به گزارش سایت خبری پرسون، سجاد بهزادی نوشت: جدیدترین آمار رسمی که خبرگزاری مهر در چند روز گذشته منتشر کرد، حکایت از کاهش ۳۰ درصدی ازدواج دختران سرزمین ایران در دهه ۹۰ دارد. در این گزارش بیش از ۹۶ درصد از دختران ایرانی یا در تردید ازدواج قرار دارند ویا اینکه ابراز داشته اند بلاخره روزی ازدواج خواهند کرد.
بر اساس همین آمار امروز که در ابتدای سال ۱۴۰۰ قرار داریم نزدیک به ۵ میلیون دختر مجرد در سن ازدواج قرار دارند و از سال ۹۲ تا ۹۸ بیش از ۳۰ درصد از ازدواجهای دختران آمار کاهشی داشته و تعداد این ازدواجها به ۵۳۰ هزار مورد در سال رسیده است.
روح دختر به قول احمد شاملو همیشه آمیخته با "آرزوهای بیکران" بوده و عنوان یادداشت هم بر همین مبنا نوشته شده است. آماده بودن شرایط ازدواج برای جوانان یکی از بدیهی ترین انتظاراتی است که آنها از دولت ها دارند. جوانان در همه کشورها از دولت ها انتظار دارند شغل، مسکن وامید به زندگی را در حدی مطلوب نگه دارندتابه دنبال آن بتوان یک زندگی ساده برای یک زوج رقم بخورد.
اما سالهاست جوانان کشور در سودای همین زندگی ساده "روز را و شب را دوره می کنند."
مسئله تلخ تر اینجاست که اگرشرایط مطلوب یک زندگی ساده، به مدت چند سال برای زوجین به تاخیر بیفتد، ممکن است برای یک پسر همچنان فرصت باشد، اما دختران می مانند وآرزوهای بیکران بربادرفته شان. آنها سن طلایی ازدواج را از دست می دهند وبه تجرد قطعی می رسند و آسیب های بعدی در انتظارشان خواهد بود.
امروز آمار دخترانی که به سن تجرد قطعی رسیدهاند و شانس و فرصت ازدواج آنها به حداقل رسیده بسیار نگران کننده گزارش می شود و گفته شده اکنون بیش از یک میلیون نفر از دختران بالای ۳۵ سال به سن تجرد قطعی رسیدهاند و فرصت ازدواج برای آنها به حداقل رسیده است.
اگر چه نهادهای حاکمیتی ومذهبی نیز پذیرفته اند، وضعیت به گونه ای است که حتی امکان یک ازدواج ساده نیزبرای بسیاری از جوانان فراهم نیست ومشکلات اقتصادی ازدواج جوانان را به تاخیر انداخته است، اما در عین حال با طرح استدلال های ضعیف، نسخه ای که در این شرایط برای جوانان تجویز می کنند "قناعت" است وتاکید به "فرزندآوری."
نسخه ای که بنظر می رسد اساسا نمی خواهد ریشه مسئله را هدف قرار دهد و لذا طبق آمارها این راهکار نیز امروزشکست خورده تلقی می شود؛ چرا که بر اساس گزارش های همین نهادهای حاکمیتی که از سوی رئیس اداره سلامت و جمعیت وزارت بهداشت منتشر شده است، بیشترین آمار ثبتشده طلاق در تاریخ ایران نیز مربوط به همین چند سال گذشته بوده است و در سال ۹۶ با ثبت ۱۷۵ هزار مورد طلاق به اوج خود رسید.
تمایل به ازدواج نیز به طور کلی در جوانان ایرانی به شدت پایین آمده است. ۱۰ سال پیش، سه میلیون نفر از جوانان در شرایط سنی ازدواج قرار داشتند و ازدواج نکرده بودند و این رقم در ۲ سال گذشته به بیش از ۱۱ میلیون رسیده است.
اکنون که کشور در ابتدای سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۵ میلیون دختر مجرد دارد و همه آنها در سن ازدواج قرار دارند؛ اگر نیمی از این دختران به تجرد قطعی رسیدند چه کسی مسئول این بحران خواهد بود؟ چه کسی مسئول به گور رفتن آرزوهای بیکران دختران جامعه ایرانی است؟
اگرروزگاری نه چندان دور به قول محمد بهمن بیگی در داستان معروفش بنام «آل» در کتاب "بخارای من، ایل من" شانه های دختران وزنان ایرانی برای بار گناه مناسب تر وسزاوارتر بود، اما امروز دیگر نمی توان به سادگی، گناه به گور رفتن آرزوهایشان را به گردن خودشان انداخت.
زلیخا در داستان بهمن بیگی به خاطر اینکه صاحب فرزند پسر نمی شد و "بی آنکه گناهی کرده باشد گناهکار بود. بی آنکه محکمه ای صورت گیرد محکوم بود. صفدر(همسرش) شریک جرمش بود، ولی او پدر بود. مرد بود. گناهش بخشودنی بود. دوش ناتوان زلیخا برای بار گناه، مناسب تر و سزاوارتر بود. او زن بود. مادر بود. گناهش غیرقابل بخشایش بود. طعنه ها و طنزها، ملامت ها و شماتت ها همه رو به سوی او داشتند. زلیخا دندان روی جگر می گذاشت و این شکنجه عظیم را به دشواری تحمل می کرد."
همین یک بخش کوتاه داستان "آل " محمد بهمن بیگی نشان می دهد که زنان ایران در طول تاریخ برای رسیدن به آرزوهای خود چقدر تحقیر شده اند و راه های درازی پیموده اند واکنون آنها در ابتدای سال ۱۴۰۰ در جامعه ایرانی دوباره در سودای یک ازدواج و زندگی بادوام درجا زده اند.
جامعه ایران امروز، گرفتار فقدان سازگاری بین اجزاء خود است. نمی توان در حالی که همه اجزاء سیستم به نوعی معیوب است، یک جزء آن به خوبی عمل کند. بر این اساس طبیعی است که زنان هم بخش مهمی از اجزاء جامعه هستند که امروز قربانی دیگر اجزاء سیستم شده اند.بر اساس مکتب کارکردگرایی همه اجزاء در حفظ ثبات جامعه نقش دارند و اگر یک جزء عملکردخود را به خوبی انجام ندهد دیگر اجزاء نیز دقیق عمل نمی کنند.
نهادهای حاکمیتی و مسئول باید بپذیرند که کاهش ۳۰ درصدی ازدواج دختران و آمار ۵ میلیون دختر مجرد ازدواح نکرده، یک مسئله اولویت دار جامعه ایران است. اگر این مسئله به راه حل واقعی نرسد به ناسازگاری اجزای سیستم اجتماعی منجر می شود و تضادها و تهدیدها را بیشتر می کند.
دختران جامعه ما در حالی که از آرزوهای بیکران خود گذشته اند، دیگر چرا باید در آرزوی یک ازدواج معمولی سال های طلایی زندگی شان را به انتظار بنشینند.
به قول شاملو " دختران دشت!دختران انتظار! دختران امید تنگ در دشت بی کران و آرزوهای بیکران در خُلق های تنگ!... در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق؛ در رقص راهبانه شکرانه کدام آتش زدای کام، بازوان فواره ئی تان را خواهید برفراشت؟"
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: عصر ایران