به گزارش سایت خبری پرسون، مجید سجادیپناه - استاد دانشگاه نوشت:
یک دولت با تمام وزارتخانهها و سازمانهایش بهمثابه چرخدندههای یک ساعت دیواری است که باید بهگونهای منظم و هماهنگ حرکت کنند تا زمان را بهدرستی به ملت خود نشان دهند. اگر یکی از وزارتخانهها (این چرخدندهها) با بقیه هماهنگ نباشد و بهدرستی حرکت نکند «سیستم شناسایی زمان» مختل خواهد شد. اینجاست که اهمیت «کار تیمی» در کابینه دولتها معنی و مفهوم پیدا میکند. یعنی به همان میزانی که مهم است چه کسانی بهعنوان وزیر در کابینه حضور داشته باشند، به همان میزان اهمیت دارد که تعامل وزرا و نحوه ارتباط آنها با یکدیگر چگونه تنظیم و تعریف شده باشد. تأمین امنیت روانی برای تکتک وزرا مهمترین عامل ایجاد وحدت برای یک تیم موفق در هیئت دولت قلمداد میشود. زیرا ترس از محاکمه، استیضاح و... که مسبب تأمین رضایت ذینعفان بیرون از کابینه است، عملا کار هماهنگی را در داخل کابینه برای رئیسجمهور مشکل میکند. بنابراین ضرورت «هماهنگی» که تقریبا حلقه مفقوده نظام اداری کشور است.
بهعنوان یک عنصر کمیاب، با ماهیت چندوجهی ظهور و بروز پیدا میکند و بر اثر نابرابری «قدرت» در درون و بیرون کابینه از یکسو و تحتتأثیر متغیرهای زمینهای و تربیتی ناشی از تفاوتهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هریک از وزرا از سوی دیگر بهشدت تحتتأثیر قرار گرفته و مخدوش میشود؛ بنابراین نظام اداری کشور ما مانند بسیاری از کشورهای درحالتوسعه در حوزه همکاری و هماهنگی میان وزارتخانهها و سازمانها با چالشهای جدی روبهروست و دولتها برای غلبه بر این نوع چالشها اقدام به ایجاد قرارگاه یا ستادهای هماهنگی میکنند؛ زیرا ماهیت چندبعدی برخی از مسائل عمومی مانند اقتصاد، سلامت و... همکاری نزدیک چند وزارتخانه را با هم ضروری میسازد.
بنابراین فلسفه وجودی تشکیل قرارگاهها و ستادها که از حوزه نظامی به حوزه اداری کشانده شده است، صرفا ایجاد هماهنگی برای غلبه بر مسائل چندبعدی است. یعنی وقتی یک مشکل عمومی به اندازهای حاد و غیرقابلکنترل میشود که احساس نیاز و ضرورت در «حاکمیت رفتارهای نظامی» که مختص قرارگاههای جنگی است در نظام اداری پدیدار میشود، قرارگاهها یا ستادها در نظام اداری متولد میشوند و پا به عرصه وجود میگذارند. همانطور که میدانیم لفظ قرارگاه یا ستاد بیشتر در حوزه نظامی مرسوم و معمول بوده است. چه به هنگام لشکرکشی و حمله نظامی و چه به هنگامه دفاع در مقابل دشمن، سازمان ویژهای برای مدیریت جنگ پیشبینی میشود که متفاوت از مواقع عادی و زمان آرامش و صلح است. در این سازماندهی، به علت ورود به یک مخاطره عظیم، ستاد یا قرارگاهی بهصورت ویژه و با اختیارات خاص که قادر است تمامی امکانات، الزامات، نیروی انسانی و قوای مجموعه را با سرعت تمام و بدون اتلاف وقت در مکان یا مکانهایی مستقر میکند و مورد بهرهبرداری قرار دهد، تشکیل میشود. باید دقت داشت که ایجاد قرارگاههای مختلف از قرارگاههای فرهنگی یا اقتصادی گرفته تا قرارگاه مرغ و تخممرغ، برای پوششدادن کمبودها و نقایص موجود ساختاری و فرایندی شکل میگیرد و باید همواره به آنها نگاهی موقتی داشت.
بدینمعناکه باید با نگاه سیستمی و نظامسازی بلافاصله در درون نظام اداری کشور این نقاص ساختاری را برطرف کند و این نوع کارکردهای ستادگونه در آن جانمایی، طراحی، تکمیل و بهسرعت جایگزین شوند. مهمترین مزیت و کارکرد این نوع ستادها و قرارگاهها در این است که با یک نوع سازماندهی ویژه، شرایط اقدام سریع را برای مقابله همهجانبه فراهم کند؛ زیرا جوهره و ذات مسئله یا بهعبارت دیگر طول، عرض و عمق مخاطره که وضعیت عادی دولت را به وضعیت قرارگاهی تبدیل میکند قادر است در کوتاهمدت و هنگام قصور برخی از وزارتخانهها، کشور را بهسرعت وارد بحران کند. فراموش نکنیم در حوزه نظامی، همه ملزومات «اقدام و عمل» بهصورت متمرکز در اختیار فرمانده قرار میگیرد تا هیچگونه انحراف و تعارضی با خواستههای این مرکزیت صورت نپذیرد.
جریان داشتن اطلاعات از ستاد به فرمانده همواره در اولویت اول این ساختار قرار دارد که متأسفانه این خصوصیت مهم در حوزه اداری کمتر به چشم میخورد. اما سؤال اساسی در بهخدمتگرفتن این واژههای نظامی و کاربرد آنها در حوزههای اداری این گونه قابلطرح است که چرا مفهوم قرارگاه یا ستاد نتوانست در نظام اداری، همان کارویژههای اصلی خود را در حوزه نظامی داشته باشد و برعکس ناکارآمدیها را تشدید کرد و حتی در برخی موارد باعث گمشدن مسئولیتها شد؟
1- یکی از عواملی که باعث ناکارآمدی ستادها میشود عدم انتخاب وزرا براساس داشتن مهارت «کار گروهی» است که این شایستگی از «مهارتهای هوش هیجانی و اجتماعی» آنان سرچشمه میگیرد و باید این شایستگی بهوسیله نزدیکان رئیسجمهور در هنگام انتخاب وزرا در کابینه مورد ممیزی قرار میگرفت و تشخیص داده میشد.
زیرا وظیفه تطبیق مدل ذهنی وزرا با مدل ذهنی رئیسجمهور بر عهده آن گروه خاص قرار دارد.
2- احساس نیاز به تحسین و تشویق برخی از وزرا یکی دیگر از ناکارآمدیهای ستاد و گرایش بهسوی عملکرد انفرادی است. برخی از وزرا دوست دارند که فقط نام آنها برده شود و خودشان برنده و انجامدهنده تمام کارها باشند. شدت نیاز به تحسین و شناختهشدن در این افراد به حدی است که اگر وارد کار گروهی در ستاد شوند انگیزه خود را از دست داده و احساس محدودیت میکنند. 3- گاهی تکروی و خودشیفتگی در برخی از وزرا آنقدر قوی است که «کار تیمی» آنها را در ستاد تحت تأثیر قرار میدهد بهگونهای که آنها وجود ستاد را مانعی اصلی برای دستیابی به اهداف خود میپندارند. 4- داشتن روحیه خودرأیی و خودمحوری برخی از وزرا باعث شکستخوردن «کار تیمی» میشود.
برخی از اعضای ستاد، تمایلی به شنیدن و بهکاربردن نظرات دیگران ندارند و نظر خود را ارجح بر نظر دیگران میپندارند. اگر این دسته از افراد بتوانند کنترل ستاد را به دست بگیرند حتما به شیوه تحکمی اعمال نظر خواهند کرد، آنها به ناچار در ستاد گذران امور میکنند و اگر قرار بر مشارکت آرا و همبستگی باشد غالبا احساس بدی به آنها دست میدهد و به پشتوانه قدرتهای بیرون از ستاد چهبسا گروه را ترک یا نسبت به اجرای تصمیمات ستاد بیتفاوت بمانند یا مسئولیتها را مدام به گردن دیگری بیندازند. 5- برخی از وزرا تعهد عمیقی نسبت به تصمیمات و اقدامات ستاد در خود احساس نمیکنند.
درست است که هریک از اعضا، دارای شخصیت منحصربهفردی در ستاد هستند ولی زمانی که برای انجام یک مأموریت مشترک در کنار یکدیگر قرار میگیرند، باید تمام آن تفاوتها را کنار گذاشته و نسبت به «کار تیمی» احساس تعهد عمیق کنند بهگونهایکه از همه تصمیمات ستاد دفاع کنند ولو اینکه در هنگام تصویب یک مصوبه، به آن رأی منفی هم داده باشند نه اینکه موفقیتها را به نام خود و شکستها را به پای ستاد بنویسند. بنابراین عملکرد ضعیف قرارگاهها و ستادهای تشکیلشده در نظام اداری کشور، از قرارگاههای بزرگ اقتصاد مقاومتی گرفته تا قرارگاههای کوچک مرغ و تخممرغ حکایت از این واقعیت تلخ دارد که بسیاری از وزرا در دولتهای مختلف از «هوش هیجانی و اجتماعی» پایینی برخوردارند و غالبا یا با خود یا در رابطه با وزرای همکار خود، دچار مشکلات اساسی میشوند.