به گزارش سایت خبری پرسون، آیا این همه ماجراست؟ محدود بودن این سفره کوچک به چند قلم «جرم» سوالبرانگیز نیست؟ چرا در جوار گذرگاه ورودی مواد از افغانستان، نه خبری از هرویین هست و نه از متآمفتامین و نه از قرص K و فنتانیل؟ اگر آن روز، هرویین و مت و مرفین در این سفره دست به دست میشد هم، اجازه میدادند دوربین روشن بماند؟ در بازار عرضه و تقاضای مواد، کدام اطلاعات، سوخته است و کدام، طبقهبندی شده؟ آیا در بازار عرضه و تقاضای مواد هم مثل همه بازارها، میشود سراغ از مواد استراتژیکی گرفت که نبض بازار را میتکانند؟
فصل اول: دستگاه پلیسی و امنیتی در تمام کشورها به این ضعف خود معترف است که با وجود تجهیز به جدیدترین امکانات شناسایی و کشف، با وجود در اختیار داشتن بهترین خبرچینها و نیروهای نفوذی و افسران رابط اطلاعاتی، با وجود همه تلاشها برای ردزنی تولید و توزیع و ترانزیت مواد، حداکثر موفقیت در مبارزه با قاچاق، از 30 درصد بیشتر نیست و شبکه قاچاق همیشه 70 درصد جلوتر از دستگاه مقابله میدود. بخشی از این شتاب 70 درصدی، نتیجه تکاپوی آزادانه آن ذهن خلاقی است که برای بقای شبکه قاچاق، برنامهریزی میکند در همان زمانی که دستگاه پلیسی، با بروکراسی سختگیرانه و پوسیدهای که چیزی جز سرعتگیر خلاقیت نیست، سروکله میزند.
فصل دوم: قاچاق تمام کالاها و از جمله مواد و پیشسازها، تابع این قانون نانوشته است که جابهجایی امن و بیدردسر یک محموله عظیم (چه به شکل عرضه بومی و چه در قالب ترانزیت و انتقال بینالمللی) نیازمند تلفات است. پس، برای انتقال بیدردسر دهها تن هرویین از مبدا افغانستان تا مقصد اروپا، لازم است چند کیلو مرفین که در ظاهر، ارزش بیشتری دارد چون ماده اولیه تولید هرویین است، هدر برود؛ یک نفر، یک گروه، حمالان حجم اندکی (در مقابل آن حجم وزینی که قرار است به مقصد نهایی برسد) میپذیرند به عنوان خطشکن، لو بروند تا حواس دستگاه پلیسی با این موفقیت در ظاهر قابل تحسین، منحرف و پرت شود و در اثنای جشن گرفتن دولتها بابت این میزان اکتشاف، محموله اصلی از روزنههای تاریک اما رها شده، رد میشود و به مقصد میرسد. شبکههای بزرگ قاچاق مواد در تمام کشورها، نفوذیهایی در دستگاه پلیسی و امنیتی دولتها دارند که آنها را از آخرین تصمیمهای مقابله مطلع کند.
بسته به میزان باج و رشوهای که رد و بدل میشود، اطلاعات دست اولتر عرضه خواهد شد. لو رفتن حمالهای خرد، بخشی از همین بازی است که با هماهنگی همان نفوذیها اجرا میشود تا هدف اصلی - رسیدن محموله سنگین به مقصد نهایی - محقق شود. قاچاق عمده مواد با آن دامنه سود چند میلیارد دلاری، قدرت پیرامونی، حاشیه امن و اعتباری برای قاچاقچی ایجاد میکند که دولتمردان را هم به وسوسه مقایسه صفرهای حساب بانکی خودشان و قاچاقچی میاندازد. ورود قاچاقچی و شبکهها به بدنه دولت و استتار با قدرت قانونی، قطعا در لوای همکاریهای اقتصادی و تجاری برقرار شده و ادامه مییابد. ممکن است انتهای نخ پولشویی در برخی کشورها، به یکی از صاحب منصبان دولتهای یک کشور دیگر برسد.
ممکن است صاحب منصب دولتی در یک کشور، مهره شبکه قاچاق در دستگاه دولتها باشد تا اوامر آنها را در پوشش پیشنهاد و توصیه به گوش دولتها برساند. در هر صورت، هدف اصلی از این مدل همکاری، دوام تجارت مواد -چه در خارج مرزها و چه در محدوده جغرافیایی کشور تابعه -با پوشش امنیتی کامل به ازای تامین امیال مادی مردان دولت است. بهای این ارتباط پنهانی و دوجانبه، بر مبنای قیمت جهانی مادهای که قاچاق میشود، میزان گردش مالی در ترانزیت داخلی و در نهایت، ارزش استراتژیک جنس، ارزشگذاری و تعیین میشود.
افزایش احتمال شناسایی عوامل فساد در بدنه دولتها، اختلال در تسویه مطالبات مردان دولت، حاصل نشدن توافق بر سر رقم رشوه، تغییر دولتها و روی کار آمدن عناصری که قلق یا قیمتشان بالاتر از این سطح توافق باشد، خطر لو رفتن و شناسایی شبکه یا قاچاقچی را افزایش میدهد. تمام عوامل شبکه قاچاق؛ خردهپاها و نفوذیها و حتی سرکردهها، به سادگی قابل معاوضهاند وقتی برای مجموعه، تبدیل به یک مهره سوخته میشوند. خط خوردن این مهره سوخته، چند ثانیه زمان میبرد. به ناگاه، یک چهره کلیدی در قاچاق هرویین که سالها از چشم دستگاه پلیسی پنهان مانده، در یک توقف چند ساعته در سالن ترانزیت فرودگاه، بهطور ناباورانهای شناسایی میشود !.... به همین سادگی.....
در مواردی که دولتها به کارفرمای قاچاقچیان تبدیل میشوند، شیوه جابهجایی، ساختار تجارت و حتی هزینهکرد سود حاصله از ترانزیت و توزیع در بازار عرضه هم متفاوت میشود. تا دهه 1990 میلادی که کانون تولید تریاک و هرویین جهان در منطقه مثلث طلایی - برمه، لائوس و کامبوج / تایلند - مستقر بود، شبه نظامیان مخالف دولت مرکزی افغانستان، از مقادیر ناچیز تریاک تولید شده پای مزارع کوچک، هزینه مبارزه با نظامیان شوروی را تامین میکردند. نقشه کشت خشخاش در افغانستان تا پیش از سال 1994 نشان میدهد که پایگاه اصلی کشت خشخاش در جوار مرز شرقی این کشور بود و غرب افغانستان یک منطقه پاک محسوب میشد.
بعد از روی کار آمدن طالبان در افغانستان (1994) و تا پیش از دستور تاریخی ملاعمر برای توقف کشت خشخاش (ژوییه 2000) دولت امارت اسلامی به تسهیلگر تجارت تریاک و هرویین افغانستان تبدیل شد و میزان زمینهای زیر کشت خشخاش در افغانستان طی 6 سال حکمرانی «امارت اسلامی» با افزایش 11 هزار هکتاری، به 82 هزار هکتار رسید. بعد از حمله امریکا به افغانستان، نقشه جغرافیایی مناطق کشت خشخاش در افغانستان کاملا تغییر کرد.
به دنبال استقرار طالبهای مخالف دولت مرکزی در جنوب غرب، شمال غرب و جنوب افغانستان، نیمه غربی کشور به یک کشتزار وسیع خشخاش، انبار نگهداری تریاک و آزمایشگاه تولید هرویین تبدیل شد. تا مرداد 1400 که امارت اسلامی برای دومین بار افغانستان را اشغال کرد، شایعات تایید نشده از انتفاع برخی دولتمردان افغانستان و از جمله برادر حامد کرزای، دستگاه امنیتی و حتی پلیس محلی از تجارت محلی و بینالمللی مواد شنیده میشد از جمله که مرکز عدلی و قضایی مبارزه با مواد مخدر افغانستان، سال 2017 در گزارشی اعلام کرد که از 565 نفر مجرم قاچاق مواد مخدر، 23 نفر، ماموران امنیت در وزارتهای داخله و دفاع بودهاند. مسوولان وزارت مبارزه با مواد مخدر افغانستان هم سال 2018 در گزارشی از شکست مقابله با کشت خشخاش در ولایات جنوبی کشور (هرات، هلمند، بدخشان، نیمروز و بادغیس) خبر دادند و دلیل این شکست را هم انتفاع «اکثر مقامات دولت» در کشت خشخاش و قاچاق مواد اعلام کردند.
فصل سوم: بازار مواد مثل هر بازار دیگری از مولفههای خاص خود پیروی میکند. مولفههایی که بسته به تفاوتهای جغرافیایی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، در هر منطقه متفاوت میشود. هرویین عرضه شده در بازار خردهفروشی ایران که یکی از کشورهای واقع در منطقه خاورمیانه است و حتی هروئین عرضه شده در بازار اروپا هیچ شباهتی به خروجی اولیه از لابراتوارهای افغانستان ندارد اگرچه پایه هر دو جنس، در ظاهر، مرفین فرآوری شده با انیدرید استیک است و اتفاقا، کاروان ترانزیت هرویین افغانستان به مقصد اروپا، از مسیر بالکان میگذرد که ورودی مسیر بالکان هم، از خاک ایران است و بنابراین، باید جنس درجه یک، در همین بارانداز اول نشتی بدهد در حالی که نتایج برخی تحقیقات انجام شده در سازمان پزشکی قانونی کشور و آزمایشگاه پلیس مبارزه با مواد مخدر بر نمونه هرویین توقیف شده در ایران، نشان میدهد که خلوص هرویین عرضه شده در بازار خردهفروشی و حتی آنچه در قالب ترانزیت از محورهای مواصلاتی ایران رد میشود، پایینتر از کف کیفیت است.
طبق نتیجه مطالعهای که زمستان سال 1398 در فصلنامه پژوهشهای اطلاعاتی و جنایی منتشر شد، محققان با طرح سوالاتی درباره ناخالصی هرویینهای مکشوفه در ایران، نوع ناخالصیها و محل افزودن ناخالصیها، آزمایشی بر 50 نمونه هرویین توقیف شده از خردهفروشان در استان فارس و 50 نمونه هرویین ترانزیت شده از افغانستان انجام دادند و در نتایج این بررسی اعلام کردند که هم هرویین ترانزیت شده از مبدا افغانستان و هم هرویین کشف شده از خردهفروشان، حاوی استامینوفن و کافئین بوده اما مشخص است که ناخالصیها، در کشور افغانستان و صرفا برای حجیمتر شدن وزن محموله و افزایش گیرایی آن اضافه شده است. نتیجه تحقیق دیگری که در دهه 1380 و توسط محققان سازمان پزشکی قانونی بر 85 نمونه هرویین توقیف شده در داخل کشور انجام شد، نشان میداد که همه نمونهها حاوی انواع داروهای خوابآور از جمله دکسترومتورفان، فنوباربیتال، دیازپام، کلونازپام، ترامادول و استامینوفن بوده است.
با توجه به نتایج این تحقیقات میتوان گفت محصولی که از لابراتوارهای افغانستان خارج میشود، هرویین خالص و نسبتا درجه یک است، اما هر بلایی که قرار است بر سر این محصول درجه یک بیاید، در فاصله بارگیری در خاک افغانستان تا تحویل نهایی در مقصد - قاره اروپا - رخ میدهد.
هرویین افغانستان تا به اروپا برسد باید از مرز سه همسایه غربی (ایران)، جنوبی (پاکستان) و شمالی (کشورهای آسیای میانه) گذر کند . مسیر شمال شامل مرز و محورهای غیرقانونی تاجیکستان، ازبکستان، روسیه و چین است و البته مسیر نسبتا گران و ناامنی برای حمل غیرقانونی مواد محسوب میشود . در مسیر جنوب، محموله هرویین افغانستان از پاکستان به هند و سپس به آفریقا میرود تا از طریق آبهای آزاد به اروپا برسد . در مسیر «بالکان» به مقصد اروپا، به دلیل طول مسافت و تعداد بازارها در کشورهای بین راه، حجم محمولههای هرویین بسیار سنگینتر است و بنابراین مسیر بالکان، مهمترین و پردرآمدترین مسیر ترانزیت مواد و جرایم سازمانیافته جهان به شمار میآید . 21 کشور از ابتدا تا انتهای مسیر بالکان از هرویین افغانستان تغذیه میشوند؛ ترکیه (آغاز مسیر از ابتدای مرز مشترک ایران و ترکیه) آلبانی، مجارستان، کرواسی، صربستان، مقدونیه، بلغارستان، یونان و مونتهنگرو مهمترین مسیرهای ترانزیت هستند و بازارهای اصلی در کشورهای فرانسه، انگلیس، اتریش، بلژیک، جمهوری چک، دانمارک، ایتالیا، کوزوو، اسپانیا، اسلوونی، لوکزامبورگ، لهستان و پرتغال مستقر است، اما تغذیه بازار هر کشور بر اساس تصمیم شبکههای اصلی خواهد بود.
به استناد نقشههای سازمان ملل که طی دهه گذشته از تجارت هرویین در مسیر بالکان منتشر شده، میتوان در ردگیری خطوط واردات و صادرات مشاهده کرد که به عنوان نمونه، از ترکیه، مسیر حمل مستقیم به مقصد هلند، آلمان، فرانسه برقرار است، اما شبکه قاچاق در بلغارستان (از کشورهای واقع در مسیر بالکان) بخشی از نیاز بازار اتریش را هم تامین میکند و در عین حال، بخشی از هرویین آلمان هم از طریق اتریش تامین میشود . مثال دیگر اینکه آلمان یکی از بازارهایی است که هرویین افغانستان را بیواسطه از ترکیه تحویل میگیرد، اما بخشی از نیاز بازار آلمان هم از طریق بلغارستان تامین میشود . میتوان به بازار ایتالیا هم اشاره کرد که از بلغارستان و آلبانی و ترکیه واردات مستقیم هرویین دارد، اما بخشی از نیاز بازار آلمان را هم تامین میکند.
در عین حال، حجم محمولهای که بهطور مستقیم از ترکیه به هلند میرسد هم در حدی است که این کشور میتواند نیاز کشورهای پرتغال، اسپانیا، ایرلند، آلمان، اتریش را پاسخگو باشد. میتوان گفت که مسیر بالکان، یک شبکه تارعنکبوتی و درهم تنیده است که به همین دلیل، اهمیت این بازار پرجمعیت برای شبکه تولید هرویین افغانستان از تمام کشورهای جهان بیشتر است و بنابراین، منطقی به نظر میرسد که در این مسیر طولانی و پرترافیک، میزان ناخالصیهای افزوده به محموله اصلی، در حدی باشد که آنچه به بازار مقصد میرسد، هیچ شبیه به خروجی لابراتوار واقع در ولایت «نیمروز» یا «فراه» نباشد.
محمدرضا فروغی؛ کارشناس تحلیل عرضه و تقاضای مواد، در گفتوگو با «اعتماد»، در معرفی مولفههای شکلدهنده به بازار عرضه مواد در جهان میگوید: «عرضه از قواعد خاص خودش پیروی میکند. فاصله کانون تولید تا بازار عرضه و مصرف، امنیت حاکم بر کانون تولید، امنیت مسیر حمل و ترانزیت محمولههای تولید شده، شدت و ضعف قوانین و جرمانگاریها، سهولت یا دشواری دسترسی به پیشسازها، شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خاص کانون تولید، حتی تعداد بیکاران یک کشور که میتواند نیروی کار ارزان برای شبکه تولید فراهم کند از مولفه خاص بازار عرضه است. در دههای که کشت خشخاش در منطقه مثلث طلایی (برمه، تایلند و لائوس) بالا و تجارت تریاک و هرویین در این منطقه پررونق بود، تسلط بر این منطقه و حتی انتخاب فردی برای اداره سیاسی و حاکمیت بر این منطقه بسیار مهم بود، چون مثلث طلایی، از محل تجارت تریاک درآمد بالایی داشت.
در دهه 1960 میلادی، جنگ در منطقه مثلث طلایی آغاز شد که شعلههای این جنگ به ویتنام هم رسید و نیروهای امریکایی سالها در این منطقه حضور نظامی داشتند و مشغول جنگ بودند و حتی بعد از استقرار در منطقه، قاچاق تریاک و هرویین را از مثلث طلایی به سمت امریکا و اروپا سازماندهی کردند. تقریبا به فاصله هر سه یا چهار دهه در قرن گذشته، جنگهایی در جهان رخ داده که مبنای آنها تجارت مواد بوده؛ چه در امریکای لاتین، چه در آسیای جنوب شرقی، چه در آسیای مرکزی و البته افغانستان بهترین نمونه در این مورد است؛ یکی از پایههای اساسی جنگی که از سه دهه گذشته در افغانستان آغاز شده، تجارت مواد است. کشت خشخاش و تجارت مواد برای افغانستان نه تنها منافع ایجاد کرده حتی بخش قابل توجهی از جهتگیریهای حاکمیت افغانستان را هم شکل داده. بنابراین، میتوان گفت که بستر تولید مواد در یک کشور، حتی میتواند استراتژی جنگهای مرتبط با مواد را تعیین کند. امریکای لاتین و کشورهایی مثل ونزوئلا، نیکاراگوئه، پرو و کلمبیا در دو یا سه دهه گذشته، قطب جنگهای منطقه بود و انتقال حجمهای بالای کوکایین از این منطقه به سمت امریکا هم اتفاقا توسط مقامات دولتی در این منطقه انجام میشد.
حجم درآمد از مسیر تولید یا تجارت هم میتواند تقاضای بازار را تعیین کند. گاهی میزان ارزش افزوده و ثروتی که از مسیر قاچاق برای منطقه ایجاد میشود، در حدی است که حتی دولتها و قدرتهای بزرگ هم مداخله میکنند تا از این سرمایه عظیم بهرهمند شوند و چرخه تجارت مواد را در دست بگیرند. به استناد گزارشهای سازمان ملل، در فاصله سالهای 2007 تا 2017، حدود 724 نوع ماده جدید سنتتیک و بر پایه غیرگیاهی NPS در دنیا تولید و به بازار عرضه شده اما بخش کمی از این حجم، جذاب بود و به تولید انبوه رسید.
امروز بعضی از انواع NPS در بعضی کشورها به شدت مورد استقبال قرار گرفته اما این الگوی مصرف، دوره مشخص و موقت دارد چنانکه در مورد متآمفتامین شاهد بودیم بعد از یک دوره بروز و اوج مصرف، تقاضا فروکش کرد و نمودار مصرف مسطح شد و امروز تعداد مصرفکنندگان متآمفتامین در جهان کاهش پیدا کرده در حالی که در عوض، استقبال نسل جوان از مواد شیمیایی طوری افزایش یافته که میتوان گفت آنها تعیین میکنند از میان این حجم بالای مواد شیمیایی (آزمایشگاهی) تجارت کدام ماده، پررونق شود. بازار هر کدام از مواد شیمیایی حجیمتر باشد، باید منتظر بهرهگیری قدرتهای سیاسی یا اقتصادی از این بازار باشیم و این مداخلات هم در هر نقطه از دنیا میتواند اتفاق بیفتد.»
فصل چهارم: ساختار بقای عرضه و تقاضای مواد، چند پایه کلیدی دارد؛ ناامنی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، جنگها و تنشهای درون مرزی یا منطقهای، میزان آزادیهای اجتماعی، میزان توسعهیافتگی کشورها، سرمایه اجتماعی و میزان رضایتمندی شهروندان از دولتها، سطح و میزان توزیع رفاه و امکانات، نرخ بیکاری و اشتغال جمعیت مولد، حتی توزیع و تنوع خدمات سلامت برای شهروندان یک کشور میتواند حجم مصرف، قیمت، الگوی تقاضا و حتی ترکیبات ماده را تغییر دهد.
در اولین سال شیوع کووید 19، دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم ملل متحد UNODC، به استناد نتایج تحقیقاتش، اعلام کرد که فراگیری مشکلات اقتصادی و اجتماعی در تمام کشورهای جهان -بیکاری، کاهش درآمد افراد به دلیل از دست دادن شغل، خانهنشینی اجباری، ترس از ابتلا، سوگ، برهم خوردن روابط عاطفی، کاهش حضور اجتماعی و تغییر نحوه گذران اوقات فراغت از جمعی به انفرادی -خطر افزایش تعداد مصرفکنندگان مواد، تغییر الگوی مصرف، گرایش به مصرف مواد سنگین و همچنین افزایش تعداد حمالان خرد در بازار عرضه را تشدید خواهد کرد. امروز که طبق هشدار سازمان ملل متحد، جنگ بر سر آب، نفت و گندم، مهمترین خطر بالقوه پشت مرزهای کشورهاست، میشود گفت که جنگهای منطقهای، نحوه و میزان توزیع انرژی، آب و مواد اولیه تولید غذا در 5 قاره هم در آینده نزدیک میتواند به مولفههای تاثیرگذار در تغییر شکل بازار عرضه و تقاضا تبدیل شود.
امروز، مرز برخی کشورهای منطقه خاورمیانه که درگیر جنگ داخلی و منطقهای هستند، به مسیر ترانزیت مواد به سمت اروپا یا امریکای مرکزی تبدیل شده و در مواردی، درآمد حاصل از فروش این مواد، هزینه جنگهای منطقه را تامین میکند. ناامنیها و فساد اداری و نارضایتیهای عمومی در کشورهای منطقه خاورمیانه همواره عامل موثری در بسترسازی برای جرایم سازمان یافته بوده است.
بهترین مثال بابت ارتباط تجارت مواد با عقبماندگی کشورها، افغانستان است. تا پیش از تصرف دوباره افغانستان توسط طالبان - نیمه مرداد 1400 - گزارشهای دفاتر منطقهای سازمان ملل حکایت از آن داشت که با وجود وابستگی 80 درصدی معیشت افغانها به درآمد زراعت و دامداری و در حالی که 31 درصد از درآمد ناخالص ملی این کشور از کشاورزی و دامپروری تامین میشد، کمتر از یکدوم از وسعت 8 میلیون هکتاری زمینهای حاصلخیز در این کشور تحت پوشش زراعت آبی بود و با وجود مرغوبیت زمینها برای کشت برنج، زعفران، گندم، ذرت، انواع میوه و مرکبات، کشت و زراعت در این کشور عملا محکوم به شکست بوده و هست چون کشاورزان افغان، هم بابت آگاهی از روشهای نوین کشاورزی و دانش کشت پیشرفته و هم بابت زیرساختهای توسعه کشت در محرومیت مطلق هستند. گذشته از خشکسالی فراگیر در افغانستان که بحران آب را به یک سلاح کشتار جمعی قدرتمند در این کشور تبدیل کرده، در 34 ولایت افغانستان، از مجموع 40 هزار روستا، فقط 3 هزار روستا به جاده مناسب دسترسی دارند.
تا پیش از تصرف دوباره افغانستان توسط طالبان، کل توان صادراتی این کشور به 900 میلیون دلار نمیرسید در حالی که سالانه حداقل 7 میلیارد دلار کالا به افغانستان وارد میشد. 4 سال قبل که یک دولت قانونی و مقبول جامعه جهانی در افغانستان حاکم بود، نرخ بیکاری در جمعیت 15 تا 64 ساله این کشور حدود 35 درصد برآورد شد. سال ۲۰۱۷، وزارت مبارزه علیه مواد مخدر افغانستان اعلام کرد: «دهقانان افغانستان به سه دلیل خشخاش میکارند؛ غذا تهیه کنند، قرضهایشان را بدهند و هزینه درمان بیماریهایشان را بپردازند.»
فصل پنجم: فعلا گرانترین مواد پرمصرف دنیا؛ کوکایین و هرویین، در سه کشور -منطقه آشوبزده جهان تولید میشود؛ کانون تولید هرویین، در افغانستان، برمه، مکزیک (صرفنظر از هرویین لهستانی که در اروپای شرقی طرفدار دارد) و کانون تولید کوکایین در کشورهای کلمبیا، پرو و بولیوی است. ذائقه بازار، فرمان اصلی را در دست دارد اما هنر فروشندهای که بخواهد در این عرصه دوام داشته باشد، شناخت تفاوت ذائقه هر منطقه، هر کشور و هر گروه از مصرفکنندگان است تا بتواند در موقعیتهای خاص و برای جلوگیری از روزمرگی بازار، به شکل نامحسوس، غیردستوری، موازی با وضعیت موجود و با القای آزادی انتخاب به مشتری، تنوع مورد نظر خود را به بازاری که در دست دارد تحمیل کند. بازار عرضه مواد، شاید از معدود بازارهایی باشد که تقلید و کپیکاری در آن محکوم به شکست است، چون سلیقه مصرف هیچ نقطه از دنیا مثل نقطه دیگر نیست.
فروغی در تحلیل ذائقه بازار تقاضا میگوید: «طبع افراد، ویژگی جغرافیایی و اقلیمی محل سکونت در انتخاب و الگوی مصرف موثر است. در مناطق با آب و هوای خشک و کویری که مردم، آرام و اهل سکوت و آرامش هستند، مصرف محرکهای شیمیایی کمتر است و طبع افراد هم، چندان با مواد رخوتزا همخوانی ندارد. اگر در برخی نقاط دنیا وفور مصرف کوکایین را میبینید، حتما مناطقی هستند که مردمانش میخواهند اوقات فراغت را به تحرک و شادی و رقص بگذرانند در حالی که در کشورهای عربی از جمله عربستان که طبیعت و فرهنگشان، آنها را به شب بیداری عادت داده، مصرف خانواده کانابیس و قرص کپتاگون به دلیل خاصیت تحرکزایی، بسیار طرفدار دارد. در مناطق مرطوب و ساحلی هم شاهد مصرف بالای مشتقات شاهدانه هستیم در حالی که میزان مصرف ماریجوانا یا حشیش در آب و هوای خیلی خشک و گرم چندان بالا نیست. مهمترین اصل در عرضه، نوع تقاضاست. بازار تعیین میکند کدام ماده به کدام منطقه قاچاق شود و حتی بازار تعیین میکند قاچاق همان ماده به همان منطقه متوقف شود.»
در بازار عرضه مواد فقط یک استثنا حاکم است؛ نبض اقتصاد عرضه و تقاضا، با کالای استراتژیک میتپد. در تجارت جهانی، گندم، نفت، آب، دارو، زعفران، کالاهای استراتژیک محسوب میشوند علاوه بر آنکه در تقسیمات جغرافیایی کشورها هم شاهد تعیین کالاهای استراتژیک با تعاریف بومی و منطقهای هستیم.
محققان دفتر استراتژی دانشگاه صنعتی شریف در تعریف «کالای استراتژیک» مینویسند: «کالای استراتژیک در واقع کالایی با ضریب اهمیت بالاست که باید برای آن یک برنامهریزی بلندمدت انجام شود تا بتوان به اهداف کلانی در حوزه تامین و عرضه دست پیدا کرد. کالاهای استراتژیک یا کالاهای راهبردی نیاز به یک برنامهریزی جامع و هدفمند دارند که طبق آن باید استراتژی خاصی برای هر یک از گروههای کالایی انجام شود. کالاهای استراتژیک به دو نوع کالاهای استراتژیک خاص و کالاهای استراتژیک حساس تقسیمبندی میشوند.
کالاهای استراتژیک خاص، کالاهایی هستند که کاربردی خاص دارند و باید به آنها بهطور خاص توجه شود، زیرا آنها ویژگیهایی در خود دارند که آن کالاها را از دیگر کالاهای معمول جدا میکند. کالاهای استراتژیک، کالاهایی هستند که برای مقاصد و کاربردهایی حساس مصرف میشوند؛ تامین و عرضه کالاهای استراتژیک حساس باید به گونهای باشد که حساسیتهایی را برای مصرفکنندگان ایجاد نکند؛ زیرا عدم دسترسی مصرفکننده به کالاهای استراتژیک حساس میتواند پیامدهایی غیرقابل پیشبینی داشته باشد.»
با نگاهی به ویژگیهای مواد (به نسبت قیمت در عرضه جهانی) وضعیت عرضه در کانونهای تولید، نحوه طبقهبندی مواد تحت کنترل در جدولهای پنجگانه ضمیمه به کنوانسیون 1961 (معاهده جامع مقابله با قاچاق مواد) پروتکل الحاقی 1971 (معاهده بینالمللی برای کنترل عرضه غیرقانونی داروهای روانگردان از نوع آمفتامین، باربیتوراتها، بنزودیازپینها و مکمل معاهده 1961) و کنوانسیون 1988 (معاهده بینالمللی برای مبارزه با تبعات قاچاق مواد از جمله پولشویی و کنترل پیشسازهای تولید و همچنین استرداد قاچاقچیان مواد) و بازنگریهای ادواری این معاهدهها میتوان مواد استراتژیک را از فهرست طولانی مخدرها و محرکها بیرون کشید.
مرفین (چه به عنوان ماده اولیه و چه به عنوان ماده مصرفی) هرویین و کوکایین، کالاهای استراتژیک در بازار مواد هستند که شبکه بومی، منطقهای و بینالمللی، برای عرضه آنها برنامهریزی درازمدت، جامع و هدفمند دارد. ویژگیهای کوکایین، مرفین و هرویین؛ چه بابت تاثیر و میزان ایجاد وابستگی برای مصرفکنندگان، چه بابت تاثیر در اقتصاد بازار منطقهای و جهانی، چه بابت درگیر شدن گستره وسیعی از فروشندگان خرد و شبکههای کلان و صاحبان قدرت و ثروت در گردش مالی قاچاق، چه بابت تعداد مصرفکنندگان و حجم عرضه به ازای ارزش مالی فروش، چه بابت تاثیراتی که بر امنیت، سیاست منطقهای و جهانی دارد، چه بابت جرایم سازمان یافته متصل به قاچاق هر سه ماده (پولشویی، جنایت، قاچاق انسان، فحشا، ارتشا، قتل، نارکوتروریسم) و چه بابت پیامدهای پیشبینی نشدهای که به دنبال قطع دسترسی (برای مصرفکننده یا تحدیدهای مرزی و امنیتی در مقابل قاچاق) رخ میدهد به گونه و در مقیاسی است که هر سه ماده را به فهرست استراتژیکهای بازار عرضه میفرستد.
استراتژیک بودن صرفا محدود و منحصر به کالای ساخته شده نیست. در جدولهای ضمیمه این کنوانسیونها، اسامی صدها ماده شیمیایی و حلالهای صنعتی پیدا میشود که همگی در طی شدن فرآیند احیا تا تولید محصول نهایی؛ آنچه به اسم هرویین و متآمفتامین و اکستاسی میشناسیم، نقشآفرینی میکنند. تورق این جدولهای پنجگانه و فهرستهای ضمیمهشان و جستوجوی کاربردهای دوگانه این حلالها فوقالعاده هیجانانگیز است؛ اینکه چطور ممکن است استون یا آنچه به اسم جوهرنمک میشناسیم یا گازوییل یا تینر، ساختار یک ترکیب ویرانکننده انسان را تکمیل کنند؛ افدرین (پیشساز متآمفتامین) ارگومترین (پیشساز الاسدی) ارگوتامین (پیشساز الاسدی) فنیل پروپان (پیشساز متآمفتامین) سودوافدرین (پیشساز متآمفتامین) انیدریداستیک (پیشساز هرویین) اسید فنیل استیک (پیشساز متآمفتامین) پرمنگنات پتاسیم (پیشساز کوکایین) از معروفترینها در این جدولهای پنجگانه است و علاوه بر این، تولوئن، ید، فسفر قرمز، استون صنعتی، فنیل پروپانول، بنزن، تینر، اسید سولفوریک، هیدروکلریک اسید، اتر، آمونیاک، گازوییل، بیکربنات سدیم و... از جمله ایزومرهایی هستند که همگی در جدولهای ضمیمه کنوانسیونهای پنجگانه سازمان ملل و در فهرست مواد تحت کنترل قرار دارند و طبق معاهدات و توافق جهانی، خرید، فروش، صادرات و واردات هر گرم و لیتر از این مواد که پرکاربردترینها در صنایع هم هستند، باید تحت نظارت دولتها بوده و انحراف یا قاچاق آن مشمول جرمانگاری باشد.
نگاهی به فهرست پیش سازها در جدول های ضمیمه کنوانسیون های 5 گانه ، یک پیام مهم را پررنگ میکند . فهرست مواد و رده اهمیت و هشداری آنها در این جدولها ، تقریبا ثابت و کم تغییر است مگر آنکه شناسایی روانگردان های بر پایه گیاهی ، تغییری در این جدول ها بدهد وگرنه ، هرویین و کوکایین و مرفین ، از همان ابتدای تدوین و تصویب کنوانسیون 1961 در جدول شماره یک و در فهرست پر خطرترین ها بوده اند و تا امروز هم تنزل مرتبه پیدا نکرده اند.
اما فهرست پیشسازها، دائم در حال افزایش است و اصلا علت هیجان انگیز بودن تماشای این فهرست و جدولها به همین دلیل است که شاهد سرعت بالای تکاپوی شیمیست های همکار با شبکه های تولید مواد برای سبقت گرفتن از دستگاه پلیسی در سطح جهانی هستیم. به محض ممنوعیت تجارت آزادانه یک حلال صنعتی، شیمیدان همکار با شبکه تولید مواد، نتیجه آزمایش موفقیت آمیز از اثر گذاری مفید حلال دیگری را رو می کند. امروز ده ها فرمول ساخت شیشه و سایر مواد اعتیاد آور آزمایشگاهی وجود دارد اگرچه که فرمولها، دیگر ساختار مت آمفتامین به دست نمی دهد اما آنچه از این فرمول ها به بازار عرضه می رسد، باز هم به اسم شیشه فروخته می شود. دلیل طولانیتر شدن فهرست پیشسازها ، چیزی نیست جز خلاقیت آزادانه؛ تایید دوباره ای برای علت عقب افتادگی 70 درصدی دستگاههای پلیسی کشورها در مقابل سرعت قدم های شبکه تولید مواد.
فصل ششم: در ساختار تقاضای مواد، با یک اصطلاح دیگر هم مواجه میشویم. هیچ مصرفکنندهای نمیگوید که به یک ماده «استراتژیک» وابسته شده. اصطلاح رایج، مصرف «سنگین یا سبک» است. هرویین، مرفین و کوکایین، مواد سنگین هستند. در طبقهبندی از نوع سنگین و سبک، باید متآمفتامین را هم اضافه کنیم؛ متآمفتامین؛ از مشتقات آمفتامین که ساختار واقعی آن، احیای سودوافدرین با فسفر قرمز است. سودوافدرین در فارماکوپه دارویی، یک داروی ضد آلرژی از گروه افدرین و موثر بر اعصاب مرکزی و البته ماده موثره داروهای درمان بیش فعالی است. یکی از نکات قابل توجه در جدولهای 5گانه ضمیمه کنوانسیونهای بینالمللی مقابله با تجارت مواد همین است که بسیاری داروهای اعتیادآور یا از گروه فلجکننده اعصاب یا تاثیرگذار بر عملکرد مغز و اعصاب مرکزی، در این فهرست گنجانده شده و تاکید دولتها بر این است که فروش این داروها به دلیل اینکه میتواند در تکمیل فرآیند تولید یک ماده سنگین مثل هرویین، مورد سوءاستفاده قرار گیرد (مثل داروی آسپرین که ممکن است برای تولید هرویین و استخراج انیدرید استیک، مورد سوءاستفاده قرار بگیرد) باید محدود شود، اما تا زمانی که در فهرست داروهای ضروری و اضطراری سازمان بهداشت جهانی است، امکان جرمانگاری یا تعیین مجازات کیفری برای قاچاق آن وجود نخواهد داشت.
فروغی در توضیح تفکیک مواد در بازار عرضه و طبقهبندی مواد در بازار تقاضا میگوید: «موادی مثل متآمفتامین یا هرویین که مصرفکننده را از رفتار هنجار به سمت رفتار نابهنجار میبرد، مواد سنگین محسوب میشوند. مصرفکننده هرویین، متآمفتامین و حتی کوکایین، در صورت محرومیت یا پس از مصرف مواد، ممکن است مرتکب جرایم کیفری همچون قتل و ضرب و شتم شود علاوه بر اینکه اختلالات ناشی از عدم دسترسی هم در طبقهبندی مواد سبک یا سنگین نقش دارد. مصرفکننده هرویین در صورت محرومیت از مواد، باید به سمت درمان و ترک مصرف برود چون آثار محرومیت بسیار دشوار است؛ التهاب، درهم ریختگی شدید عصبی، درد استخوانی شایعترین آثار محرومیت دسترسی به هرویین است.
به همین دلیل میگوییم که هرویین در گروه مواد سنگین قرار میگیرد در حالی که محرومیت دسترسی به مشتقات شاهدانه، چنین التهاب جسمی و روحی ایجاد نمیکند و بنابراین، این گروه، ماده سنگین محسوب نمیشوند. میزان جرمانگاری قاچاق یک ماده مخدر یا محرک میتواند مولفه دیگری در طبقهبندی مواد باشد اگرچه که بسته به قوانین هر کشور، متفاوت خواهد بود. مجازات قاچاق 30 گرم هرویین در ایران، اعدام است. بنابراین در ایران، هرویین یک ماده سنگین محسوب میشود. علاوه بر تاثیرات جسمی بر مصرفکننده، قیمت هم نقش مهمی در این طبقهبندی ایفا میکند. امروز کوکایین در تمام کشورها بالاترین قیمت را دارد و پس از آن، متآمفتامین و هرویین گرانترینهای بازار عرضه هستند.
ارزش مواد، میزان حفاظت از محموله، حجم روابط پشت پرده، فساد اداری و دولتی و حتی میزان مشارکت دولتها برای بهرهجویی مالی و انتفاع از تجارت مواد را تعیین خواهد کرد. از این منظر میتوانیم بگوییم کوکایین، هرویین و متآمفتامین، بابت ارزش قاچاق، استراتژیکترینها در تجارت مواد هستند و تریاک و مشتقات کانابیس در ردههای بعدی قرار میگیرند. کوکایین، حتی بابت درگیر شدن دستگاه پلیسی و تعدد کارتلها در ردیف اول جدول استراتژیکهاست. اگرچه که جمعیت مصرفکننده کوکایین در کل دنیا به نسبت تعداد مصرفکنندگان هرویین و مشتقات کانابیس کمتر است و طبق آمارهای جهانی، تعداد مصرفکنندگان کوکایین، 20 درصد کل جمعیت مصرفکنندگان مواد را شامل میشود، اما قاچاق کوکایین حتی برای همین بازار تقاضا، گردش مالی بالاتری ایجاد میکند و سرمایهگذاری بالاتری را هم میطلبد. بنابراین، باوجود آنکه همچنان مصرفکنندگان هرویین و مشتقات شاهدانه در ردههای اول و دوم جدول تقاضای جهانی هستند، ارزش اقتصادی کوکایین، استراتژیک بودنش را تایید میکند و امروز حجم تجارت کوکایین در دنیا، چندان کمتر از حجم تجارت هرویین نیست و چه بسا گردش مالی بالاتری دارد چون گرانتر از هرویین است.»
فصل هفتم: بنا بر نتایج تحقیق موسسه ملی سلامت و اعتیاد امریکا NSDUH، در سال 2014، از جمعیت 27 میلیون نفری مصرفکننده مواد اعتیادآور در این کشور، 22 میلیون و 200 هزار نفر، ماریجوانا مصرف کردهاند، 569 هزار نفر، متآمفتامین، یک میلیون و 473 هزار نفر جمعیت بالای 18 سال، کوکایین و 435 هزار نفر هرویین مصرف کردهاند. در سال 2019 (بعد از آزادسازی مصرف ماریجوانا در 18 ایالت امریکا) تعداد مصرفکنندگان ماریجوانا در ایالات متحده به 42 میلیون و 668 هزار نفر (حدود 2 برابر افزایش) تعداد مصرفکنندگان کوکایین به 5 میلیون و 394 هزار نفر (حدود 5 برابر افزایش) تعداد مصرفکنندگان متآمفتامین به یک میلیون و 891 هزار نفر (حدود دوبرابر افزایش) تعداد مصرفکنندگان هرویین، به 771 هزار نفر (کمتر از دوبرابر افزایش) رسیده است.
ابتدای سال 2021، مرکز مبارزه با مواد مخدر امریکا DEA با مدلسازی از میزان مصرف سه سال پیش از آن در 18 منطقه ایالات متحده، تخمین زد که تا پایان سال 2021 در مجموع بیش از 266 تن مواد به ارزش بیش از 4 میلیارد و 700 میلیون دلار (83 تن کوکایین با ارزش بیش از 3 میلیارد دلار، 2 تن فنتانیل با ارزش بیش از 78 میلیون دلار، دو تن هرویین با ارزش بیش از 72 میلیون دلار، 115 تن ماریجوانا با ارزش بیش از 472 میلیون دلار، 155 کیلو اکستاسی با ارزش بیش از 3 میلیون دلار، 60 تن متآمفتامین با ارزش بیش از 657 میلیون دلار و 71 کیلو اکسی کدون با ارزش بیش از یک میلیون دلار) در 18 منطقه امریکا فروخته خواهد شد.
به استناد این تخمین، درآمد حاصل از فروش کوکایین، با توجه به حجم فروش به ازای قیمت (هر گرم حدود 36 دلار) در صدر جدول قرار داشت و در رده دوم، عرضه خرد هرویین (هر گرم حدود 36 دلار) قرار میگرفت اما حتی درآمد حاصل از عرضه خرد متآمفتامین قادر به رقابت با کوکایین و هرویین نبود چنانکه قیمت خردهفروشی هرگرم مت بیش از 11 دلار نبود. مرور قیمتهای تخمینی انواع مواد پرمصرف در این جدول، یک پیام روشن داشت؛ با وجود حاکمیت سرمایهداری و اصل رقابت برای تمام کالاهای مصرفی و بازارها در ایالات متحده، قیمتگذاری بر مواد از این قاعده مستثنی بود چنانکه قیمت خرد و عمدهفروشی تمام مواد پرمصرف در 18 منطقه این کشور، تفاوتی با یکدیگر نداشت. به نظر میرسد تجارت مواد در ایالات متحده، در اختیار یک شبکه سراسری و هادی در کل کشور است که با وجود ایجاد تقسیمات منطقهای، نیازی به ایجاد بازار رقابتی برای سر شاخههای ایالتی نمیبیند. به همین دلیل، در بازارهای منطقهای و در تمام ایالتها، صرفنظر از فاصلههای دور و نزدیک تا کانون تولید هرویین، کوکایین و متآمفتامین -مکزیک، کلمبیا، پرو، بولیوی، ایالت فلوریدا و نوار مرزی امریکا و مکزیک - قیمت هر گرم هرویین، مت، کوکایین و باقی مواد، برابر است.
در بازار عرضه مواد فقط یک استثنا حاکم است؛ نبض اقتصاد عرضه و تقاضا، با کالای استراتژیک میتپد. در تجارت جهانی، گندم، نفت، آب، دارو، زعفران، کالاهای استراتژیک محسوب میشوند علاوه بر آنکه در تقسیمات جغرافیایی کشورها هم شاهد تعیین کالاهای استراتژیک با تعاریف بومی و منطقهای هستیم.
محققان دفتر استراتژی دانشگاه صنعتی شریف در تعریف «کالای استراتژیک» مینویسند: «کالای استراتژیک در واقع کالایی با ضریب اهمیت بالاست که باید برای آن یک برنامهریزی بلندمدت انجام شود تا بتوان به اهداف کلانی در حوزه تامین و عرضه دست پیدا کرد.»
فعلا گرانترین مواد پرمصرف دنیا؛ کوکایین و هرویین، در سه کشور -منطقه آشوبزده جهان تولید میشود؛ کانون تولید هرویین، در افغانستان، برمه، مکزیک (صرفنظر از هرویین لهستانی که در اروپای شرقی طرفدار دارد) و کانون تولید کوکایین در کشورهای کلمبیا، پرو و بولیوی است. ذائقه بازار، فرمان اصلی را در دست دارد اما هنر فروشندهای که بخواهد در این عرصه دوام داشته باشد، شناخت تفاوت ذائقه هر منطقه، هر کشور و هر گروه از مصرفکنندگان است تا بتواند در موقعیتهای خاص و برای جلوگیری از روزمرگی بازار، به شکل نامحسوس، غیردستوری، موازی با وضعیت موجود و با القای آزادی انتخاب به مشتری، تنوع مورد نظر خود را به بازاری که در دست دارد تحمیل کند.
این مدل قیمتگذاری البته وقتی به عرضه جهانی میرسد حتما متفاوت خواهد شد و از قوانین بازار تبعیت خواهد کرد. UNODC در گزارش سال ۲۰۱۷ پیشبینی کرده بود که 7600 الی 7900 تن از تریاک افغانستان، برای تولید حدود ۵۵۰ الی ۹۰۰ تن هرویین با خلوص ۵۰ تا ۷۰ درصد یا تولید ۳۹۰ الی ۴۵۰ تن هرویین خالص، مصرف خواهد شد. در همان سال، از هر هکتار زمین زیر کشت خشخاش، حدود 8 کیلوتریاک به دست میآمد در حالی که هر 12 کیلو تریاک، یک کیلو مرفین به دست میداد اما تا سال 2019، به دنبال واردات بذرهای با درصد مرفین بالاتر، میزان دورریز تریاک برای استحصال مرفین کاهش یافت و یک کیلو مرفین از 7 کیلو تریاک به دست میآمد. طبق اعلامUNODC، سال 2017، قیمت خرید هر کیلو تریاک خشک در افغانستان، کمتر از 200 دلار بود. سال 2019، هر کیلو تریاک خشک افغانستان، پای مزارع این کشور حدود 60 دلار فروخته شد در حالی که همزمان، قیمت هر کیلو هرویین افغانستان در بازار جهانی، بین 2000 تا 2700 و حتی 3200 دلار در نوسان بود.
این قاعده در مورد کوکایین هم صادق است. هر سه کیلو خمیر کوکا، در ترکیب با حلالها و مواد شیمیایی ممنوعه همچون پرمنگنات پتاسیم و هیدروکلریک اسید و اتر و آمونیاک و استون و کربنات کلسیم، حدود یک کیلو کوکایین خالص پس میدهد. در پایان سال 2020، هر کیلو کوکایین در ایالت کالیفرنیا، حدود 14 هزار و 500 دلار فروخته شد درحالی که درآمد هر کشاورز کلمبیایی کوکار (معروف به COCALERA) از فروش هر کیلو عصاره کوکا در همین سال کمتر از 5000 دلار بود.
این طبقهبندیها و حتی چرایی تنظیم جدولهای 5گانه، باز هم به فلسفه لایهبندی در بازار عرضه گره میخورد. تولید، جابهجایی، توزیع و فروش غیرقانونی مواد استراتژیک و سنگین -حتی پیشسازها و مواد اولیه تولید این مواد- با توسعه جرایم سازمان یافته در ارتباط است و در واقع، قاچاق مواد استراتژیک و سنگین و جرایم سازمان یافته مثل حلقههای زنجیر در یکدیگر چفت میشوند.
فروغی معتقد است که ارتباط جرایم سازمان یافته با قاچاق، مطلق نیست و برای جرم سازمان یافته هم، تعریفی مطابق استانداردهای جرمانگاری قائل است و میگوید: «سازمان یافتگی جرم چند مولفه دارد؛ وقوع جرم باید ناشی از اهداف مالی و اقتصادی باشد. ارتکاب به جرم سازمان یافته، تابع یک ساختار و سلسله مراتب و تقسیم کار و البته در پیروی از قوانین نانوشته است و حتما بیش از سه نفر در ارتکاب این جرم دخیل هستند. با این مولفهها، بیش از 20 نوع جرم را میتوان در دایره جرایم سازمان یافته قرار داد.
اما قاچاق هر نوع مواد به اقتضای الگوی مصرف هم، معیار مطلق شکلگیری جرم سازمان یافته نیست اگرچه که بازار مصرف به جریان قاچاق سمت و سوی حرکت میدهد. کانون تولید کوکایین در امریکای لاتین است در حالی که بازار مصرف کوکایین در اروپاست. مراکش کانون تولید شاهدانه، حشیش و ماریجواناست اما بازار تقاضا در امریکا و اروپاست. در مسیر قاچاق کوکایین، حشیش و ماریجوانا به سمت اروپا و امریکا، شبکههایی در جریان حمل و نگهداری و توزیع خرد ایجاد میشود و در این مسیر، جرم سازمان یافته هم رخ میدهد چون تجارت مواد در این مسیر، شامل همه مولفههای جرایم سازمان یافته است؛ منافع مالی، سلسله مراتب و تقسیم کار، شبکه گسترده فعال و در نهایت، تابعیت از قوانین نانوشته. قواره قاچاق کوکایین، حشیش و ماریجوانا در مسیر امریکای لاتین و آفریقا به سمت امریکا و اروپا، یک جرم سازمان یافته است علاوه بر اینکه در همین مسیر انتقال، پولشویی هم اتفاق میافتد چون پول این تجارت باید در میانه راه، تطهیر و جانمایی شود تا امکان تزریق به تجارت و اقتصاد قانونی کشورها داشته باشد.
در این مسیر حتی نارکوتروریسم هم اتفاق خواهد افتاد چون مناطق تولید و مسیر ترانزیت تا مقصد باید امن باشد و نیروی مسلح، باید حفاظت از جریان تولید و حمل و توزیع و تحویل را تامین کند. در دهههای 1360 و 1370، کاروانهای خودرویی که از مرز افغانستان وارد کشور ما میشد و تا عمق کویر شهداد و اصفهان پیش میراند، معمولا حامل مرفین بود.
این کاروان گاهی متشکل از 40 یا 50 وانت بود که حجم بسیار سنگینی از مرفین را با پوشش حفاظتی بسیار بالا تا مرز شمال غرب حمل میکرد. تعداد محافظان و تعداد سلاحهای نیمه سنگین برای حفاظت از کاروان، نشانه ارزش محموله و میزان سرمایهگذاری شبکه قاچاق بود.
چنین کاروانهایی هیچگاه برای حمل حشیش شکل نگرفت و حمل تریاک هم نیاز به این حجم بالای محافظت نداشت. در واقع، این مولفهها مثل حلقههای زنجیر در هم گره خوردهاند و هر لایه، نیاز لایه دیگر را تامین میکند اما سازمان یافتگی هر کدام، در درون هر لایه مستتر است علاوه بر اینکه هر لایه، کاملا تخصصی عمل میکند. امروز افرادی در شبکههای قاچاق حضور دارند که جز پولشویی، هیچ کار دیگری انجام نمیدهند.»
منبع: روزنامه اعتماد