8 آبان ماه، روز شهادت محمد حسین فهمیده است. او نوجوانی 13 ساله بود که در دوران دفاع مقدس به شهادت رسید، به همین خاطر این روز به عنوان روز نوجوان و (بسیج دانش آموزی) نامگذاری شد. این روز را به همه نوجوانان عزیز تبریک می گوییم.
امروز بوی طراوت بهار در هوای پائیزی پیچیده و سینه همه نوجوانان آکنده از عطر خوش شور زندگی است. شمیم مهرانگیز یاد شهید نوجوان محمدحسین فهمیده در قاب سینه همه نوجوانان به شکوفه مهر آذین شده است و زلال یکدلی و مهربانی، همرنگی و صفا و همبستگی و وحدت را در میان غنچه های بوستان ایران اسلامی جاری کرده است. یادش همیشه زنده و راهش همواره پر رهرو باد.
در وجود من طراوت بهار همیشه جاری است.
روح من همیشه سبز است و سرشار از شور و نشاط؛ از پا نشستن و فرو ماندن، بیتفاوتی و لغزش، در قاموس زندگی من معنا ندارد؛ که من نوجوان بسیجیام.
غیرت و مردانگی، حمیّت و آزادگی و عزّت و سربلندی، اولین درسهایی است که آموختهام و آخرین درسم را با پرواز کردن در آسمان نور و معنا، با بالهای خونین، همراه با نسیم شهادت جشن خواهم گرفت.
ای عزیزان بهاری! روز نوجوان فرصتی است مغتنم تا خود را دریابید. چشم بگشائید که راهی سخت در پیش است. اینک دو چشم برای نگاه کردن کافی نیست. باید تمام وجودتان چشم باشد، تا بیابید راه را و گمراه نشوید. امروز، دام بسیار است، حرفهای شیطانی دشمن، در قاب های رنگین به شما هدیه می شود. سموم مهلک فرهنگ بیگانه، در ظواهری فریبنده عرضه می گردد. به هوش باشید تا برگ های سبزتان با این سموم رو به زردی ننهد و طراوت وجودتان در آلودگی و دوری از خدا به هدر نرود و به هوش باشید تا بهارتان به خزان غفلت منشیند.
تو، یک الگوی زیبا هم داری
نوجوانی که مثل تو بود و دلی داشت که از حسرت پرواز به ارتفاع ها، بی تاب شده بود
وقتی فهمید که با نیروی بی نهایت و زلالش می تواند عزت ایران و ایرانی را که به تاراج می رفت
به اندازه ساقه دوازده ساله اش بازگرداند، دیگر درنگ و تردید نکرد
تن خود را به نارنجک های خشمگین و آتشین سپرد و تانک های زوزه کش را ذلیل
به هوا پرتاب کرد اما با تقدیم جانش، شرف یک ملت را ضمانت کرد
پس آن گاه بود که خمینی بزرگ او را رهبر خواند
نوجوانی، آسمانی ترین دوره زندگی است، آغاز ارتباط خالق و مخلوق و ابتدای تکلیف الهی است. بندهای تجمّل و مادیّات را بر پاهایم نیفکنید. دستم را با بازی های بیهوده و سرگرمی های لغو و بی فایده به بند نکشید. دلم را به یک مشت تفریح پوچ و هرز خوش نکنید. نگاهم را به زرق و برق دنیا مشغول مدارید. ذهنم را به تخیلات خشونت بار فیلمها مشوش نکنید، طنین دلنشین قرآن را از من دریغ مدارید، که من آسمانیم، پاکم به پاکی گل های نسترن و یاس؛ زلالم به زلالی آب چشمه ها، پاکیم را با آلودگی گناه و معصیت و زلالیم را با کدورت دروغ فریب و ریا نیالایید که من آسمانیم.
ای غنچه های نوشکفته! ای ساقه های تازه رو به رشد نهاده! ای برگهای سبز نورس! طراوت در شما موج می زند، بهار پیش طراوتتان سرخم می کند. پس زمین حاصلخیز دلتان را به هر بذری مَسپارید و جز به آب مهر خدا آبیاریش نکنید. هر باغبانی را به باغستان دلتان راه ندهید. بهارتان را قدر بدانید که پائیز فصل بذرافشانی نیست. خزان برای کاشتن مناسب نیست. بهار نوجوانی را دریابید که فردا دیر است. دل به مهر خدا بسپارید که باغبان آفرینش است. به انتظار بذر منشینید. برخیزید. جستجو کنید. بذرهای ناب بیابید که بهار هم رو به آخر شدن است.
قدر لحظه های تو را چه کسی می داند، جز تو که در جست وجوی نردبانی محکم، گستره زمین را کوچک می بینی و پروازی بلند، حتی بی بال و پر را در سر داری؟!
امروز، روز توست، روزی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست در دست هم، جشن رشد را به زمین تبریک می گویند.
خنده های تو، در ذهن این دوران، سپرده می شود تا سال ها بعد،
به بازخوانی خوش خاطرات بنشینی.
نوجوان روزت مبارک!
قدر لحظه های تو را چه کسی می داند، جز تو که در جست وجوی نردبانی محکم، گستره زمین را کوچک می بینی و پروازی بلند، حتی بی بال و پر را در سر داری؟!
روز نوجوان گرامی باد