به گزارش سایت خبری پرسون، سال 2003 مجله ورلد ساکر درباره فوتبالیست ایرانی نوشته بود دریبلها و حرکات او با توپ هیپنوتیزم میکند. او را جادوگر و مارادونای آسیا نامیدهاند. علی کریمی در زمین فوتبال به راحتی مدافعان را دریبل میزد. فوتبال دوستان شیفته او بودند، نه تنها قرمزها، آبیها هم او را دوست دارند. در آلمان تحسین همه را برانگیخته بود و محبوبیت او از کشورهای حاشیه خلیج تا قلب اروپا میرسد. راز محبوبیت کریمی تنها در مهارت و استعداد او نبود. او سرکش بود و همین روحیه باعث میشد در لحظات حساس با دریبلهای انفجاری ورق بازی را برگرداند و بیرون از زمین فوتبال با موجها همراهی نکند، در مقابل مدیران و سیاستمداران کرنش نکند و برای هواداران مردی در قامت قهرمان باشد.
دوران درخشش
جادوگر از پرسپولیس به امارات رفت و درخشش در امارات و تیم ملی ایران پلی شد برای انتقال به بایرن مونیخ. علی کریمی به جمع ستارگان مونیخ پیوست و برخلاف پیش بینی روزنامههای آلمانی زمستان آلمان را هم دید. مرد سال فوتبال آسیا در سال 2004 قراردادهای مالی خوبی بست. اما درآمد علی کریمی در مقایسه با موارد مشابه در جهان رقم چشمگیری نیست. او حتی در قیاس با نمونههای وطنی نیز درآمد کمتری داشته است. در عین حال علی کریمی توانمندتر از بسیاری از فوتبالیستهایی بود که به درآمد مشابه او رسیدند. خیلیها معتقدند او به حق خود نرسید. عمر فوتبالی علی کریمی 18 سال بود و همانند هر ورزشکاری دوره اوج محدودی داشت. پس از بازنشستگی، کریمی درآمد چندانی از فوتبال نداشته و از مسیرهای دیگری گذران زندگی کرده است. از منظر اقتصادی استعداد او نتوانسته به حق واقعی خود برسد. چرا که دیگر بازیکنان و مربیان فوتبال ایرانی به ثروت و موقعیتهای بیشتری دست پیدا کردند.
ستاره یاغی
کریمی فوتبالیست سرکشی بود و همین روحیه باعث شد که با خیلیها کنار نیاید. در پرسپولیس، الاهلی امارت، بایرن مونیخ، استیل آذین و حتی در تیم ملی. انتقادات تند و تیز و مواضع او نسبت به فدراسیون فوتبال به مناظره تلویزیونی پر سر و صدای او با محمدرضا ساکت، دبیرکل فدراسیون فوتبال، منتهی شد. او حتی کاندید ریاست فدراسیون فوتبال شد اما نتوانست به لابیها وارد شود. روحیه سرکش و مواضع انتقادی او در شبکههای اجتماعی به حوزه فوتبال محدود نماند. او درباره بسیاری از مسائل اجتماعی و سیاسی موضع میگیرد. اظهارنظر درباره مسائل مختلف حق شهروندی اوست. همچنان که نمیتوان شهروندان عادی را از اظهار نظر و ابراز عقیده محدود کرد. اما اظهار نظر علی کریمی درباره هزینه برای نذری در ایام محرم جنجال به پا کرد. کریمی در استوری اینستاگرام نوشته بود: «میلیاردها تومان خرج میکنیم نذری بدهیم و در پایان... آرزوی شفای بیماران را داریم که برای نداشتن پول درمان میمیرد.»
چند روز بعد ویدیویی از از یک روحانی در حال سخنرانی منتشر شد که کریمی را بیشرف، نادان و احمق خطاب میکند. پس از آن شهرداری تهران عکسهای تبلیغاتی کریمی را از بیلبوردهای خیابانی حذف کرد.
جنجال استوری جادوگر
نظر کریمی و استوری اینستاگرامی او موافقان و مخالفان زیادی دارد. با دنبال کردن هشتگ علی کریمی در شبکههای اجتماعی انبوهی از نوشتههای مخالفان و طرفداران وی را میتوان دید. از سوی نخبگان نیز داوری متفاوتی نسبت به مواضع کریمی منتشر شده است. اما علت جار و جنجالهای اخیر چیست؟ چرا استوری اینستاگرامی کریمی در صفحه شخصی خود که عمر کمتر از 24 ساعت دارد باید به جنجال تبدیل شود؟
بحران مرجعیت اجتماعی
نقطه آغاز مسئله جایی است که در حوزه عمومی بحران مرجعیت اجتماعی وجود دارد. همان چیزی که بخشی از حاکمیت از آن ناراحت است. بحرانی که مرهون طراحیهای گذشته است. برای مثال در زمان برگزاری جام جهانی 1998، صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران که ریاست آن به عهده علی لاریجانی بود در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی و مذهبی از بازیکنان تیم ملی نظر خواهی میکرد. بازیکنانی که پس از پیروزی دراماتیک مقابل استرالیا غلبه بر تیم ملی امریکا در جام جهانی بدل به قهرمانان ملی و مبارزان علیه استکبار جهانی شده بودند. در واقع رسانه ملی آغازگر دعوت از ورزشکاران و هنرمندان برای اظهار نظرهای سیاسی و اجتماعی شد و این دعوت به مثابه مجوزی برای ورود چهرههای محبوب و مشهور سینما و فوتبال به حوزه عمومی بود.
در بحبوحه انتخابات ریاست جمهوری 1376 نیز برای اولین بار یک جریان سیاسی تلاش کرد از محبوبیت بازیکنان فوتبال برای جلب آرای عمومی استفاده کند. این روند کم و بیش در تمامی دورههای بعدی انتخابات ریاست جمهوری ادامه یافت. وقتی نخبگان سیاسی و رؤسای جمهور از محبوبیت بازیکنان بهره بردند، دور از انتظار نبود که مرجعیت اجتماعی ورزشکاران و هنرمندان افزایش پیدا کند. در این میان تضعیف رسانهها، محدودیت روزنامه نگاری در ایران و ظهور شبکههای اجتماعی مرجعیت رسانههای رسمی را کاهش داد.
حال که علی کریمی به عنوان یک شهروند اظهار نظر کرده است، نخبگان سیاسی و مذهبی باید از خود بپرسند چرا نظرات او بیش از صاحب نظران و کارشناسان دیده میشود؟ واضح و مبرهن است که امروز صدای سلبریتیها بلند است و اظهار نظرهای آنان در جامعه نفوذ زیادی دارد اما علی اقاعده دامنه اثرگذاری آنها نباید تا این حد زیاد باشد. پژوهشهای اجتماعی نشان میدهد مرجعیت اجتماعی ورزشکاران همپای اساتید دانشگاه و بالاتر از پزشکان است. در آخرین گزارش سنجش ابعاد اعتماد اجتماعی در ایران که توسط مرکز افکار سنجی دانشجویان ایران (ایسپا) انجام شده است، میزان اعتماد مردم به ورزشکاران پس از معلمان، نیروی انتظامی و اساتید دانشگاه در رده چهارم قرار دارد. نکته جالب توجه این است که میزان اعتماد به ورزشکاران در بین مردان (53.7 درصد) بیشتر از زنان ( 47.4 درصد)، در بین افراد 50 سال و بالاتر ( 65.6 درصد) بیشتر از سایر گروههای سنی و در بین افراد زیر دیپلم (61.9 درصد) بیشتر از سایر گروههای تحصیلی است. همچنین این میزان اعتماد در بین ساکنان مناطق روستایی (61.4 درصد) بیشتر از ساکنان مناطق شهری (47 درصد) است.
پژوهشها نشان میدهد نفوذ مراجع غیر رسمی در افکار عمومی رو به گسترش است و از اثرگذاری مراجع سنتی کاسته شده است. بنابراین طیف جدیدی از افکار عمومی در ایران در حال شکلگیری است که از نظر ساختار رسمی، غیررسمی تلقی میشود. برای حل تعارضات در حوزه عمومی هیچ راهی جز به رسمیت شناختن و گفتوگو با جامعه وجود ندارد و ابزارهای آن شکستن انحصار رسانهای، تقویت رسانههای مستقل و به رسمیت شناختن آزادی بیان همگان است.