به گزارش سایت خبری پرسون، سیدعلی خرم استاد دانشگاه در یادداشتی نوشت: گوشههایی از این تصمیم قبلا در اشغال جزیره کریمه، در اشغال دوفاکتوی آبخازیا و اوستیای جنوبی از گرجستان و در لشکرکشی به قزاقستان و سرکوب مردم معترض این کشور مشاهده گردید. پوتین با جلب حمایت چین قصد داشت نظام بینالملل تکوین یافته پس از فروپاشی شوروی را درهم ریخته و ظاهرا نظام جدیدی را به جهان عرضه کند که نقش رهبری روسیه و سپس چین در آن پررنگ و تفوق شرق بر غرب حداقل از نظر سیاسی، مشهود گردد.
پوتین برای طرح خود اندیکسهای ملموسی را ملاک قرار داده بود که ضامن موفقیت او به شمار میرفت. وابستگی نفت و گاز اروپا به میزان 40 درصد به روسیه و سپس وابستگی جهان به گندم، ذرت و دانههای روغنی روسیه و اوکراین و در نهایت وابستگی آمریکا و اروپا به برخی فلزات حیاتی و نادر که بیشتر در روسیه یافت میشود، از جمله عواملی بودند که پوتین به درستی روی آنها حساب کرده بود. در میان کشورهای اروپایی، آلمان از همه وابستهتر و در صورت قطع نفت و گاز و گندم روسیه، همانطور که مشاهده شده، اثر تورمی فراوانی بر اقتصاد با ثبات آلمان گذاشته و خواهد گذاشت.
پوتین قبلا با تست اشغال جزیره کریمه و مناطق گرجستان و لشکرکشی به قزاقستان، هیچ مقاومت قابل توجهی در غرب ندید، پس این بار هم با مقداری تبلیغات و هیاهو، غرب نشان خواهد داد که مخالف است ولی درنهایت با اشغال اوکراین کنار خواهد آمد. طبق نظر اطلاعاتی غرب، پوتین این طرح رویایی را با شین جن پینگ هم رایزنی کرده بود که در اوج بحران، برای بیشتر سردرگم کردن غرب، چین نسبت به اشغال نظامی تایوان اقدام کرده و غرب را در مقابل قدرت جدید شرق، کاملا منفعل سازد، اما پوتین شاید حساب این نکرده بود که آمریکا خود سالهاست در تدارک طرحی است که دست روسیه و سپس چین را در زیر سنگی بزرگ قرار دهد که اگر شکست قرن محسوب نشود حداقل هزینه سنگینی بر این دو کشور به ترتیبی تحمیل نماید که تا سالها نتوانند در صحنه بینالمللی قد علم نمایند و داعیه ابرقدرتی داشته باشند.
اکنون بیشتر روشن شده که هم در داخل روسیه بهرغم برخی مخالفتها، اکثریت خاموش در انتظار پیروزی پوتین بسر میبرند و فقط نگران پیامدهای تحریمهای بینالمللی هستند و هم آمریکا با طرح و برنامه از قبل در انتظار حمله نظامی روسیه به اوکراین بود تا جهان را علیه روسیه متحد ساخته و درسی آنچنان به پوتین دهد که نه تنها در کشورش قهرمان تلقی نشود بلکه آنچه را هم قبلا در حمله به کشورهای پیرامونی بهدست آورده از دست دهد و به یک شکست سنگین در تاریخ روسیه تبدیل شود. آنچه آمریکا را در این زمینه یاری میدهد، مخالفت جهانی از حمله نظامی روسیه به اوکراین بهعنوان یک کشور مستقل و ارتکاب به جنایات جنگی و محروم نمودن مردم این کشور از آزادی و حق انتخاب، است که خشم افکار عمومی را برانگیخته است.
در این پروسه، آمریکا توانست جهان و بهویژه اروپا را با خود بیشتر متحد سازد و اروپا عمیقا متوجه شود که امنیت اروپا چقدر شکننده است و اگر آمریکا در کنارش نباشد، خطر سلطه روسیه بر اروپا محتمل خواهد بود. غرب یقینا هدفگذاری حساب شدهای از طریق اعمال تحریمهای بینالمللی علیه روسیه مدنظر قرار داده و هر روز که میگذرد این تحریمها، توان روسیه را به تحلیل میبرد. توجه شود روسیه همچون ایران نیست که اقتصادش از 43 سال پیش درگیر با برخی سوءمدیریتها و تحریمهای بینالمللی و مشکلات ناشی از آن یا با سختی کنار آمده یا عدهای، به خارج مهاجرت کرهاند.
مردم روسیه بعد از فروپاشی شوروی، تازه از بند رها شده مایلند نه تنها در رفاه اجتماعی و اقتصادی قرار گیرند بلکه در بهرهمندی از آزادی و دموکراسی چیزی کمتر از مردم در اروپا نداشته باشند و دوباره یک ابرقدرت موفق در جهان شوند. هرگونه شکست پوتین در این جهش بزرگ، زخمی بر زخمهای گذشته مردم روسیه خواهد بود که دیگر در تاریخ این کشور التیامآور نخواهد بود. غرب توانسته با حمایت همهجانبه از رئیسجمهور اوکراین، نه تنها روسیه را زمینگیر نماید بلکه آوازه ابرقدرتی این کشور را تا حد یک کشور کوچک منطقهای کاهش دهد. پوتین وارد باتلاقی شده که رهایی از آن مقدور نیست و اگر بخواهد رها شود روزی باید کریمه را هم پس دهد.
منبع: روزنامه آرمان ملی