ماجرای بستنی فروشی جوانی های «شهریار»

اردشیر رستمی بازیگر سینما و تلویزیون گفت: سیر تاریخی زندگی من در ۱۰سالگی با بستنی فروشی ام در تبریز آغاز شد و یک یونولیت کوچک داشتم که ۲۰ بستنی بیشتر در آن جا نمی شد.

به گزارش سایت خبری پرسون؛ اردشیر رستمی که مهمان برنامه «پنجشنبه جمعه» بود، شب گذشته در این برنامه گفت: دوست دارم به جای استفاده از عناوینی مثل کاریکاتوریست، بازیگر، مجسمه ساز و… فقط سعی کنم خودم باشم و هیچ اسمی روی خودم نمی‌گذارم. به قول آندره ژید «قهرمان های بسیاری پشت درهای زمان ایستاده اند تا در آثار شما به دنیا بیایند ولی شما با نگاه تاریخی تان به هنر و ادبیات مانع از به دنیا آمدن شان می شوید.»

وی افزود: من هم نمی‌خواهم به خود نگاه تاریخی داشته باشم و بگویم یک کاریکاتوریست هستم یا یک نقاش! من هیچ کدام از اینها نیستم و همه آنها هستم. من اردشیر رستمی هستم!

بازیگر نقش شهریار با بیان اینکه سیر تاریخی زندگی من در ۱۰سالگی با بستنی فروشی ام در تبریز آغاز شد، تاکید کرد: یک یونولیت کوچک داشتم که ۲۰ بستنی بیشتر در آن جا نمی شد و در رقابت با بستنی فروشی بودم که انواع و اقسام بستنی ها را داشت و بچه ها بیشتر دوست داشتند از او خرید کنند.

در این بین مادری بود که نمی خواست از آن آقا برای بچه هایش خرید کند و بچه ها گریه می کردند من دیدم که مرد بستنی فروش به گریه آنها خندید و در آن لحظه دل من شکست. بعدها از این خاطره شعری سرودم: شادی های پر ازدحام را رها کن/ جهان در جشن های دو نفره به دنیا آمده است/ ما جز هم دیگر کسی را نداریم/ آدم ها با مرگ پدر مادرانشان یتیم نمی‌شوند/ آدمها از لحظه اندیشیدن یتیم می شوند.

رستمی یادآور شد: از نظر من آدمها معجزه خداوند هستند و وقتی می اندیشند نشان می دهند که پدر و مادر تا یک جایی می توانند با آدم باقی بمانند و بعد از آن خود انسان باید راهش را بیابد.

وی در بیان خاطره ای از ارتباط مادر و فرزند اظهار کرد: مادری پیر در حدود ۸۰ ساله را دیدم که در میان برف دست فرزند ناتوان ۶۰ ساله خود را گرفته و با خود می برد. این صحنه نیز برایم سرچشمه شعری شد و یکی دیگر از صحنه های زیبایی که دیدم مادری افغان بود که دست ۳ فرزند خود را گرفته بود و در مسیری می رفت هر سه فرزند بر لبانشان لبخند بود و از آنجایی که خندیدن در غربت کاری سخت است احساس کردم اندکی از بار مشکلات آنها کم شده است که لبخند بر لبانشان آمده است. من برای دیدن این لبخند از خدا تشکر کردم.

این هنرمند در پاسخ به این سؤال که عاشقانه ترین شعری که سرودی چه شعری بود، گفت : من شعر می خوانم و شعر هم می گویم اما شاعر نیستم. آنقدر می خوانم که بعضی از احساسات من بیرون می ریزد و آن ها را می نویسم. چند آرزو کرده ام: «آرزو می کنم اتفاقی در جایی دور نزدیک ترین آدم را به خودت ببینی/ آرزو می‌کنم کسانی که آنها را نمی شناسی برایت تولد بگیرند و بفهمی که چقدر انسان ها می توانند به هم نزدیک باشند/ آرزو می کنم در جایی که دلت گرفته است و شلوغ است یک نفر تو را به یک لبخند خصوصی دعوت کند/ آرزو می‌کنم تا زمانی که به خودت و جامعه لطمه نمیزنی همه خلاف ها را انجام دهی.» آدمهای سالم همیشه باید یک مقدار آلوده هم باشند کمی خلاف هم بکنند!

رستمی در پاسخ به این سؤال آیا تا حالا کسانی که نمی شناخته ای برایت تولد گرفته اند، بیان کرد: بله. مهربانی هایی از این دست داشته ام. مثلاً پدر و مادرهایی که نمی‌شناختم اما بر روی سرم دستی کشیدند یا در جایی کیکی به من دادند. مردم ما خیلی مهربانند.

منصور ضابطیان با یادآوری گفتگویی که سالها پیش با اردشیر رستمی داشته است سؤالاتی را که در آن گفتگو از وی پرسیده بود مجددا پرسید تا جوابهای جدید او را بشنود و پرسید اگر یک زرافه داشته باشی اسم آن را چه می‌گذاری؟

رستمی پاسخ داد : نی نی! برای اینکه هیکل بزرگ آن ما را فریب ندهد و فراموش نکنیم که او هم قلبی دارد و نیاز به مراقبت دارد. ما باید رفتارمان با فیل و کوه و طبیعت هم اینگونه باشد. اگر بدانیم همه اینها مثل یک نی نی نیاز به مراقبت و مهربانی دارند از بی توجهی یا آلوده کردن آنها دست بر می داریم. اقیانوس ها را آلوده نمی کنیم و میلیون ها پلاستیک در طبیعت رها نمی سازیم.

ضابطیان خاطرنشان کرد که جواب های او در سال ۷۹ بسیار شبیه پاسخ‌های امروز اوست.

رستمی درباره علت عدم سرودن شعر به زبان ترکی توضیح داد: من بیشتر خوانده ام و خیلی کم نوشته ام در واقع من هیچ کاری در عمرم نکرده ام. من شعر های فولکلور ترکی را به فارسی ترجمه کرده ام و در آنها تلاش کردم که معاصرسازی انجام دهم و در واقع نگاه یک ترک زبان را به جهان نشان دهم. آدم باید کاری را انجام دهد که از عهده آن بر بیاید امیدوارم در آینده بتوانم شعر ترکی نیز بگویم.

وی به عنوان حسن ختام صحبت‌هایش ضمن اینکه از خداوند طلب کرد که در سختی ها و جنگ ها فاصله‌ای بیندازد و فرصتی به انسانها بدهد شعری را با لهجه افغانی دکلمه کرد.

195414

سازمان آگهی های پرسون