به گزارش سایت خبری پرسون، دکتر مرتضی مومیوند/ حقوقدان نوشت: بعد از حکومت امیرالمؤمنین علی (ع) و تجربه ی طعم شیرین عدالت اجتماعی در کام انسان ها که تا آن روز نچشیده بودند، شیعه همواره حسرت تکرار آن حکومت را به دل داشت، حکومتی که در آن فقرا و ثروتمندان به یک اندازه از بیت المال سهم داشتند، زنان بیوه از بیت المال ارتزاق می کردند و بیوه ها برای سیر کردن شکم اولاد یتیمشان تن فروشی نمیکردند حتی زنان غیرمسلمان، قضاوت در اوج عدالت بود، قضات رشوه نمی گرفتند و متهم و مجرم و جانی و متجاوزین به عنف و بیت المال، خیال آسوده نداشتند، محکه به حق ملجأ و پناهگاه ستم دیدگان بود، مُر قوانین و احکام شرع جاری بود حتی اگر مدعی خلیفه پمسلمین بود و برای ادعایش شاهد و مدرکی نداشت در برابر مدعی عنه مسیحی دست خالی محکمه را ترک می کرد.
در بازار عملیات ربوی وجود نداشت، بازاریان احتکار نمی کردند و بیش از سود معقول، مطالبه ای از مشتری نداشتند، طلبکار آبروی بدهکارش را نمیریخت، ازدواج آسان بود و سنت نبوی، حاکمان اگر ظلم و فساد میکردند در منظر عموم شلاق و تازیانه میخوردند حتی اگر از قدرتمندان و با نفوذترین سیاستمداران دوران بود، دسترسی به فرماندههان و حاکمان آسان بود، فرمانداران از مردم و در بین مردم بودند، فرزندان آنان تفاوتی با فرزندان آحاد جامعه نداشتند، سطح زندگی عوامل حکومت در تراز ضعیف ترین اقشار جامعه بود، اگر قانونی علیه فساد وضع می شد اجرای آن از حُکام و صاحبان نفوذ شروع می شد، شأن انسان ها به انسانیتشان بود و گوش شنوا برای دردمندان وجود داشت، کسی به نام دین برای خود دکان به پا نمی کرد، روحانیت شأن و منزلت داشت، خانواده اساس جامعه بود، حب و احترام به والدین برترین واجبات بود، احکام دینی سخت نبود، ایمان را در قلب و رفتار انسان جستجو می کردند نه در ریش و تسبیح و پینه ی پیشانی، نماد ایمان راستگویی و امانت داری بود نه صوت قشنگ و درازی مد "ولاالضالین"، کسی جرأت یقه گیری و سخت گیری احکام اعتقادی را بنام اسلام نداشت و کسی احساس برانگیخته شدن برای کشیدن دیگران به سمت بهشت را نداشت، تمام این خاطرات قشنگ و هزاران ویژگی برتر انسانی و الهی دیگر، شیعه را در آرزوی برپایی حکومت علوی تشنه و تشنه تر می کرد تا آنکه در سال ٥٧ تمام عوامل در کنار هم قرار گرفت نظام اسلامی بدست بهترین افراد زمان و افضل فضلا و علماء زمان، با تلاش پاک ترین نسل جوانان و نوجوانان تاریخ ایران که بسیاری از آنان در همان مقطع یا در ٨ سال دفاع مقدس به فیض شهادت رسیدند، تحقق پذیرفت تا بار دیگر تمام آن خاطرات خوش از حکومت کوتاهِ برترینِ مخلوقات (امام علی) تکرار شود و بار دیگر دنیا مدینه ی فاضله یی را که اسلام وعده اش را داده بود ببیند، بعد از ده ها سال مبارزه ی سخت و ده ها هزار شهید و قربانی، هزاران سال حبس و تبعید و شکنجه و تحمل ظلم و استبداد و تحمل خسارات های مادی غیر قابل تصور ایادی سلطنت شاه معدوم، نظام جمهوری اسلامی با خواستگاه بی سابقه و تکرار ناشدنی تاریخ ۹۸/۲درصدی آحاد ملت مستقر گردید و اکنون چهل و سه سال از آن روزهای با شکوه می گذرد …
و حال سوالات بسیاری ذهنم را درگیر کرده است، شاید مهمترین آن ها جمله ی معروف "چه می خواستیم و چه شد" عده ای باشد، سوالاتی که شاید بعضا پاسخ هایی دردناک دارد، اینکه آیا فاصله ی طبقات اجتماعی برداشته شد؟ فساد از دستگاه قضایی و اداری کشور زدوده شد؟ زنان بیوه و زنان سرپرست خانوار برای امرار معاش تن فروشی نمی کنند؟ پدران کارگر و با آبرو در مقابل کودکان گرسنه خود شرمنده نیستند؟ آیا زندگی حکام و دولتمردان در سطح ضعیف ترین افراد جامعه است؟ آیا بانکداری واقعا بدون رباست و بانکها کمر اقتصاد و تولید را نشکسته اند؟ آیا اعتقادات انسانی و مذهبی آحاد مردم و جوانان تقویت شده است و ارزش های اسلامی محبوبیت بیشتری پیدا نموده است؟ آیا کسی از فقر و نداری و بیماری نمی میرد؟ آیا می توان از حکومت انتقاد کرد و در امان بود؟ آیا ازدواج آسان و اشتغال جوانان برای دولت های پی در پی اهمیتی داشته است؟ و ده ها سوال دیگر که ذهنم را ترک نمی کنند و به جانم غر می زنند که چرا … !؟
اما این را میدانم و با تمام وجود شهادت می دهم که باوجود باقیات و صالحات نیکویی که در حال حاضر ثمره انقلاب عزیزمان است هنوز هم تمام آن آرمان های قشنگ آرمان ماست، هنوز هم عشق حکومت علوی و عدالت علوی در قلب های ماست، هنوز هم حاضریم برای آن آرمان ها و خاطرات زیبا و مدینه ی فاضله، با افتخار جان بدهیم و منتظر بمانیم، اللهم عجل لولیک الفرج