پسرم سینا ازدواج کرد

گفت‌وگو با صدرالدین حجازی، بازیگر «روزی روزگاری»

می گویند «درخت هر چه بارش بیشتر شود سرش پایین تر می آید»، این ضرب المثل برای صدرالدین حجازی همچون دیگر پیش کسوتان صدق می کند.

تصویر گفت‌وگو با صدرالدین حجازی، بازیگر «روزی روزگاری»

به گزارش سایت خبری پرسون، بازیگر پیش کسوت سینما و تلویزیون در هر ساعتی از شبانه روز که تماس بگیری، با رویی گشاده پاسخ‌گوست. بازیگری را در نوجوانی با خاک صحنه خوردن از زادگاهش شهرضا آغاز کرد. قطار بازیگری، او را به سمت بازی در آثار نمایشی همچون «کوچک جنگلی»، «روزی روزگاری»، «چاردیواری»، «زیرزمین»، «کیمیا»، «نابرده رنج»، «مرد دوهزار چهره» و «مختارنامه» سوق داد و همزمان در سینما با بازی در فیلم‌هایی همچون «ناخدا خورشید»، «سنتوری» و «تردید» ایفاگر نقش های منفی و خاکستری شد و این مسیر پر پیچ و خم و پرچالش را با نقش آفرینی در شخصیت های غالبا منفی در بیش از پنج دهه ادامه داد. به بهانه بازی او در سریال در دست ساخت «جشن سربرون» با این پیش کسوت هم کلام شدیم.

مدتی است که کم کارید.‌ این روزها مشغول انجام چه کاری هستید؟

مشغول بازی در سریال «جشن سربرون» مجتبی راعی هستم که فیلم برداری آن رو به اتمام است. در این سریال یکی از نقش های اصلی به نام «شوکت خان» را ایفا می کنم. صحبت هایی هم با سعید آقاخانی به منظور بازی در سریال جدیدش، «راز بقا» برای شبکه نمایش خانگی داشتم. در دوران کرونا کار خیلی برای مان سخت شده است.

خدا را شکر خانه نشین نیستید و مشغول کار هستید.

آن قدر مشکلات زیاد است که نمی دانم کدام یک را بگویم. اگر خانه بنشینی، اعصابت به هم می ریزد و اگر هم کار کنی، در شرایط کرونا سختی های خودش را دارد.

البته چون اغلب پیشنهادها بر اساس ارتباط ها صورت می گیرد، وقتی به بازیگری در این شرایط پیشنهادی ارائه می شود، می پذیرد.

مشکلی برای انتخاب ندارم، چون سال هاست کار می کنم و ارتباط های زیادی دارم. سال گذشته حدود 15-16 کار به من پیشنهاد داده شد اما به دلم ننشست.

مردم شما را به واسطه آثار خوبی که بازی کرده اید، می شناسند. بفرمایید در چه مقطعی به این حرفه ورود کردید؟

من عاشق بازیگری بودم و از سال ۱۳۴۵ فعالیتم را با بازی در تئاتر در زادگاهم شهرضا شروع کردم. ورودم به این حرفه با یک اتفاق شکل گرفت، دوچرخه ای داشتم و هر روز از پنجره آمفی تئاتر شهر، تمرین های تئاتر «صراف خانه عبدا...» را تماشا می کردم. یک روز یکی از بازیگران سر تمرین حاضر نشد و کار را لنگ گذاشت و خودم پیشنهاد بازی دادم. آن ها باور نمی کردند اما وقتی سر تمرین رفتم، چون مدت ها بود از پشت پنجره نگاه می کردم، دیالوگ ها را حفظ بودم و همان جا مرا پذیرفتند و وارد شدم. در سال ۴۸ وارد دانشکده هنرهای دراماتیک شدم و در سال ۵۶ برای انتخاب به عنوان بهترین بازیگر مرد، جایزه اسب طلای جشنواره بین المللی تئاتر را دریافت کردم که فقط همان یک سال برگزار شد. اولین کار تصویری حرفه ای ام بازی در فیلم «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی بود. همزمان با بازی تدریس هم می کردم و بیش از پنج دهه است که در حرفه بازیگری فعالیت می کنم.

در این حرفه بازنشسته هم هستید؟

بله، من کارمند اداره تئاتر به عنوان کارگردان و بازیگر بودم. در فرهنگ و هنر سابق استخدام شدم و در وزارت فرهنگ و ارشاد فعلی بازنشسته شدم.

با کدام بازی تان در بین بینندگان دیده شدید؟

نمی دانم، این را باید مخاطب بگوید البته آن اثری که راضی هستم و دوستش دارم نقش «خولی» در «مختارنامه» بود. معتقدم کارهای خوب دیگرم هم «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر»، «زیر زمین» و «پادری» بودند.

همان گونه که اشاره کردید، یکی از نقش های بسیار متفاوتی که از شما دیدیم خولی در «مختارنامه» بود، آن نقش را پر چالش و متنوع می دانید؟

برای نقشم خیلی زحمت کشیدم. من فرزند یک روحانی هستم و شخصیت های تاریخی را می شناسم و اطلاعاتی را هم کسب کردم و می دانم که نقش متفاوتی در کارنامه ام محسوب می شود. داوود میرباقری هم سنگ تمام گذاشت و در خوب درآمدن نقش با ریزه کاری های خاصش تاثیرگذار بود.

برای بازی در سریال «سلمان فارسی» میرباقری قرارداد بسته اید؟

دعوت به کار شده ام و حرف های اولیه هم زده شده است اما وارد جزئیات نشده ایم.

شما در دوران کاری تان با کارگردان های سرشناس و حرفه ای کار کرده اید، اگر فرصتی فراهم شود مجدد دوست دارید با کدام یک همکاری داشته باشید؟

امرا... احمدجو، ناصر تقوایی و داوود میرباقری برایم در اولویت هستند. آن ها کارگردان های ارزشمندی برایم هستند البته تعداد کارگردان ها زیاد است.

دو تجربه همکاری با امرا... احمدجو و خسرو شکیبایی را دارید: «تفنگ سرپر» و «روزی روزگاری». چه خاطره ای از زنده یاد شکیبایی دارید؟

خسرو انسان بامحبت و باگذشت و بازیگر توانایی بود. در آن مقطع قرار بود امرا... احمدجو نقش «مراد بیگ» را به جمشید هاشم پور بدهد اما بنا به دلایلی نشد و خسرو نقش را پذیرفت و در طول کار بسیار رابطه صمیمانه ای داشتیم و با هم زندگی کردیم.

شما رنگین کمانی از نقش ها را در کارنامه تان دارید، از مثبت گرفته تا منفی و خاکستری، اما قبول دارید مخاطب شما را بیشتر با نقش های منفی تان می شناسد؟

تمام نقش های منفی ام را دوست دارم. اگر پیشنهاد همزمان نقش مثبت و منفی داشته باشم، نقش منفی را ترجیح می دهم چون پر از چالش، اتفاق و حادثه است و می توانم روی نقش کار کنم. نقش های منفی ابعاد مختلف و پیچیده ای دارند. آدم خوب بودن سخت نیست بلکه آدم خوب بودن و نقش بد را به نمایش گذاشتن اندکی سخت است، البته نمی گویم آدم خوبی هستم ولی در مجموع بد نشان دادن خود آدم خیلی سخت است.

برای جان بخشیدن به نقش های متفاوت منفی علاوه بر فیلم نامه چه چیزهایی را برای خود در نظر می گیرید؟

برای انتخاب یک نقش در درجه اول فیلم نامه برایم اهمیت دارد، سپس کارگردان و بعد مفهوم و محتوای آن، سپس درباره ویژگی های آن شخصیت تحقیق می کنم تا بتوانم آن را به درستی درآورم.

چرا پسرتان سینا راه شما را ادامه نداد؟

سینا زمانی که شش ساله بود، نقش پسرم را در فیلم «از بلور خون»، آن هم یک بار برای همیشه بازی کرد و بعد به سمت خوانندگی رفت. یک خبر خوش می خواهم به شما بدهم؛ او جمعه دو هفته پیش ازدواج کرد.

بسیار به شما تبریک می گویم چرا که شایعه ازدواج سینا با میترا حجار سال ها سر زبان ها بود.

این موضوع مربوط به سه سال پیش است. سینا با یک خانم هنرمند و تحصیل کرده سینما و عکاسی که سلبریتی هم نیست، ازدواج کرد.

بزرگ ترین آرزوی تان چیست؟

کارم را با زحمت شروع و برای رسیدن به این جایگاه تلاش کردم و دوست دارم آخر و عاقبت این اعتباری که در سال های بازیگری ام کسب کرده ام، کم نشود و ماندگار شوم.

منبع: روزنامه خراسان

نویسنده : مریم ضیغمی

369699