پاسخ به سطوری آشفته با عنوان پاسخ به سخنان وزیر پیشنهادی رئیسی

احمد ناطقی عکاس در نامه‌ای به همایون غنی زاده کارگردان پاسخ داد. همایون غنی زاده چندی پیش در نامه ای به اظهارات وزیز پیشنهادی ارشاد واکنش نشان داده بود.
تصویر پاسخ به سطوری آشفته با عنوان پاسخ به سخنان وزیر پیشنهادی رئیسی

به گزارش سایت خبری پرسون، ناطقی عکاس می‌نویسد: فارغ از ادبیات و یا تفکر دور از عقلانیت وزیر پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت رئیسی، که انتظار می رود رئیس جمهور محترم ملاحظات بیشتری در انتخاب وزرا و نمایندگان محترم مجلس توجه ویژه ای به دغدغه های اصحاب فرهنگ و هنرداشته باشند و البته در جای خود و با کلام و شیوه ای در خور فرهنگ و هنر به آن پرداخته خواهد شد، پیرو انتشار سطوری آشفته و سخیف، پر از اغلاط ادبی، ویراستاری و حتی غلط املائی با عنوان پاسخ به سخنان وزیر پیشنهادی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از سوی یکی از روشنفکرنمایان تازه به دوران رسیده، که به خود اجازه نامربوط گوئی از زبان اصحاب هنر داده و موجب خجلت فرهیختگان این عرصه شده است؛ پاسخی در شان و قواره های امثال ایشان قلمی می کنم و از آنجائی که خود را هم شان امثال ایشان نمی بینم که با قلم خود پاسخگو باشم، با ادبیات برگرفته از متون خودِ ایشان (هرچند باز هم برای روان شدنِ متن ناگزیر به اصلاحاتی شدم) پاسخ خواهم داد و بابت این نوع ادبیات از خوانندگان پوزش می طلبم.
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
آقای غنی زاده که نمی دانم که هستی و چگونه قرعه سیمرغ جشنواره فجر به اولین ساخته ات با مسخره بازی تعلق گرفت؟! و رسانه ها با اشاره به غرو و تکبر و خودبزرگ بینی تو چنین نوشتند: غنی زاده با جملاتی مبهم و پر از مکث اضافه کرد که به علی نصیریان بعد از ۴۰ سال فعالیت یک سیمرغ داده‌اند، اما در یک شب به من ۲ سیمرغ می‌دهند.
شمایی که تراوشات فکری و ذهنی و هنری خود را معلوم نیست از کدام فیلتر معیوب زهوار دررفته ای عبور داده ای، من در این ۴۰ سال فعالیتم هنرمند نمائی وقیح تر و خالی تر از شما ندیده ام؛ من در این ۶۰ سال مشاهده گری و مطالعه در فضای هنری کشورم، جوانی چنین مقلد و مدعی فرهنگ و از قافله ی فرهنگ و هنرِمتعهد دورافتاده ندیده ام؛ همگان امثال چون من را می شناسند و می دانند که ما آردهایمان را بیخته ایم و الکهایمان را هم آویختیم، لذا در پاسخ به هتک حرمتِ چون شمائی، نه دنبال پست و مقام و رانت هستیم، نه سهم خواه، اما شما سنتان هم به گرفتن ارث پدرتان از اهالی فرهنگ نمی خورد، که با چنین ادبیات طلبکارانه ای در مورد کشورِ بزرگِ ایران حرف بزنید و بی جا اهالی فرهیخته فرهنگ و هنر را با خود و دار و دسته و هم پیاله های تان هم ردیف می کنید؛ مگر اهل قلم و فرهنگ مرده باشند که شما همچون مزدوران و بله قربان گویان و نوچه های عوامل بیگانه و دشمنِ فرهنگِ این مرز و بوم به جای ایشان حرف بزنید یا بخواهید همگان خط فکری شما را دنبال کنند.
اهل قلم! تئاتر ! سینما و فرهنگ آنچه برای رشد جامعه صحیح و درست می داند را خود می دانند و نیازی ندارند تازه به دوران رسیده ای با سوابق یک صفحه ای و کج اندیشانی امثالِ شما برایشان اشکِ تمساح بریزند.
از ابتدا نباید این میزان تعامل و تسامح را با شمایان در پیش می گرفتیم که کار به اینجا برسد؛ اهالی واقعی قلم و تئاتر، روزنامه، کتاب، فرهنگ و هنر باید به شما یاد می دادند راه درست جامعه و ادبِ و آداب اهالی فرهنگ کدام است؛ وگرنه با متر و معیارِ معیوب و پوپولیستی شما، هر خودنمائی در جهانِ کوچکتان به هنرمند تعبیر می شود؛ شما هر چه را که قوه درکش را ندارید بی فرهنگی و مزدوری ترجمه می کنید!

تو باید پای درس و کتاب هنرمندانِ فرهیخته و فاخر بنشینی؛ نه آنکه پای صدای آمریکا و اسرائیل و انگلیس، تو باید سعدی و حافظ و مولانا را می فهمیدی نه آنکه غرغره کنی و کتابش را در کتابخانه ات به نمایش بگذاری، از صدرالمتألهین و شیخ اشراق و دینانی نمی گویم که نامشان را نشنیده ای و از شنیدنش تنت به لرزه می افتد؛ باید مجید مجیدی و کمال تبریزی ها را می فهمیدی؛ باید حسام الدین سراج و شهرام ناظری ( شوالیه آواز ایران) را می شنیدی! تو حتی لوریس چکناواریان و مجید انتظامی را نمی فهمی، تو باید گردنت در برابر مرتضی سرهنگی و محمود گلابدره ای ها خم می شد و با کلمات شهریار و یوسفعلی میرشکاک و سپیده کاشانی بیدار می شدی؛ و با رضا میرکریمی خوابت می برد و با داود میرباقری در امام علی و مختار نامه و داریوش ارجمند و فریبرز عرب نیا بغض می کردی از تاریخت؛ باید از سالن تاریک سینمای ملاقلی‌پورها بیرون می آمدی و برق چشمان پرویز پرستویی ها را با خود به خانه می بردی و زندگی را با بازی شهاب حسینی ها زندگی می کردی؛ امثالِ عزت الله انتظامی ها در تاریخ فرهنگ عامه مملکت قاب شد و تو نفهمیدی، در عوض امثال گوگوش و فریدون فرخزاد قاب دیوار اتاقت شد. مطمئن باش که قد و قواره ات هیچ گاه به حاتمی کیا ها نمی رسد و انگشت کوچک جلال آل احمد و سید مهدی شجاعی و رضا امیرخانی هم نمی شوی و تازه بعدش باید میان نوشته های شهید اهل قلم سید مرتضی آوینی و تاریخش گم و گور می شدی و بین یادداشت های نادر ابراهیمی چادر می زدی و در مکتب نقاشی ایرانی پرسه می زدی و رنگ تابلوهای کاظم چلیپا و علی وزیریان و حبیب الله صادقی در مقابلِ چشمان بی هنرت به دنیای هنر، دریچه ای می گشوده و گردِ مجسمه های قدرت الله معماریان روی سر و صورتت می نشست و طنازی کاریکاتورهای سید مسعود شجاعی تا عمق وجودت را می سوزاند؛ تا شاید این افتخار نصیبت می شد که درباره هنر و از جایگاه اصحاب هنرحرف بزنی، نه الان و نه حالا، تویی که هنوز خیلی کار داری، آقایی که نمی‌دانم کیستی و از کدام عمق تفکرِ سطحی بیرون آمده ای که می خواهی با چراغ پیه سوز، خیلی زود نامت در تاریخ منورالفکران و سلبریتی ها رقم بخورد؟! هنوزغوره نشده ادعای مویز بودن کرده ای؟

پول ساختِ تنها فیلمت را چه کسانی تامین کرده اند؟ از جیب مردم؟!!! چطور تصور کردی اینقدر مستعدی که با تنها فیلمت و چند تئاتر خودت را در جایگاه بزرگانِ هنر می بینی و افاضه فضل می کنی؟ نگران نباش همه تندگویان قیمتی دارند و قیمت تو را هم که بپردازند( البته به ثمن بخس) به تمام آرمانهایت خیانت خواهی کرد و برای خوش خدمتی به اربابانت به جرگه سلیبریتی های غیر ارزشی می پیوندی و ته تهش همان بی استعدادِ نامربوط گو و نامه نویس و جوابیه بده های نان به نرخ روز خوری خواهی شد که هزینه ۴ تا فیلم دیگرت با رانت و جیب مردم تامین شود؛ اما هنرمند نخواهی شد. خودت را هم بکشی هنرمند نمی شوی.
مردم همواره قدر هنرمندان واقعی را می شناسند و فراموششان نخواهند کرد؛ اما امثال هنرمندانِ بی هنری همچون شما که سهم مهمی در تهاجم همه جانبه فرهنگی داشته اید، قطعا در تاریخ گم خواهید شد! هنرمندان واقعی بیش از ۴۰ سال است که با خلق آثار فاخر و تسخیر قلب و روح جامعه، موجب حفظ، بقا و تحکیم این انقلاب شده و به لطف و عنایت خدا پا برجاست و پابرجا خواهد ماند.
کاش هاونت را پر از آب نمی کردی و وقتی نمی توانی در قواره و اندازه ی یک هنرمند، هنرمندانه سخن بگوئی، وقتی نام علی فریدونی بهترین عکاس جنگ جهان حتی به گوشت نخورده و ما به ازایش گوشت پر شده از نام رابرت کاپاها ، وقتی درکی از باکری و همت و جهان آرا و اصغر وصالی ها نداری و از مکتب حاج قاسم بوئی نبرده ای، دیگر دم از سیاست نزنی و طالبان و داعش و دیپلماسی ایران و منطقه را به اهلش واگذار، در دیپلماسی فرهنگی هم منتظر تند ترین لحظه ها در فیلم و تئاتر ها و کتاب های ما در پاسخ به تو و همپالگی هایت باش، تندترین قلم ها، تو هنوز تندترین جوابیه ها، تند ترین شعرها، تندترین آثار ما را نمی شناسی؛ به همان تندی که 8 سال در مقابل تمام جهان از سرزمینمان دفاع کردیم، به همان تندی که تمام فتنه هائی که یک ضلعش امثال شما بود را در نطفه خفه کردیم.
یا تفکر امثال تو باید تغییر کند یا نهایت باید به کار غیر ممکنی چون حذفِ ما فکر کنی؛ راه سومی نیست. ما به نوکران و مزدوران دگماتیسمی چون تو میدانی نخواهیم داد.
میخواهی آخرین شاهکارت را یکبار دیگر مرور کنی؟
"مارلون براندو در سال ۱۹۷۲ به عنوان بهترین بازیگر به خاطر بازی در فیلم پدرخوانده شایسته دریافت اسکار شد اما او به جای خود دختر سرخپوستی‌ را روی‌ صحنه‌ فرستاد. دختر سرخپوست اعلام کرد که مارلون براندودراعتراض به تصویر منفی سرخ‌پوستان آمریکا در هالیوود این جایزه را نمی‌پذیرد. هدف براندو اعتراض به تصویر منفی و غیرعادلانه‌ای بود که سینمای آمریکا از سرخ‌پوستان ارائه داده است. "
"به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، فیلم سینمایی مسخره باز به کارگردانی همایون غنی‌زاده جایزه بهترین فیلم بخش نگاه نو را دریافت کرد و در اقدامی عجیب به جای غنی‌زاده یک مهاجر افغانستانی به روی صحنه آمد و از مشکلات مهاجرین گفت و همایون غنی‌زاده از دریافت این جایزه امتناع کرد."
نام موجودی که کارش تقلیدِ بدون اندیشه است را شنیده ای؟ آخرِ خلاقیتِ تو در این شوآف، عوض کردنِ جای سرخپوست و افغان بود.
سالارِشهیدان و سرورِ آزادگانِ جهان، حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) فرمود: اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید، نه زیر بار ظلم برو و نه ظلم کن به کسی، اصحاب حقیقی فرهنگ و هنر و فرهیختگانِ آزاده، فارغ از اعتقادات دینی و مذهبی، سیاست و جناح، باندبازیها و زد و بندهای شغلی و ..... با آزادگی تمام، بدون ترس و نگرانی، صرفاً متکی بر هنر خود، بی نیاز از توصیه ها و رهنمود های همچون شمائی هنرمندانه به خلق آثار فاخر مشغول هستند و در مقابلِ هیچ ظلمی سکوت نخواهند کرد. ایشان چون مانند شما نمی اندیشند؛ نه امیدی به مناسبات دارند و نه در تدبیر شان خواری و خفت است.
تاریخ همواره قضاوت خواهد کرد؛ و کاش امروز در عاشورای حسینی از تاریخِ عاشورا عبرت می گرفتیم؛ آن هم در زمانی که مکتب حاج قاسم چنان امنیتی در کشور ایجاد کرده که شمایان امروز به جای غلام حلقه به گوش بودن در محضر داعشیان، و درد جانکاه اندیشیدن به موضوع جهادِ نکاح و به بردگی رفتن ناموس ها، در امنیت کامل بر دهلِ جهل و نادانی می کوبند.

احمد ناطقی ، ۲۸ مرداد ۱۴۰۰

عاشورای حسینی ۱۴۴۳

332992