درس‌های ایران از بحران اوکراین برای جنگ تایوان

تصمیم گیرندگان ایران باید از امروز از خود بپرسند که در صورت وقوع جنگ در تنگه تایوان چه موضعی باید اتخاذ کنند.
تصویر درس‌های ایران از بحران اوکراین برای جنگ تایوان

به گزارش سایت خبری پرسون، دیاکو حسینی در یادداشتی نوشت: تصمیم گیرندگان ایران باید از امروز از خود بپرسند که در صورت وقوع جنگ در تنگه تایوان چه موضعی باید اتخاذ کنند.

شاید تا دو سال پیش تصور حمله گسترده روسیه به اوکراین و اشغال بی سابقه سرزمین های آن دشوار بود اما این اتفاق در کمال ناباوری رخ داد و بسیاری از کشورها در عمل انجام شده قرار داد. برای دشمنان غربی روسیه پیش بینی واکنش به این تجاوز سرزمینی دشوار نبود و چنانکه انتظار می رفت صف آرایی کم مانندی در برابر روسیه و به هدف انزوا و ناکام گذاشتن این ماجراجویی نظامی شکل گرفت. اما برای دوستان و شرکای روسیه آزمونی سخت تر را به همراه داشت.

ایران در بین شرکای روسیه به نظر می رسید که حداقل در نخستین روزهای این واقعه بی محابا بر خود وظیفه دیده در کنار مسکو بایستد و بی توجه به جاه طلبی ارضی روسیه، یکسره غرب را در این میان مقصر بداند. این موضع گیری نادرست که صرفاً از سابقه خصومت آمیز ایران و غرب برخاسته بود، نه تنها در عمل ایران را به جبهه متحد روسیه در یک ماجراجویی نظامی که هنوز ابعاد کامل آن ناپیداست، سوق داد بلکه در خلال تعارفات سیاسی مانع از آن شد که با نگاهی فرصت طلبانه از مزایایی که انزوای روسیه از بازار انرژی جهانی ایجاد کرده بهره برداری کند.

تلاش روسیه برای استفاده از ایران در دور زدن تحریم ها و همزمان، اعلام خبر خرید پهپادهای ایرانی از سوی مسکو احتمالاً حاکی از اشتیاق روسیه به کشاندن هرچه بیشتر ایران به مدار خود در این جنگ بود.

ارائه تصویری متحد از ایران برای روسیه به سختی می تواند مواهبی برای ایران داشته باشد مگر آنکه مقصود از این تصویرسازی اعلام جنگی همه جانبه و بدون ملاحظه با غرب باشد. حتی چین هم با وجود رقابت های جهانی و فزاینده اش با ایالات متحده حاضر نشده تمام قد در کنار روسیه بایستد. شی جینپینگ در یک تیر ماه در یک اجلاس اقتصادی ضمن انتقاد از تحریم ها علیه روسیه گفت: «بحران اوکراین دوباره زنگ خطر را برای بشریت به صدا درآورده است. اگر کشورها به مواضع قدرت خود ایمان کورکورانه داشته باشند، اتحادهای نظامی را گسترش دهند و به دنبال امنیت خود به قیمت دیگران باشند، مطمئناً درگیر مشکلات امنیتی خواهند شد». ابهام نهفته در این عبارات شامل حال روسیه نیز می شود.

چین بحران اوکراین را مینیاتوری از بحران تایوان در آینده می بیند. بحرانی که با شدت گرفتن رقابت های واشنگتن و پکن، احتمال وقوع آن رو به افزایش است.

مجموع موضع‌گیری‌های پکن حاکی از تلاش آن برای امتناع از قرار گرفتن در موقعیت حمایت بی قید و شرط از روسیه است. دلیل ساده ای هم دارد: به رغم آنکه چین از نظم موجود جهانی ناراضی است و برتری جویی ایالات متحده را به ویژه از راه مقاومت در برابر گسترش حوزه نفوذ و نقش آفرینی چین در اقتصاد و امنیت جهانی مانعی بر سر راه خود می بیند اما در عین حال با این واقعیت نیز آشناست که نمیتوانست بدون بهره مندی از امکاناتی که همین نظم معیوب در اختیار پکن قرار داده به منزلتی دست یابد که امروز از آن برخوردار است.

در نگاهی فراتر، چین خود را منادی تغییرات مثبت و از جمله تضمین حقوق ملت ها در برابر مداخله و زورگویی خارجی می داند و با چنین نگرشی نمی تواند بطور کامل در سمت روسیه و در حمایت از اشغال سرزمینی یک کشور مستقل و دارای حاکمیت بایستد.

چنین موضعی نه تنها چین را در پیگیری استقرار یک نظم جهانی عادلانه تر بی اعتبار می کرد بلکه عملاً بلوکی ژئواستراتژیک را تشکیل می داد که چین می بایست دوشادوش روسیه در برابر غرب صف آرایی می کرد. به نظر میرسد رهبران پکن به خوبی دریافته اند که این سبک و سیاق ظهور قدرت های بزرگ و بر اساس مقابله های نظامی و هزینه بر، موجد خطراتی است که می تواند تداوم رشد و توسعه اقتصادی را مختل کند؛ به ویژه آنکه اقتصادهای درهم تنیده چین و ایالات متحده موتور محرکه اقتصاد چین بوده و به رغم جداسازی های اقتصادی که از جانب ایالات متحده تشویق می شود همچنان در آینده نزدیک باقی خواهد ماند.

بی میلی چین به رویارویی مستقیم نظامی با غرب که علت اصلی در حفظ فاصله از جنگ اوکراین بود به معنای عدم آمادگی پکن برای اقدام نظامی علیه تایوان نیست. هرچند که به دلایل پیش گفته بعید است چین به این زودی ها به شکل پیشدستانه اقدام به حمله نظامی به تایوان و الحاق آن به خاک خود کند اما همچنان با سه عامل تحریک کننده وقوع جنگ در تنگه تایوان محتمل است. اول، تصمیم تایپه به اعلام استقلال یکجانبه و قرار دادن واشنگتن و پکن در عمل انجام شده.

هرچند تاکنون تردیدی نمانده که اعلام استقلال یکطرفه تایوان به واکنش نظامی و تمام عیار چین منجر می شود اما در صورتیکه احزاب ملی گرای تایوان به این نتیجه برسند که با گذشت زمان و تداوم افزایش قدرت نظامی و اقتصادی چین ممکن است حمایت کمتری در آینده از سوی آمریکا دریافت کنند، ممکن است خطرات اعلام استقلال را به جان بخرند و امروز را بهتر از فردا برای انجام این اقدام ارزیابی کنند. دوم، سیاست قدیمی آمریکا در حمایت از اصل چین واحد مانعی برای حمایت آمریکا از استقلال تایوان در صورتیکه دفاع از آن را در آینده دشوارتر ببیند، نیست.

تایوان و دریای جنوبی اولین خاکریز دفاعی ایالات متحده تبدیل شدن چین به یک قدرت هژمون جدید در پاسیفیک غربی است و از دست دادن آن به منزله تشدید رقابت های ژئواستراتژیک میان این دو ابرقدرت است.

اگر ارزیابی آمریکا این باشد که چین برای الحاق تایوان مصمم است، پیشگیری زودهنگام از آن، ممکن است به حمایت از استقلال تایوان بطور غیررسمی و غیرعلنی ختم شود. سوم اینکه چین در تصمیمی متهورانه در الحاق تایوان تعجیل کند. چین همواره نگاهی صبورانه به مسئله تایوان داشته اما این محاسبه تا اندازه ای به احتمالات مربوط به رفتار آمریکا و تایوان بستگی دارد.

اگر آنچه در موارد اول و دوم گفته شد به ارزیابی های پکن وارد شود، پیشدستی در حمله به تایوان و پرهیز از غافلگیری، عاقلانه تر است. هرچند این اقدام برای چین هم به رغم پیشرفت های چشمگیری نظامی و برتری لجستیکی، بدون مخاطرات ویرانگر نیست.

شاید هیچیک از این سناریوها محقق نشوند اما کنار گذاشتن احتمال وقوع آنها نیز واقع بینانه نیست. تصمیم گیرندگان ایران باید از امروز از خود بپرسند که در صورت وقوع جنگ در تنگه تایوان چه موضعی باید اتخاذ کنند. شاید در نگاه اول، همراهی و حمایت از چین و امیدواری به پیروزی آن، از این جهت که ضربه ای به اعتبار و استراتژی غرب می زند، تنها تصمیم درست به نظر برسد اما این تصمیم نمی تواند بدون محاسبه همه ابعاد و پیامدهای استراتژیک بلند مدت آن گرفته شود.

این نبرد احتمالی، مهمترین منازعه مسلحانه بین کشوری بعد از جنگ دوم جهانی خواهد بود و احتمالاً بسیار طولانی تر از آن. تایوان، ژاپن، کره جنوبی، فیلیپین و ویتنام که مجموعاً به ایالات متحده امکان برتری در پاسیفیک غربی را داده اند، در زمره منافع بسیار مهم آمریکا هستند اما نه آنقدر حیاتی که ورود به یک جنگ هسته ای را شش هزار مایل دورتر از خاک آمریکا توجیه کنند.

به همین ترتیب، تایوان جزء منافع حیاتی چین است اما حتی المقدور پایین تر از حدی که موجب بی اعتنایی پکن به تبعات جنگ هسته ای با آمریکا شود. پرهیز منطقی دو طرف از وقوع جنگ اتمی، هرگونه نبردی در دریای جنوبی را بین چین و آمریکا به منازعه ای با تسلیحات متعارف هدایت می کند. منازعه ای که پیروزی کامل، آسان و بی قید و شرط یکی از طرفین در آن آسان نیست.

تا جاییکه به سیاست فرضی ایران مربوط می شود، میان اوکراین و تایوان دستکم یک تفاوت بنیادین وجود دارد. برخلاف اوکراین که کشوری مستقل و دارای حاکمیت است، غالب دولت ها استقلال تایوان را به رسمیت نشناخته و همچنان آن را بخشی از چین واحد می شمارند. بنابراین تلاش چین برای الحاق تایوان، با حقوق شناخته شده بین المللی در تعارض نیست اما از آنجاییکه با خواست اکثریت تایوانی ها مغایرت دارد، بلحاظ سیاسی پرحاشیه است. مطابق نظرسنجی مرکز مطالعات انتخابات وابسته به دانشگاه ملی جنگچی که از سال ۱۹۹۴ دو سالانه انجام می شود، در سال جاری حمایت از پیوستن به چین به کمترین میزان خود رسیده است. اکثریت پرسش شوندگان از ادامه وضع موجود حمایت کرده اند.

پشتیبانی ایران از چین در آن جنگ احتمالی، نمی تواند تاثیرات عملی و واقعی بر نتیجه جنگ داشته باشد اما بلحاظ سیاسی، پکن به استقبال از آن خواهد آمد و در نمای کلی‌تر با کشاندن ایران به محور چین، بر نحوه همکاری های بین المللی ایران با کشورهایی را که نمی خواهند جزئی از این منازعه باشند و یا با کشورهایی که از پیروزی های چین و محور متعلق به آن نگران هستند، تاثیرات منفی بر جای می گذارد. جنگ تایوان به دلیل وابستگی متقابل میان چین و آمریکا و پیچیدگی های استراتژیک در مناسبات میان آن دو، نمی تواند جنگی با حاصل جمع جبری صفر باشد و این بدان معناست که حتی با وقوع جنگ، انگیزه زیادی برای پیگیری تلاش های دیپلماتیک به هدف پایان دادن سریعتر به جنگ وجود خواهد داشت.

پیروزی فرضی چین در این جنگ شاید از این منظر که شکستی برای ایالات متحده است برای ایران جذابیت داشته باشد اما در میان مدت، دروازه های نفوذ بیشتر چین به حوزه دریایی را افزایش داده و به اعتماد به نفس بیشتری به جستجوی حوزه های نفوذ خود خواهد پرداخت؛ نفوذی که هنوز کسی نمی داند چگونه قرار است از آن بهره بگیرد. در صورت شکست چین در بازگرداندن تایوان ( که البته چندان محتمل هم نیست) تبعاتی به همان اندازه منفی با پیروزی ایالات متحده بدست به همراه خواهد آورد. برای ایران عاقلانه تر است که در صورت تحقق این جنگ از موضع گیری شتابزده مشابه آنچه در جنگ اوکراین انجام داد خودداری کند و فاصله خود را با طرف های متنازع افزایش دهد.

در صورتیکه این جنگ با تحریک آمریکا ( احتمال ضعیف تر) آغاز شود، اصرار بر عدم مداخله در امور داخلی کشورها همزمان با دعوت به پرهیز از ابزارهای اجبارآمیز در حل و فصل اختلافات یک موضع اصولی است که از ایران انتظار می رود و در صورتیکه با اعلام استقلال یک طرفه تایوان یا حمله پیشدستانه چین آغاز شود، تاکید بر داخلی بودن این کشمکش و همزمان ضرورت پرهیز از خشونت غیرضروری و بجای آن فراخواندن طرف ها به گفتگو موضع عاقلانه تری است. مخالفت با تحریم های یک یا چندجانبه بیرون از دایره شورای امنیت سازمان ملل متحد و عدم پیروی از آن قابل توجیه است اما در هر صورت، اقداماتی که منجر به تلقی حمایت بی قید و شرط ایران از چین شده و یا نگرانی های مشروع پکن و دیگر کشورهای درگیر در بحران را نادیده بگیرد، همان مسیر نادرستی است که از امروز باید در مورد آن آگاه باشیم.

415559

سازمان آگهی های پرسون