می رسد قرنی به پایان...

سخن سردبیر/ قرن 14 رو به پایان است و فردا وارد قرنی جدید می شویم. یعنی ما مردمان قرن قدیم هستیم؟ کهنه شدیم؟ به همین راحتی؟
تصویر می رسد قرنی به پایان...

این قرن گویی هزاره بود نه سده. بس که فراز و نشیب داشت. بس که هر نوع خیر و شر و خوبی و بدی را با خود حمل کرد. اصلا این قرن سنگین است. کوله بارش را می گویم.

آغاز قرن که نبودیم اما پایانش را نظاره گریم. آغازش از کجا شروع شد را باید از کتاب های تاریخ بپرسید اما من می گویم پایانش را بنویسید ناکجاآباد.

به هر سال از این سده که بنگری گویی در خود سده هایی پر از رویداد به همراه دارد.

مورخان عزیز اگر نوشتید از این قرن؛ کامل بنویسید که بر ما چه گذشت. بله می دانیم که طومارها خواهد شد اما؛ بنویسید.

از جنگی که صلح نشد، از دردی که درمان نشد، از مرگ هایی که دست مسیحایی آنها را زنده نکرد، از خط فقری که کشیده تر شد، از خیلی غم ها که عمیق تر شد، از جهانی که ممکن بود برانداخته شود و بسیاری رخدادها اما؛ از خوشی هایش هم بنویسید.

از معجزاتی که بی هیچ پیغمبری بر انسان وحی شد اما آدمی آن را شانس تلقی کرد. از جهانی که تازه و تازه تر شد. از صد بهار و صد تابستان و صد پاییز تا صد زمستان که آدمی تجربه کرد. باور کنید کم چیزی نیست این تجربه.

از پدربزرگ ها و پدرانشان بنویسید که اوایل این قرن را تجربه کردند و با ما در لابلای خاطراتشان مرورش کردند تا فرزندان همین دهه آخر که عجیب ترین اتفاقات قرن را؛ شاید به تماشا نشسته اند.

این قرن هم گذشت، بسیاری تاختند و بسیاری باختند، بسیاری سوختند و بسیاری ساختند.

حال من از شما همراهان و دوستانم میخواهم که خود را به چالش بکشید که در این سال های عمر خود در قرن 14 چه کردید؟ با خود یا اطرافتان؟ آیا از خودتان راضی هستید؟ سیاه و سفید را از ذهن خود حذف کنید و ارزیابی کنید که چه کردید و چه ساختید و چه ویران کردید؟

ای کاش که آغاز قرن، با این همه بیم و مختصری امید، آغازی باشد بر درست اندیشیدن؛ که جهان هر چه هست و هر چه خواهد شد، اما درد صد ساله ما درمان شود.

فرصت باهم بودن کمتر از عمر شکوفه هاست! بیاییم ساده ترین چیز را از هم دریغ نکنیم که اگر نه؛ پشیمان می شویم.

مهسا اخلاقی در انتهای قرن و انتهای سال.

389553