به گزارش سایت خبری پرسون، عباس عبدی نوشت: این فرضیه در روانشناسی فردی یا اجتماعی با آزمونهای گوناگون تایید شده است. پیشفرضهای ذهنی ما تاثیر تعیینکنندهای بر داوری ما از عینیت اجتماعی دارند. یکی از این پیشفرضها متن اجتماعی است که ما براساس این متن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنیم. برای نمونه اظهارنظرهای جنسیتی در دو جامعه با دو متن اجتماعی ناهمگون دو معنای کاملا متفاوتی پیدا میکند. کنشی جمعی اجتماعی و سیاسی بدون متن، معناداری خود را از دست میدهد. این مساله در حوزه دین از هر جایی برجستهتر است.
فهم پدیدههای دینی بیرون از متن آن دین، خیلی سخت و بعضا خندهدار به نظر میآید. در حالی که در متن آن دین معنای پذیرفتنی دیگری دارد. سیاست نیز همین است. هر کنش و رفتار سیاسی در متن سیاسی تعریف شده، معنا دارد. در انتخابات اخیر بسیاری از طرفداران رای دادن به جناح اصلاحطلب، تعجب میکنند که چرا پیام آنان چنانچه شایسته است شنیده یا پذیرفته نمیشود؟ از نظر آنان، که میتوان تا حدی با آن همراه بود، رای دادن برای پیروزی یکی از نامزدهای نزدیک به اصلاحطلبان یک رفتار منطقی و بدیهی است. پس چرا دیگران به آن توجه نمیکنند؟ احتمالا چون دلیلی برای استنکاف مردم پیدا نمیکنند، برای پاسخ به این پرسش مجبور میشوند انگیزهخوانی کرده و اتهام بزنند. جالب اینکه طرف مقابل آنان نیز تعجب میکنند که چرا عدهای میخواهند رای دهند در حالی که دلایل مخالف آن بسیار روشن است. این گروه نیز چارهای جز انگیزهخوانی ندارند. این تفاوت ناشی از حضور دو طرف در دو متن سیاسی جداگانه است. دو متنی که توانستهاند رای دادن یا رای ندادن آنان را معنادار کنند. کوشش برای تغییر نظر یکدیگر درباره رای دادن بیهوده است. باید متن یکدیگر را نقد و اصلاح کنند. مردم بیش از اینکه به فرد رای دهند، در حقیقت به این متن یا چشمانداز و چارچوب تعریفکننده سیاست و محیط رای میدهند. البته نامزدها تا حدی مهم هستند.
نامزد ضعیف کاری نمیتواند انجام دهد، ولی نامزد قوی نیز در متن مربوط و معنادار طرفدار پیدا میکند و میتواند ایفای نقش کند. برای نمونه آقای خاتمی در سال 1376 در یک متن سیاسی با پیام روشن و پذیرفتنی معنادار بود و او نیز توانست این متن را نمایندگی کند. متنی که برای جامعه چشمانداز داشت. امروز مساله اساسی این نیست که اصلاحطلبان یا دیگران چه کسی را نامزد یا از آن حمایت میکنند. این مساله دوم انتخابات است. مساله اول این است که متن سیاسی آنان چیست که فلان نامزد در آن معنا و جذابیت پیدا کند؟ این متن نزد طرفداران مشارکت و رای دادن، جلوگیری از نتایج منفی حضور طرف مقابل است. همه را برای ترس از این وضع بسیج میکنند. با این چشمانداز نمیتوان دیگران را برای حضور در پای صندوق رای قانع کرد، زیرا این ایده فقط متکی به پیروزی یک فرد در مقام ریاستجمهوری است. ایدهای که پیشتر عملی شده است ولی نتیجه امروز و آنچه مردم لمس میکنند مغایر با آن چیزی است که مطلوب یا حتی مورد انتظارشان بوده است. ایراد بدتر این است که خوب اگر یقین داشته باشیم که چنین اتفاقی به هر دلیلی رخ نخواهد داد، چه باید کرد؟ آیا جز رای ندادن راه دیگری هست؟ متن مورد دفاع طرف مقابل و مخالفان رای دادن نیز چندان فراگیر و پذیرفتنی نیست. عدم مشارکت و پرهیز از رای دادن حداکثر میتواند نشانگر کاهش حمایت عمومی از حکومت باشد. چندان اثر دیگری ندارد.
البته آنچه گفته شد ساده شده دو نگاه است. این دو نگاه هیچ کدام به عنوان متن سیاست نزد مردم شنیده یا پذیرفته نشدهاند. به همین دلیل سیاستمداران هر چه میگویند، شنیده نمیشود. هنگامی که از متن سیاسی سخن میگوییم، یعنی اگر فردی را در این متن سیاسی نامزد میکنیم او باید همواره جزییات این متن را توضیح دهد و برای مردم روشن کند نه اینکه به حرفهای دیگر بپردازد. سیاستمداران باید بیش از هر چیز در جهت ترویج و توضیح متن مورد قبول خودشان میبودند. کاری که در یک ماه نمیتوان انجام داد. متنی که طرفداران مشارکت انتخاباتی از آن دفاع میکنند، قابل ترویج یا دفاع نیست. فراتر از این دو نگاه، متن سومی نزد مردم پدیرفته شده که حالت انفعالی دارد به همین دلیل راحتتر پذیرفته میشود و نیازی به حمایت از هیچ نامزدی ندارد. اینکه اجازه دهیم سیاست رسمی مسیر خود را برود بلکه در این مسیر امیدی باشد و از این وضع و بنبست همیشگی خارج شویم. با این ملاحظه معتقدم که رای دادن یا ندادن نباید منشا اختلاف شود. هر کس میتواند براساس متن سیاسی مورد نظر خود و نیز درک و آگاهی و وجدان سیاسی خود عمل کند و برای انتخاب دیگران نیز احترام قائل شود.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: اعتماد