۶ افسانه عجیب که از باور‌های عامیانه مردم انگلیس سرچشمه می‌گیرد

داستان‌هایی عجیب از باور‌های عامیانه در انگلیس را در این اینجا بخوانید.

به گزارش سایت خبری پرسون به نقل از لیست ورس، هر فرهنگ داستان‌هایی دارد که نسل به نسل منتقل می‌شوند. این داستان‌ها اهداف خاصی دارند. گاهی می‌آموزند که چگونه زندگی کنیم یا در مورد دنیای اطراف ما توضیحاتی ارائه می‌دهند که مثل یک هشدار است.

فولکور انگلیسی یکی از شناخته شده‌ترین آثار در جهان را در خود گنجانده که از جمله آن‌ها می‌توان به شاه آرتور و کوتوله باغ اشاره کرد. این داستان‌ها فرهنگ بسیاری از کشور‌های انگلیسی زبان در سراسر جهان را شکل می‌دهند و گاهی هم با الهام از آن‌ها داستان‌ها و آثار ادبی موفقی مثل هری پاتر خلق می‌شود.

در اینجا با تعدادی از باور‌های عامیانه انگلیسی آشنا خواهید شد که جنبه‌های تاریکی دارند و پر از راز‌های غیر قابل توضیح و داستان‌های فراطبیعی هستند.

رِدکپ

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

جنگ‌های بین انگلیس و اسکاتلند برای صد‌ها سال مرز انگلو-اسکاتیش را به مکانی بی‌قانون و خطرناک تبدیل کرده بود. مهاجمان بار‌ها از کشوری به کشور دیگر حمله می‌کردند و جرائمی را انجام می‌دادند که بابت آن‌ها مجازات نمی‌شدند. بعد از مدت‌ها از این مجرمان شیطانی، افسانه‌ها و شخصیت‌های زیادی خلق شد که یکی از آن‌ها ردکپ بود. موجودی شبیه به یک پیرمرد، انگشتان باریک و یک کفش آهنی. گفته می‌شود این موجود قلعه‌های مخروبه را جست و جو می‌کند تا اجسادی که از جنگ باقی مانده را پیدا کند و با خون آن‌ها کلاهش را به رنگ قرمز دربیاورد. این موجود عجیب اگر هم کسی را پیدا نمی‌کرد به دنبال مسافرانی بی‌دفاع می‌گشت. البته برای شکست دادن او راه‌هایی وجود داشت و یکی از آن‌ها تکان دادن صلیب در مقابلش بود.

کاتی دایر

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

گفته می‌شود «کاتی دایر» یک روح در آب بوده. برخی هم می‌گویند هیولایی بوده که در آب‌های رودخانه یئو یا آشبرن کمین می‌کرده است. این افسانه بیشتر در شهر آشبرن معروف است؛ جایی که گفته می‌شود او در تاریکی‌های زیر پل پادشاه خوابیده است. او به دنبال بچه‌ها و یا افراد مستی است که به لبه پل می‌روند. این موجود سپس آن‌ها را به داخل آب می‌کشاند. این افسانه به سال ۱۸۷۹ و زمانی که نخستین بار از این موجود در یک نشریه محلی نوشته شد باقی مانده است. از این افسانه بیشتر برای کودکان استفاده می‌شده تا آن‌ها مراقب رفتارشان باشند و از پل‌ها دوری کنند. دو مرد در همان دهه ۱۸۸۰ میلادی مدعی شده بودند این موجود را که چشمانی قرمز و دندانی مانند کوسه داشته را دیده اند.

طبل فرانسیس دریک

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

فرانسیس دریک، یک کاپیتان دریایی، سیاستمدار و دزد دریایی بود که در طول عمرش دستاورد‌های زیادی با کسب کرد. او علاوه بر اینکه اولین مرد انگلیسی بود که اقیانوس آرام را می‌بیند و سراسر جهان را سفر کرده است، با غارت کشتی‌های اسپانیایی که از قاره آمریکا می‌آمدند اسپانیا را دچار مشکل کرد. در مورد او نیز داستان‌های تاریک زیادی روایت می‌شود. برای مثال اعتقاد بر این است که او در شکست دادن کشتی‌های اسپانیایی از نیرو‌های شیطانی استفاده کرده است. از او یک طبل باقی مانده که عده‌ای معتقدند صدای آن را طی جنگ‌های ناپلئونی و هر دو جنگ جهانی شنیده اند. این طبل اکنون به مکانی منتقل شده است که بتوان از آن محافظت کرد.

افسانه عروس مُرده

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

از این افسانه برای نخستین بار در یک کتاب به نوشته اسموئل راجرز صحبت شد. او معتقد بود که این داستان به سال‌های خیلی دورتر مربوط می‌شود. بر طبق این افسانه، بعد از یک مراسم عروسی تصمیم گرفته می‌شود که قایم با شک بازی کنند. این عروس به زیر شیروانی خانه می‌رود و در یک صندوق پنهان می‌شود، اما در این صندوق قفل می‌شود و دیگر نمی‌تواند آن را باز کند و در نهایت از خفگی و یا تشنگی جان خود را از دست می‌دهد. خانواده او نمی‌توانند او را پیدا کنند و بعد از سال‌ها اسکلتی با لباس عروس در صندوقچه پیدا می‌کنند.

روشنایی مرداب

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

روشنایی مرداب که در فولکلور با نام‌های فانوس راهب، آتش عجیب و غریب، فانوس شیطان، شعله گمراه‌کننده نیز شناخته می‌شود، یک نور درخشان است که معمولا در اوایل شب در آبگیر و مرداب‌ها دیده می‌شود. طبق این افسانه، این روشنایی‌ها طی راه‌ها و مسیر‌ها دیده می‌شوند که در واقع سعی می‌کند مسافرانی که راهشان را گم کرده اند گمراه کنند. این نور‌ها از این جهت که به نور اقامتگاه‌ها یا فانوس‌ها شباهت دارند عامل گمراهی مسافران بودند.

آنیس سیاه

۱۰ داستان ترسناک از از فولکور انگلیسی

نام آنیس سیاه که در ابتدا «آنی سیاه» صدا می‌شد در سندی مربوط به سال ۱۷۶۴ دیده شد. بر اساس این افسانه، آنیس در یک غاری زندگی می‌کرده که درختی بزرگ در ورودی آن بوده است. آنیس جادوگری بود با پوستی به رنگ آبی و پنجه‌هایی که از آهن ساخته شده بودند. او در شب‌های شهر لسترشر به دنبال کودکان و یا حیوانات می‌گردد تا آن‌ها را بخورد. او با دستانی بلند توصیف شده است که بتواند شکار‌های خود را برباید.

منبع:Listverse

257748