً متفاوتی رخ داده است: امیدها برای تجدید برجام پس از ماهها توقف مذاکرات تقریباً از بین رفته است و روابط اتحادیه اروپا و ایران به دلیل کمکهای امنیتی ایران به روسیه و سرکوب معترضان در داخل ایران در پایینترین سطح تاریخی قرار دارد. در نتیجه، تمایل و ظرفیت اروپا برای دیپلماسی با ایران در حال حاضر در کمترین حد آن است لذا ممکن است بروکسل از مجازات تهران خوشحال هم شود.
مهمتر از همه، ایالات متحده و اسرائیل به طور فزاینده ای در حال هماهنگ کردن سیاست خود در قبال ایران هستند. سفر آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا به تل آویو در این هفته به ویژه شامل گفتگوهایی در مورد ایران بود. علاوه بر این، در 26 ژانویه، تنها دو روز قبل از حمله هواپیمای بدون سرنشین به تاسیسات وزارت دفاع ایران، ایالات متحده و اسرائیل بزرگترین رزمایش مشترک تاریخ خود را به پایان رساندند و آمادگی هر دو طرف را برای شرکت در سناریوهای عملیاتی پیچیده که حتی شامل حمله نیز میشود، به تصور کشیدند.