به گزارش سایت خبری پرسون، بالاخره پس از یکسال و نیم، تابلوی معاملات بورسی رنگ قرمز خود را با سبز عوض کرد و به بازار نیم جان سرمایه، جانی تازه بخشید.
بازار سرمایه در دو سال گذشته پس از رشدی عجیب در مرداد ماه سال ۹۹ به شاخص ۲ میلیون واحدی به همراه ارزش معاملاتی بالغ بر ۲۰ هزار میلیارد تومان دست یافت. بعد از آن شاخص ریزشی عجیب تر را تجربه کرد به طوری که درماههای ابتدایی سال ۱۴۰۰ شاخص کل در محدوده ی ۱ میلیون و صد هزار واحدی با ارزش معاملاتی حدود ۲ هزار میلیارد تومان دیده میشد.
پس از این صعود و نزول کم سابقه، تقریبا در شش ماهه ی دوم سال ۱۴۰۰ خصوصا سه ماه پایانی سال بازار سرمایه در رکودی عمیق فرو رفت بطوری که نه دیگر خریدار قوی پا به عرصه ی معاملات در بازار سهام میگذاشت، نه دیگر فروشنده ی قدرتمندی پای تابلوی سهام باقی مانده بود، بطوری که شاخص کل بورس حدودا در محدوده ی ۱۲۰۰ تا ۱۳۵۰ درجا میزد.
بازار سرمایه در سال ۱۴۰۱ شرایط متفاوتی را نسبت به سال گذشته خود داشت. به طوری که در سه ماهه ی اول سال ۱۴۰۱ شاخص کل توانست خود را تا محدوده ی یک میلیون و ششصد هزار واحدی بالا بکشد. در این گزارش سعی شده تا به علت و عواملی که باعث رشد بازار سرمایه پس از رکودی که در آن فرو رفته بود، پرداخته شود.
نخستین عاملی که میتوان به عنوان عامل محرک برای رشد بازار سرمایه به آن اشاره کرد، رشد نرخ کامودیتیهای جهانی است. با توجه به تغییر و تحولات که در عرصه ی بینالمللی رخ داد از جمله جنگ میان روسیه و اوکراین و همچنین تاثیر کرونا بر تورم و اقتصاد جهانی، نرخ کامودیتیها (طلا، نفت، فولاد، مس و...) رشد چشم گیری را تجربه کرد به عنوان مثال نرخ نفت از حدود ۸۰ دلار به حدود ۱۴۰ دلار هم رسید، به همین علت صنایعی که اصطلاحا کامودیتی محور بودند به طور طبیعی با استقبال خریداران مواجه شدند.
دومین عاملی که شاید مهم تر از عامل اول باشد، بالا رفتن انتظارات تورمی مردم و به تبع آن فعالان بازار سرمایه بود. با وقفهای که در مذاکرات برجامی افتاد و شاید کمرنگ شدن احتمال توافق میان ایران و کشورهای ۱+۵، ابتدا نرخ ارز از محدوده ی ۲۵ هزار تومان تا محدوده ی ۳۰ هزار تومانی خود را بالا کشید و بازار سرمایه هم به واسطه ی تاثیرپذیری مستقیم از نرخ ارز و تورم رشد کرد.
سومین عامل را میتوان وضعیت بنیادی بازار، گزارشهای منتشر شده توسط شرکتها و نزدیک شدن به فصل مجامع دانست. طبق گزارشهای منتشر شده شرکتهای بورسی و بررسی وضعیت بنیادی شرکت ها، نسبت نرخ به سود هر سهم آینده (P/E forward) برای کل سهمهای بازارحدود ۷واحد است واین در حالی است که کف تاریخی این نسبت در بازار حدود ۶ واحد بوده است. یعنی اصطلاحا کف بازار خریدار خواهد داشت و بازار طبق سابقه ی تاریخی خود و بررسی گذشته ارزشمند است.
(البته ذکر این نکته الزامی است که بازارها ممکن است بالاتر یا پایین تر از ارزش ذاتی خود معامله شوند و صرف بررسی این نسبت نباید ملاک تصمیم گیری باشد.)
چهارمین عاملی که میتوان در اینجا از آن نام برد، لایحه بودجه ۱۴۰۱ و به ویژه حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی بود که علاوه برا تشدید انتظارات تورمی، سبب بالا رفتن سودسازی صنایعی همچون داروییها شد.
در پایان با توجه به تمامی عواملی که در این گزارش به آن اشاره شد همچنان شک و شبهه هایی در رابطه با بازارسهام وجود دارد. ابهام اصلی که پولهای درشت را پشت درهای تالار شیشهای نگه داشته است بیشک مذاکرات برجامی است که طبیعتاً اگر توافقی صورت گیرد با کاهش انتظارات تورمی و باز شدن مجراهای تجاری کشور حداقل در کوتاه مدت انتظار رشدی از بازار سرمایه نباید داشت.
به هر حال این روزها که ثبات نسبی به بازار سرمایه برگشته است باید از گذشته درس گرفت و بیگدار به آب نزد. همچنان سردرگمی هایی در بازار دیده میشود که باید دید آیا این رشد، موقتی است یا ادامه خواهد داشت؟