به گزارش سایت خبری پرسون، به نقل از شوبیز، آل پاچینو همیشه یکی از همه فن حریف ترین بازیگران هالیوود بوده است. ستاره «وکیل شیطان» شخصیت های متنوعی را در چندین ژانر مختلف ایفا کرده است، اما یک ژانر در عرصه سرگرمی وجود دارد که پاچینو به آن نزدیک نمی شود و آن ژانر موزیکال است و اما دلیل این بی علاقگی چیست.
چرا پاچینو موزیکال بازی نمی کند
آل پاچینو با تئاتر برادوی غریبه نیست، زمانی او اعلام کرده بود، برای برادوی به دلیل آزادی عملی که به او می دهد، احترام زیادی قائل است.
ستاره «پدرخوانده» یک بار به نیویورک تایمز چنین گفته بود: از وقتی که از تئاتر آمده ام، تئاتر برای من مدیومی است که همیشه در آن احساس راحتی می کنم. نوعی آزادی در آن وجود دارد که در هیچ جای دیگری آن را پیدا نکردم.
پاچینو در آن مصاحبه همینطور تاکید کرده بود که اگر در نیویورک زندگی می کرد، بیشتر از این در تئاتر روی صحنه می رفت.
بازیگر برنده جایزه اسکار فیلم «بوی خوش زن» اما با وجود عشقی که به تئاتر دارد، هیچ وقت آن سطح از راحتی را در موزیکال های برادوی تجربه نکرد.
استیوی فیلیپس مدیربرنامه های سابق پاچینو درباره تست این بازیگر در یک موزیکال در کتاب خاطراتش چنین نوشته است: آل پاچینو در سال ۱۹۶۸ برای نمایش «زوربا» تست داد و قرار بود ترانه «خوش شانس مثل یک بانو» را بخواند که البته آنگونه که انتظار بود، پیش نرفت و متن ها را فراموش می کرد، به طوری که به آل گفتم، فکر کنم موزیکال، کار تو نباشد.
البته «زوربا» تنها باری نبود که پاچینو در آن ترانه هایی را که باید می خواند، فراموش کرد. همین چند سال پیش او در نقش «دنی کالینز» که درباره یک خواننده بازنشسته است با چنین مشکلی مواجه شد به طوری که در زمان فیلمبرداری فیلم، نشریه ایندیپندنت نوشت: پاچینو در یکی از اجراهایش وقتی برای جمعیت می خواند عصبی شد به طوری که شعرهایش را فراموش کرد.
پاچینو در اولین نمایش فیلم «دنی کالینز» درباره نگرانی اش در هنگام خواندن گفت: به شما می گویم تنها چیز مهم درباره آواز خواندن در مقابل تماشاچیان این است که حفظ کردن کلمات واقعا سخت است. شما کلمات را فراموش می کنید زیرا خیلی نگران و دلواپس هستید.
در مصاحبه آن سال پاچینو درباره برخوردش با جان لنون خواننده افسانه ای انگلیسی گروه بیتلز که سوژه فیلم «دنی کالینز» بود و سال ۱۹۸۰ به قتل رسید، نیز چنین گفت: به یاد می آورم که با جان لنون برخوردی داشتم، ما مثل کشتیهای شبانه بودیم، از کنار هم رد شدیم. او به من نگاهی کرد و لبخند زد و هر دو دست تکان دادیم. آن لحظه ای بود که هرگز فراموشش نخواهم کرد.