به گزارش سایت خبری پرسون، حسن بهشتی پور کارشناس اوراسیا گفت: درست است که تحریکات آمریکا و ناتو در شکل گیری وضعیت کنونی نقش داشته اما این دلیل نمی شود که حمله نظامی روسی به خاک اوکراین توجیه پذیر باشد و بگوییم که پوتین چاره ای جز این نداشت. پوتین در این بین می توانست مشکلات را از طریق گفتگو و دیپلماسی حل و فصل کند. ابتکار نرماندی از سوی فرانسه و آلمان و در پی سفر مکرون و شولتس به روسیه مطرح شد می توانست کارساز باشد. اما پوتین ظاهرا تصمیم خود را گرفته بود. تصمیمی که پیامدهای وخیمی برای اوکراین، روسیه و دیگر کشورها خواهد داشت. باور پوتین بر این است که حمله روسیه به خاک اوکراین در راستای تامین منافع روسیه است اما تمام قرائن و شواهد نشان می دهد که نه تنها منافعی نداشته بلکه ضرر و زیان بسیاری به مردم روسیه و اوکراین وارد کرده است که در سالهای آتی اثرات آن بیشتر مشخص خواهد شد.
آمریکا که حدود ۲۱ درصد از گاز مایع اروپا را تامین می کند امکان آن فراهم شده تا آن را به ۵۰ درصد افزایش دهند. اگرچه گاز مایع آلودگی دارد و به طور موقت می تواند مورد استفاده واقع شود اما آمریکایی های بشدت به دنبال آن هستند تا وابستگی گاز اروپا به روسیه را تا حد ممکن کمتر کنند. از همین رو می دانیم که منافع انگلیس و آمریکا در تعارض با روسیه و اتحادیه اروپا است و هر چقدر که انشقاق به وجود آید، این دو کشور فرصت بیشتری برای حضور در بازارهای اروپا پیدا خواهند کرد.
در ادامه بحث عبدالجواد موسوی، نویسنده، از بهشتی پور در خصوص مصاحبه اخیرش در صدا و سیما سوال کرد که در آن گفته بود که چه تضمینی وجود دارد روسیه اقدام مشابه اوکراین را بر سر ایران نیاورد که بهشتی پور پاسخ داد: من آن موضوع را بر اساس یک تجربه تاریخی عنوان کردم. این می تواند در مورد هر قدرتی از جمله آمریکا، انگلیس، چین و غیره باشد. به یاد داریم که امریکا چه بهانه ای را برای حمله به عراق آورد که در نهایت معلوم شد دروغ بود. هدف بنده این بود تا بگویم از رابطه خوب با روسیه و چین دلیل نمی شود که ایران اقدامات متجاوزانه را نادیده بگیرد. ما نمی توانیم واقعیت های تاریخی را نادیده بگیریم؛ در ماجرای جمهوری مهاباد که تشکیل شد این واقعه دقیقا با سیاست روس ها اجرا شد و یا فرقه دموکرات که عملا ساز جدایی طلبی زد با تحریک شوروی بود. ما باید در نظر داشته باشیم که به لحاظ تاریخی هر گونه اتکا به نیروی خارجی مذموم است و برای حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور باید متکی به مردم باشیم.
کوروش احمدی کارشناس روابط بین الملل با پیوستن به بحث گفت: تمرکز روی ناتو مساله ای مهم است اما کافی نیست. پوتین در سخنرانی های خود عنوان کرده که اوکراین یک کشور جعلی است و روسیه و اوکراین یک ملت واحد هستند. در خصوص جنگ اوکراین هم باید به نگرانی های امنیتی روسیه توجه داشته باشیم؛ یعنی گسترش ناتو به شرق و همچنین به شخصیت پوتین و انگیزه های آن توجه داشته باشیم.
ناتو برای روسیه تهدید نیست
مهدی نوربخش کارشناس روابط بین الملل در ادامه ضمن مخالفت با این موضوع که ناتو می تواند برای روسیه تهدید باشد گفت: پس از استقلال جمهوری های شوروی آنها به سمت دنیای غرب گرایش پیدا کردند و اگر خود را به اتحادیه اروپا نزدیک کنند از منافع اقتصادی سود خواهند برد. این کشورهای استقلال یافته از شوروی قبلا تجربه کمونیسم را داشته اند و نمی خواهند دولتی با این گرایش قدرت را در دست بگیرد و به همین دلیل به طور طبیعی گرایشات غربگرایانه مانند مردم اوکراین پیدا کردند. دولت روسیه در بخش اقتصادی و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نتوانست یک اقتصاد رقابتی، ایجاد کند. در زمینه سیاسی و دموکراسی نیز به همین شکل بود. کشورهای استقلال یافته از شوروی به خوبی به این موضوع پی برده اند که نزدیکی به روسیه نه منافع اقتصادی برای آنها دارد و نه منافع سیاسی. یعنی برای آنها ایجاد صلح نمی کند. کشورهای غربی از ابزار قدرت نرم استفاده می کنند تا در کشورهای اروپایی تاثیرگذار باشند. روسیه به دلیل نوع سیاست و اقتصادش قادر به تاثیرگذاری نبوده و امروز در حقیقت می توان گفت که برای روسیه پایان دوره به شمار می رود. برای ولادیمیر پوتین که ۲۲ سال است در عرصه سیاست روسیه حضور دارد. در مدل حکومت و اقتصاد روسیه و در مقابله ایدئولوژی بین دنیای غرب و دنیای پوتین شکاف عظیمی دیده می شود که پوتین تنها راه برای پر کردن این شکاف را مقابله نظامی می داند. ناسیونالیسم اسلامی در روسیه و کلیسای ارتدوکس مسیحی در روسیه مدلی از ایدئولوژی را به وجود آورده که مانند دوره هیتلر پوتین سعی بر آن دارد تا از این روش نیز برای پر کردن این شکاف استفاده کند و مانع از آن شود تا اوکراین در مدار کشورهای غربی قرار گیرد.
آمریکا و غرب بهای اشتباه استراتژیک خود را می پردازند
دیاکو حسینی کارشناس روابط بین الملل نیز گفت: بحران اخیر را می توانیم از منظر چالش هویتی روسیه به منزله یک قدرت بزرگ مورد بررسی قرار دهیم. می دانیم که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یک حس تحقیر نسبت به روسیه ایجاد شد. علیرغم وجود تفاوت با اروپا روس ها همواره سعی کردند که بخشی از اروپا نیز باشند. در موضوع گسترش ناتو به شرق به دلیل اینکه هیچ گونه نزاع ایدئولوژیک بین ناتو و روسیه وجود ندارد و هم اینکه کشورهای حوزه بالتیک هم بخشی از ناتو به شمار می روند، دلیلی ندارد که عضویت اوکراین در ناتو تهدید مضاعف برای روس ها باشد. بنابراین صرف اینکه گسترش ناتو به شرق را معیار قرار دهیم نمی تواند دلیل قابل قبولی برای این باشد که چرا روس ها تا این اندازه نسبت به اوکراین حساسیت دارند. روس ها اوکراین را دروازه ورود به اروپا می دانند. برژینسکی در کتابی که سالها پیش با نام صفحه شطرنج بزرگ نوشت جمله ای کلیدی را مطرح کرد. وی نوشت که روسیه بدون اوکراین نمی تواند یک قدرت بزرگ باشد. سرگئی کاراگانوف یکی از مشاوران پوتین اخیرا این موضوع را به بیان دیگری مطرح کرد و گفت اگر اوکراین علیه روسیه باشد، روسیه نمی تواند قدرت بزرگی باشد. چالش جاری در اوکراین، در واقع یک نزاع هویتی برای روسیه است تا همچنان موضع و جایگاه خود را به عنوان یک قدرت بزرگ به رسمیت شناخته شده در اروپا حفظ کند. اوکراین بعد از ترکیه طولانی ترین سواحل در دریای سیاه دارد؛ دریایی که خروجی روسیه به سمت دریای اژه و در نهایت اروپای مدیترانه ای است. با عضویت اوکراین در ناتو، تمامی کشورهای ساحلی دریای سیاه شامل بلغارستان، رومانی و ترکیه به استثنای گرجستان و روسیه اعضای ناتو خواهند بود و این دریا را به دریای ناتو تبدیل می کند که نهایتاً می تواند مانع عمده ای برای دسترسی روسیه به بیرون از این دریا باشد. از این منظر، بی طرف نگه داشتن اوکراین و جلوگیری از عضویت آن در ناتو به هویت روسیه به منزله یک قدرت بزرگ اروپایی مربوط می شود.
معتقدم که آمریکا و ناتو در گسترش به شرق مرتکب اشتباه شد و منافع حیاتی روسیه را لگدمال کرد و به طور طبیعی بهای آن را پرداخت می کند. اما روش قدرت سخت روسیه می تواند مقدمه ای باشد برای اخراج این کشور از اروپا در بلندمدت باشد. راه حل عاقلانه می تواند به وجود آمدن شرایطی برای مصالحه باشد که طی آن اوکراین به منطقه ای بی طرف تبدیل شود و عضویت اوکراین در ناتو نیز منتفی گردد. در مقابل روس ها نیز می توانند تعهد دهند که در آینده به دنبال بلعیدن اوکراین و سایر کشورهای بالتیک نخواهند بود. چنین امری به یک توافق استراتژیک نیازمند است که آمادگی طرف ها را می طلبد. اما به نظر می رسد در طرف غرب نیز این آمادگی وجود ندارد. همان هایی که با تعقیب استراتژی هژمونی لیبرال از گسترش ناتو و رساندن کار اوکراین به اینجا حمایت کردند، نه تنها از گذشته درس نگرفته اند بلکه با تکیه بر همان ایدئولوژی هژموتی لیبرال نسخه تغییر رژیم در کرملین را در پاسخ به چالش موجود می پیچند.
برنامه غرب برای نظم نوین جهانی
مهدی مطهرنیا آینده پژوه و استاد دانشگاه گفت: غرب اهمیت موضوع اوکراین در قبال روسیه را می دانست و بر اساس آن تلاش کرد تا با تحریک پوتین یک زایش کنترل شده تاریخی برای نظم آینده جهانی به وجود آورد. شکل گیری نظم جهانی در کنترل روسیه پوتینیستی است و می توان گفت که روسیه در دام کنش گفتمانی افتاده است که نتایج و پیامدهای خود را به همراه دارد. اگر در نظر داشته باشیم که ایالات متحده آمریکا به عنوان ابرقدرت باقی مانده از بطن پیشین نظم نوین جهانی بعد از اتحادها و اتفاق ها در جنگ جهانی اول و دوم سربرآورده و اگر دیر بجنبد جایگاه را در قرن ۲۱ از دست خواهد داد باید عنوان کرد ضروری است میان روسیه و اروپا و چین با اروپا شکاف بیندازد تا وزنه تعادل روسیه کنترل شود.
حسن لاسجردی گفت: در مطالب گفته شده مناسبات غرب و روسیه از اهمیت بالایی برخوردار است. ضمن اینکه موضوع گسترش ناتو به شرق می تواند با سیاست گذاری های جدیدی دنبال شود و به نظر می رسد در آینده چنین موضوعی از موضات کلان غرب باشد. در همین حال بحث تعاملات بین المللی در پی این جنگ می تواند مهم باشد با توجه به اینکه موجی از محکومیت های بین المللی نیز وجود دارد و سوال مهم اینجا مطرح میشود که روس ها چگونه می خواهند خود را از این فضای فشار همگانی نجات دهند وشاید همین مسائل در سیاست گذاری های کرملین و کشورهای غربی نقش آفرینی کند. بحث ناتو و عملکرد آن نیز به جهاتی مورد توجه تحلیلگران قرار گرفته است، سازمانی که قرار بود دربرابر تهدیدات از کشورهای غربی دفاع کند و آنگونه که حداقل انتظار می رفت ظاهر نشد. یکی دیگر از موضوعات مهم در جنگ اخیر اوکراین موضع ایران بود که ضمن حمایت از برقراری صلح و ثبات به دلایل اصلی بروز این جنگ نیز اشاره کرد و سیاست های غرب را عامل اصلی در این بحران دانست.
اهمیت جنگ نرم در مناقشه اوکراین
محمدرضا نوروزپور اظهار داشت: با در نظر گرفتن دعدغه های امنیتی روسیه در پی گسترش ناتو به شرق به این موضوع نیز باید اشاره کرد که اقدام روسیه در تجاوز به کشوری مستقل را نمی توان توجیه کرد. روسیه همواره دغدغه هایی از جنس جنگ نرم داشته است. همانطور که کارشناسان در این بحث اشاره کردند اوکراین تمایلات غربگرایانه دارد و مردم در انتخابات آن را نشان دادند. شاید این مساله ما را به این نتیجه گیری برساند که پوتین از این مساله احساس خطر کرده است. اگرچه یکی از دلایل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را می توان ضعف اقتصادی دانست اما جنگ نرم و تقابل فرهنگی آمریکا را نیز می توان یکی از عوامل مهم دانست. بسیاری معتقدند یکی از دلایل پیروزی آمریکا در جنگ سرد فرهنگ آمریکایی بود که حتی فرهنگ جاز نیز از این کشور به شوروی منتقل شد. شاید بتوان گفت که پوتین مردم اوکراین را نیز به دلیل گرایش به غرب تنبیه می کند.
عبدالجواد موسوی در ادامه این پرسش را مطرح کرد که آیا پوتین برنامه ای برای جنگ تبلیغاتی قبل ازآغاز جنگ نداشت؟ با توجه به اینکه اگر آن را در نظر نگیریم پوتین دست کم گرفته می شود.
نوروزپور در پاسخ گفت: روسیه و شوروی قدیم از ضعفی آشکار در برابر نظام غرب برخوردار بوده و است. چه ما دوست داشته باشیم یا نه غرب در بحث امپراطوری رسانه ، تبلیغات، تصویرسازی ، اولویت دهی به ارزش های خود دست بالا را دارد. همین مساله یکی از دغدغه های مهم پوتین محسوب می شود؛ مبنی بر اینکه اگر گرایشات غربی را تنبیه نکند ممکن است این موج وارد کشور روسیه شود.
مطهرنیا در ادامه بحث افزود: اگر یک کشور در یک رقابت به هر دلیلی ببازد مجوزی است که به یک کشور دیگری تجاوز کند که توانسته تحت عنوان امواج فرهنگی خود عمل کند. ما دو مفهوم داریم یکی امواج فرهنگی و یکی صدور انقلاب. وقتی امواج و صدور میتواند نفوذ کند و ما نمیتوانیم از حداقلهای خود استفاده کنیم این میتواند مجوزی برای حمله به دیگری باشد؟ هالیوود از پنتاگون مهمتر است.
محمدرضا نوروزپور نیز در پاسخ گفت: حتی دغدغههای امنیتی را هم من مستمسکی برای تجاوز و جنگافروزی نمیدانم. بههیچعنوان هیچ چیزی برای هیچ کشوری نباید بهانهای برای تجاوز و حمله به کشورهای دیگر شود. ما باید این اقدام را محکوم کنیم. من گفتم در پس ذهن پوتین یکی از عواملی که دست به این تجاوز زده دغدغههای فرهنگی و مربوط به جنگ نرم در کنار دغدغههای امنیتی بوده باشد. این تبیین است و توجیه اقدام حمله به روسیه نیست.
شکست روسیه در جنگ نرم
بهشتی پور گفت: یک نکته خوبی آقای دکتر احمدی گفتند که وضعیت مردم اوکراین و سرنوشت آنها خیلی مهم است و باید موردتوجه ما باشد. علاوه برآن نظر روسیه و مردم روسیه را هم باید در نظر بگیریم. نظرات کشورهایی چون چین و امریکا هم که جزو بازیگران هست را هم باید برای یک تحلیل درست در نظر بگیریم. مسئله دیگر اینکه مردم اوکراین عملاً به سه بخش تقسیم شدند. یک بخش غرب است که دیدگاه نزدیک به اتحادیه اروپا و لهستانیهاست و علاقهمند به روابط خود با غربیها هستند. بیشتر کشاورز هم هستند. در شرق که صنعتی است طرفدار روابط نزدیکتر با روسیه هستند. هفت میلیون روستبار در اوکراین زندگی میکنند که پاسپورت روسی هم دارند. اوکراین و روسیه بدون هم نمیتوانند کشورهای بدون دغدغهای باشند. اوکراین اگر بخواهد مستقل و مرفه باشد باید به روابطش با روسیه توجه کند. غرب باید از بیطرف بودن اوکراین حمایت کند. کسینجر هم چنین تحلیلی کرده بود که اوکراین بیطرف زندگی مرفهتری خواهد داشت نسبت به اوکراینی که به ناتو و اتحادیه اروپا نزدیک است. اوکراین میتواند نقش پیونددهنده شمال و جنوب باشد. روسیه و غرب هیچکدام نمیتوانند از این کشور بگذرند. بهترین کار این است که بیطرف بوده و هم روابط خوبی با غرب و هم روسیه داشته باشد.
نوربخش سؤالی در مورد این مطرح کردند که چرا ناتو تهدید علیه روسیه است. روسیه خیلی تلاش کرد که عضوی از ناتو شود. اما امریکا و ناتو بودند که با مسکو بهعنوان یک قدرت درجهدو برخورد کردهاند. به نظر من یکی از دلایل این حمله نظم جدیدی است که روسیه به دنبال ایجاد آن در جهان است. نظمی که یک طرف آن چین و روسیه و احیاناً هند باشد.
بااینحال روسیه باید این سؤال را جواب بدهد که چرا اوکراین که دوازده قرن رابطه زیادی با روسیه داشته، چه تحولی رخداده که مردم اوکراین میخواهند به ناتو بپیوندند و احساس تهدید میکنند. روسها در صحنه جنگ نرم باخته و نتوانسته توجیه کند که تهدیدی علیه اوکراین نیست. چون نتوانسته، امروز آمده وارد جنگ شده و اوضاع را بدتر کرده است. ما مجموعه شرایط را وقتی میبینیم، اوکراینیها در شرایط مقاومت هستند و روسیه این مقاومت را محاسبه نکرده بود و تصور میکرد که در عرض سه چهار روز به کییف میرسند. البته روسها قصد رسیدن به کییف را نداشته و ندارند؛ چرا که هزینه زیادی برای آنها دارد. این هزینه برای اقتصاد شکننده روسیه زیاد است و تحمل این هزینه را برای پشتیبانی از چنین جنگی نخواهد داشت. روسیه در پی آن است که دونباس بهعنوان خط حائل باقی بمانند تا در صورت پیوستن اوکراین به ناتو فاصله حفظ شود.
آشکار شدن ضعف ارتش روسیه
احمدی نیز گفت: قابلتصور نیست که یک روز ناتو اگر حتی در اوکراین هم مستقر شود، روزی بخواهد مسکو را تصرف کند. اینها مربوط به تاریخ و قرن های گذشته است. مسئله قلمرو و جغرافیا دیگر تعیینکننده نیست. ولی از نظر سیاسی بسیار مهم است. نکته دیگر این است که نظامهای اقتصادی و سیاسی است که در جوار یک کشور شکل میگیرد. اگر اوکراین بخواهد به اتحادیه اروپا بپیوندد و نظام سیاسی و اقتصادی لیبرال داشته باشد و چهار سال یا هشت سال یکبار رئیسجمهورش تغییر کند و جامعه مدنی خوبی داشته باشد، الگویی نیست که پوتین بخواهد در جوار مرزهایش بپذیرد.
از عواقب حمله روسیه به اوکراین باید گفت که متأسفانه این اقدام روسیه بهشدت به روند کموبیش مثبتی که در ده سال گذشته در جریان بود و نظام بینالملل در حال چندقطبی شدن بود، لطمه زد. ناتو در همین روزها از اینرو به آن رو شده است. کشورهایی که اکراه داشتند از اینکه بودجه نظامی خود را افزایش دهند و نیروهای ناتو در اروپا مستقر شوند، تغییر کردهاند. المانی که محدودیتهای نظامی برای خود تعیین کرده بود هزینه هنگفتی را برای مسائل نظامی خود اختصاص داده است. ناتو در زمان ترامپ بهشدت لطمه خورده بود. این حمله فرصت خوبی به ناتو داد تا خود را احیا کند. بحث الحاق سوئد و فنلاند مطرح شده است. در عوض ضعفهای ارتش روسیه هم آشکار شد.
امکان مصالحه وجود دارد
حسینی گفت: اوایل آرایش نظامی که روسیه در مرز اوکراین داشت، بسیاری از جمله من فکر نمیکردند که روسیه یک حمله همهجانبه را در مورد اوکراین در پیش بگیرد. نه به این خاطر که روسیه توانایی آن را نداشت بلکه به این خاطر که عاقلانه نبود. رأیگیری که در دوما شد و روسیه را تشویق کرد تا استقلال منطقه دونباس را به رسمیت بشناسد به قول ملنیکوف معاون دوما که از تصمیم پوتین برای حمله به اوکراین انتقاد کرده بود، به این دلیل شکل گرفت که جنگی در این مقیاس اتفاق نیفتد. آقای لاوروف هم زمانی که در برابر تبلیغات امریکاییها امکان حمله را قاطعانه رد میکرد. این موضوع میتواند به این معنا باشد که پوتین با هم فکری جمع کوچکی این تصمیم را گرفته و این افراد اطلاعی نداشتهاند. معنای دیگر این بحث این است که پوتین نمی تواند بدون دستاورد از این جنگ بگذرد و به خانه برگردد. او باید دستاوردی داشته باشد که هزینههایی که پرداخت کرده را توجیه کند. وگرنه او ممکن است به نحوی از سوی الیتهای روسیه در میان مدت تهدید شود؛ بنابراین من بعید میدانم که این جنگ با عقبنشینی ساده روسیه تمام شود.
نکته دوم اینکه من فکر میکنم که چینیها در این مرحله از این اتفاق خوشحال باشند. آنچه در اوکراین رخ داد مینیاتوری است که میتواند در آینده در تایوان رخ دهد. رویکرد غرب هم در مورد تایوان حداقل روی کاغذ میتواند تکرار شود. تمرکز غرب به آسیا هم میتواند به تعویق بیفتد و این میتواند به چینیها فرصت دهد. البته من فکر نمیکنم که پکن بخواهد این جنگ شدت بگیرد و مواجه بین روسیه و غرب عمیق شود. روسیه متحد قابلتوجهی برای چین است و اگر پکن در بین روسیه و غرب گرفتار شود، در وضعیت بدی قرار میگیرد. چرا که اگر بخواهد طرف روسها را بگیرد به اختلاف غرب با خودش شدت داده است. اگر هم طرف غرب را بگیرد متحد بزرگ خود را آزرده کرده است. به نظر من چینیها در روزها و هفتههای آینده تلاش خواهند کرد که این جنگ با همین دستاوردهایی که داشته در همینجا فریز شود. تا امروز کییف میتواند ادعا کند که زور روسیه باعث سرنگونی زلنسکی نشده و او را به قهرمان اوکراین تبدیل کند. روسیه هم میتواند بگوید که منطقه دونباس را در یک عمل انجام شده تصرف کرده. من فکر میکنم که پوتین ضمن اینکه کار غیرعاقلانهای کرده درعینحال هم احتیاط خود را از دست نداده. اینکه سرعت نیروی زمینی در اطراف کییف کم است و از همه قدرت نیروی هوایی خود استفاده نمیکند به این خاطر است که غرب را وادار به اعلام منطقه پرواز ممنوع نکند. من فکر میکنم که ممکن است به نقطهای که مصالحه میتواند شکل بگیرد. مثلاً استقلال دو منطقه در دونباس در ازای رها کردن کییف و اتمام جنگ میتواند یک معامله خوبی باشد.
مطهرنیا نیز گفت: نکتهای که وجود دارد در ارتباط با روسیه این است که این بازی پیچیدهتری در شکلگیری نظم نوین جهانی است. روسیه باید جای خود را پیدا کند. روسیه نمیتواند با بسیاری از قدرتهای کنونی جهان هماوردی کند. این برای روسها سنگین است. من معتقدم اگر بیشتر از این جنگ طول بکشد اروپا متحدتر خواهد شد و میتواند در همین منطقه باتوجه به این که برای کشور امریکا هم یک اوکراین شرقی و غربی به وجود بیاید، خوشایندتر است این میتواند دستاوردی بزرگ برای نظم نوین جهانی خواهد بود.
نفع روسیه از عدم ورود نفت ایران به بازار
احمدی گفت: در مورد تأثیر این تحول در کشور ما گفت: موقعیتی که روسیه خودش را در آن قرار داده به ضرر روند چندقطبی شدن و تقویت چندجانبهگرایی است و از این نقطهنظر همه از جمله ما ضرر میکنیم. در مورد برجام حتماً شنیدهایم که اولیانوف و لاوروف گفتهاند که غرب باید تضمین بدهد که تحریمهای غرب بر علیه روسیه مانع بهرهمند شدن روسیه از لغو تحریمهای ایران نشود و روسیه بتواند با ایران ارتباطات اقتصادی و تجاری داشته باشد. این مسئله میتواند عارضهای از بحران اوکراین و اقدامی از سوی روسیه باشد تا در توافق احیای برجام ایجاد تغییر کند. چون اگر برجام احیا شود بر اساس برخی از پیشبینیها با ورود نفت ایران به بازار قیمت این سوخت میتواند ۱۰ تا ۱۵ درصد کاهش پیدا کند. در نتیجه به نفع روسیه است که نفت ایران وارد بازار نشود. ولی روسیه بهعنوان یک عضو از هفت عضو برجام نمیتواند نقش مهمی ایفا کند و اگر ایران و امریکا بهعنوان طرفهای اصلی تصمیم بگیرند که مشکلشان را حل کنند روسیه و حتی کشورهای دیگر نمیتوانند تأثیر چشمگیری ایجاد کنند اما میتوانند روند را به تأخیر بیندازند. در چنین شرایطی روسیه تصمیم گرفته در این موقعیت باشد که برای ما مشکل ایجاد کند.
روس ها به گفتگو بازخواهند گشت
حسن بهشتی پور گفت: در مورد موضعی که روسیه در خصوص احیای برجام گرفته است من برعکس آقای احمدی احساس کارشکنی در حرفی که روسیه زده نمیبینم. اگر شرطی که روسیه گفته که امریکا تضمین کتبی بدهد، به نفع ایران است. حجم روابط ایران و روسیه بعد از چندین سال چهار میلیارد شده و این عدد و رقم عددی نیست که بتواند چندان تأثیرگذار باشد. این درخواست به نفع ماست ازاینجهت که نیازهای تسلیحاتی خود را از چین و روسیه تأمین میکنیم. با این حرف روسیه ما میتوانیم به روابط اقتصادی خود با روسها ادامه دهیم. اگر این شرط روسیه اگر کل توافق را به هوا بفرستد، بله به ضرر ایران است. اما روسیه در وضعیتی قرار ندارد که بتواند این کار را بکند. طرف اصلی ایران و امریکا هستند. اما اگر واشنگتن چنین تعهدی بدهد، شبیه توافقی است که با عراق انجام شد و به آنها اجازه داد تا از ایران برق بخرند. اگر امریکا نپذیرد به نفع ما نیست. ما باید ببینیم زورش را داریم که پافشاری کنیم که امریکا این تعهد را بدهد یا خیر.
من فکر میکنم که روسها دیریازود حتماً به مذاکره و گفتگو برمیگردند. مجبور خواهند شد که سر میز مذاکره با اوکراین بیایند و دولت را بپذیرند.
در تله اتحاد به روسیه نیفتیم
دیاکو حسینی گفت: اقای گلن اسنایدر که یکی از دانشمندان آمریکایی شناخته شده در روابط بین الملل است کتابی به نام «سیاست اتحاد» دارد که در آن دو مفهوم را به عنوان خطرات اتحاد به تصویر کشیده. مفهومی به نام «به تله افتادن» را معرفی کرده که اگر از بین دو کشور که با هم متحد هستند یکی به جنگ کشیده شود، امکان این وجود دارد که کشور دیگر هم علیرغم میلاش به جنگ کشیده شود. دومین مفهوم ر«هاشدگی» به این معناست که یک کشور که به جنگ کشیده شده و نیاز مند متحدش است از سوی او تنها گذاشته می شود . این دو خطر در همه نوع اتحادها وجود دارد. در رابطه با ایران و روسیه ذهنیت کلاسیک این است که ما ممکن است از سوی روس ها رها شویم. اما امروز خطر دوم قویتر است یعنی اینکه ناخواسته به میان منازعه روسیه و غرب کشیده شویم. روسیه پس از این جنگ هیچ وقت به قبل از این جنگ بر نمی گردد. اگر روسیه موفق شود اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کند و اگر شکست بخورد کینه و انتقام جویی به وجود خواهد امد و روابط این کشور با بقیه کشورها هم تغییر خواهد کرد. برداشت های روسیه از جهان و جهان از روسیه تغییر می کند. ما باید همانطور که در گذشته نگران بودیم که ازسوی روسیه در مواقعی که به آنها نیاز داریم تنها گذاشته نشویم، اکنون باید نگران باشیم که در دام تله اتحاد با روس نیفتیم که اگر روس ها به هر دلیلی در اینده با غرب وارد منازعه شدند پای ایران وسط کشیده نشود. این خطر جدی است. اگر فهم جهانی این باشد که ایران متحد روسیه است، ضربه به ایران میتواند جنگی نیابتی با روسیه باشد. ما باید فاصله خود را با روسیه در این دوره جدید حفظ کنیم. با این هدف که ایران بهعنوان متحد روسیه که آماده است برای روسیه در جنگهای احتمالی جانفشانی کند، شناخته نشود و این ابهام ایجاد نشود که ضربه به ایران ضربه به روسیه است.
منبع: خبر آنلاین