بودجه آمد، برکت رفت

سفر رئیس‌جمهور به اردبیل با تخصیص بودجه‌های جدید همراه شد، اما آنچه بیش از همه از دست رفت، سرمایه اجتماعی، اعتماد و همبستگی مردم بود؛ بودجه بدون برکت، توسعه‌ای پایدار نمی‌آورد.
تصویر بودجه آمد، برکت رفت

به گزارش سایت خبری پُرسون، محمد فکری دانشجوی دکترای سیاستگذاری فرهنگی، پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی در یادداشتی نوشت:

پس از سفر اخیر رئیس‌جمهور به استان اردبیل، مانند همیشه، اعداد و ارقام اعتبارات در صدر اخبار قرار گرفت؛ بودجه آمد. اما میراث واقعی این سفر را نه در تخصیص‌های مالی، که باید در پیامدهای اجتماعی آن جستجو کرد. گویی با ورود بودجه، چیزی گران‌بهاتر از استان رخت بربست: «برکت». برکت به معنای همبستگی، اعتماد متقابل و اراده جمعی برای ساختن آینده‌ای مشترک. این مقاله روایتی است از این معادله تلخ که چگونه تمرکز صرف بر «بودجه»، به قیمت از دست رفتن «برکت» تمام شد.سفر اخیر رئیس‌جمهور به استان اردبیل، مانند همیشه با امید به تخصیص بودجه‌های جدید و تصویب پروژه‌های توسعه‌ای همراه بود. اما با اعلام نتایج و تقسیم اعتبارات، آنچه بیش از همه نمایان شد، نه یک شادی عمومی، بلکه موجی از رقابت‌ها و نارضایتی‌های داخلی بود. صدای اعتراض از اشخاص، شهرستان‌ها، بخش‌ها و حتی روستاهای مختلف بلند شد: «سهم ما چه شد؟ چرا فلان بودجه به شهرستان مجاور رفت؟ چرا من به جلسه با رئیس‌جمهور دعوت نشدم و فلانی دعوت شد؟ چرا من در جلسه سخنرانی نکردم و فلانی سخنرانی کرد؟ و... » این وضعیت، بیش از آنکه یک اختلاف نظر ساده باشد، نمایشی زنده از نظریه «تراژدی منابع مشترک» در یک مقیاس آزمایشگاهی و هشداردهنده است؛ تراژدی‌ای که در استان اردبیل و حتی در تمام استان¬های کشور به شکل یک چرخه بی‌پایان و خودتخریب‌گر درآمده است. نظریه تراژدی منابع مشترک توضیح می‌دهد که چگونه وقتی یک منبع مشترک و محدود (مانند بودجه عمومی) در دسترس همگان قرار می‌گیرد، هر فرد یا گروه، با دنبال کردن منطقیِ منافع کوتاه‌مدت خود، به بهره‌برداری حداکثری رو می‌آورد. نتیجه جمعی این رفتارهای فردی، تخریب و نابودی آن منبع مشترک برای همگان در بلندمدت است. مانند اتوبانی که با ورود بیش از حد خودروهای شخصی که هرکدام به دنبال سریع‌ترین مسیر برای خود هستند، دچار ترافیک و قفل‌شدگی می‌شود و در نهایت همه را متضرر می‌کند.

منطق معیوب: از «سهم استان» تا «سهم روستا»

ریشه این مجادلات در همان منطقی نهفته است که مسئولان استان در سطح ملی به کار می‌گیرند و این منطق معیوب در چند لایه بازتولید می‌شود:

• لایه اول: استان در برابر ملی. نخبگان استانی، با اتکا به «سیاست رانتی-منطقه‌ای»، تمام تلاش خود را برای کسب حداکثر بودجه از مرکز به کار می‌گیرند و یک «ما»ی استانی در برابر «دیگران» ملی شکل می‌دهند.

• لایه دوم: شهرستان در برابر شهرستان. به محض ورود منابع به استان، آن «ما»ی استانی فرو می‌پاشد. بودجه استانی به یک «منبع مشترک جدید» تبدیل شده و این بار، شهرستان‌های داخل استان رقیب یکدیگر می‌شوند.

• لایه‌های زیرین: بخش در برابر بخش، روستا در برابر روستا. این تراژدی تا کوچک‌ترین واحدها ادامه می‌یابد و رقابت بر سر منابع، حتی بین دو بخش و روستای همجوار، شکاف و تنش اجتماعی ایجاد می‌کند.

بازیگران تشدیدکننده چرخه معیوب

این وضعیت خودبه‌خود رخ نمی‌دهد، بلکه توسط بازیگرانی تقویت می‌شود که همگی چشم به «بودجه» دوخته‌اند و از «برکت» غافل مانده‌اند. نخبگان سیاسی و مدیریتی، موفقیت خود را در «آوردن» پروژه برای پایگاه رأی خود تعریف می‌کنند. رسانه‌های محلی نیز به جای ترویج نگاهی یکپارچه، به تریبون منافع منطقه‌ای تبدیل شده و آتش رقابت‌ها را شعله‌ورتر می‌سازند. این چرخه، به‌مرور مطالباتی را در افکار عمومی شکل داده است که توسعه را یک بازی با حاصل جمع صفر می‌پندارند و از مسئولان خود، صرفاً انتظار «سهم‌خواهی» دارند.

پیامد اصلی: فرسایش سرمایه اجتماعی

بزرگ‌ترین قربانی این تراژدی، همبستگی و سرمایه اجتماعی درون استان است؛ این همان معنای دقیق «رفتن برکت» است. وقتی اعتماد و همکاری از بین برود، حتی بزرگ‌ترین بودجه‌ها نیز به توسعه‌ای پایدار منجر نخواهند شد. پروژه‌ای که با لابی‌گری و بی‌توجهی به آمایش سرزمین احداث شود، یک دستاورد نیست، بلکه زخمی اجتماعی و زیست‌محیطی است. پتروشیمی اردبیل که بدون توجه به بحران آب و صرفاً با فشار سیاسی و با هدف کسب رانت ساخته می‌شود، نمونه‌ای از همین توسعه ناپایدار است. بودجه بدون برکت، مانند ریختن آب در مشک سوراخ است؛ ظاهری دارد اما در نهایت چیزی از آن باقی نمی‌ماند. وقتی هر منطقه، دیگری را رقیب ببیند، امکان هرگونه همکاری برای حل مشکلات بزرگ‌تر مانند بحران آب یا ایجاد یک زنجیره ارزش اقتصادی مشترک از بین می‌رود و استان از درون ضعیف می‌شود.ضرورت گذار از رقابت به همکاریسفر رئیس‌جمهور، آزمون سختی برای انسجام داخلی استان بود و نشان داد که بزرگ‌ترین مانع توسعه، نه کمبود اعتبار، بلکه فقدان یک «ایده مشترک از آینده استان» است. در غیاب این ایده، رهبران محلی به جای «معماران توسعه استان»، به «کارگزاران منافع شهرستانی» تقلیل یافته‌اند.گذار از این ب

ن‌بست، نیازمند یک شجاعت استراتژیک برای حرکت از «سیاست توزیع» به «سیاست توسعه» است. این به معنای تمرکز منابع بر چند پروژه استراتژیک و پیشران است که اثر آن به تمام مناطق می‌رسد، نه ده‌ها پروژه کوچک و پراکنده. استان اردبیل را باید نه مجموعه‌ای از جزایر رقیب، بلکه یک پیکر واحد نگریست که سلامت آن در گرو همکاری تمام اعضاست. مسئولیت نخبگان، ترویج همین نگاه سیستمی است.آینده استان اردبیل نه در راهروهای وزارتخانه‌ها برای گرفتن سهمی بیشتر، که در اتاق‌های گفتگوی داخلی برای ساختن «سهمی مشترک» رقم خواهد خورد. این انتخاب، میان تبدیل شدن به یک استان قدرتمند و یکپارچه یا مجموعه‌ای از شهرستان‌های ضعیف و در حال نزاع، امروز پیش روی نخبگان و مردم اردبیل قرار دارد.

منبع: پُرسون

1046078

سازمان آگهی های پُرسون