سیدمهدی حسینی، معاون شرکت فولاد اهواز (خوزستان) در اوایل انقلاب؛

چگونه تجهیزات توقیف‌شده فولاد اهواز در آمریکا آزاد شد؟/ دلم می‌خواهد بار دیگر فولاد خوزستان را ببینم

در میانه دهه پنجاه، پروژه‌ای نوپا در اهواز آغاز شد که قرار بود سرنوشت صنعتی ایران را دگرگون کند؛ فولاد خوزستان. سیدمهدی حسینی، از نخستین مدیران این مجموعه، روایت می‌کند چگونه در روزهای پرآشوب انقلاب و جنگ سیاسی–اجتماعی آن زمان، هدایت یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های صنعتی کشور را بر عهده گرفت؛ از آموزش در آلمان و مذاکره با آمریکایی‌ها برای آزادسازی تجهیزات توقیف‌شده تا مدیریت هزاران کارگر در غیاب مدیرعامل. امروز، پس از گذشت دهه‌ها، او همچنان دلتنگ دیدار دوباره فولادی است که بخشی از عمر و تاریخ خود را در آن جا گذاشته است.
تصویر چگونه تجهیزات توقیف‌شده فولاد اهواز در آمریکا آزاد شد؟/ دلم می‌خواهد بار دیگر فولاد خوزستان را ببینم

به گزارش سایت خبری پُرسون، سیدمهدی حسینی، معاون شرکت فولاد اهواز (خوزستان) در یادداشتی در اوایل انقلاب دلم می‌خواهد بار دیگر فولاد خوزستان را ببینم، نوشت:

در سال ۱۳۵۳ وارد شرکت تازه‌تأسیس صنایع فولاد ایران شدم؛ مجموعه‌ای نوپا که قرار بود برای نخستین‌بار در ایران، تولید فولاد به روش احیای مستقیم گازی را اجرا کند. این فناوری پیشرفته در آن زمان در سطح جهان نیز نوین به شمار می‌آمد و برای کشور ما گامی مهم در مسیر صنعتی شدن محسوب می‌شد. همین نوآوری، انگیزه‌ای مضاعف برای حضور و همکاری در این پروژه ملی در من ایجاد کرده بود.

به‌همراه گروهی ۲۳ نفره، دوره تخصصی احیای مستقیم میدرکس را در شرکت کورف در فولاد هامبورگ آلمان گذراندیم. پس از بازگشت، در سال ۱۳۵۴ مسئولیت اجرای طرح احیای مستقیم HYL را بر عهده گرفتم؛ یکی از سه فناوری جدید آن زمان در کنار پوروفر و میدرکس که هر سه به‌صورت هم‌زمان در اهواز در حال اجرا بودند. فناوری HYL، گرچه ریشه مکزیکی داشت، اما توسط شرکت‌های آمریکایی ساخته شده بود و در آن زمان فقط یک واحد فعال در مکزیک داشت که از آن بازدید کردم. در آن زمان، پروژه فولاد اهواز هنوز در مراحل اولیه خاک‌برداری بود.

با وقوع انقلاب، شرایط کشور دگرگون شد. فضای خوزستان نیز به‌شدت متأثر از تحولات سیاسی و اجتماعی آن روزها بود. شرکت فولاد اهواز عملاً بدون مدیرعامل اداره می‌شد و من، که معاون شرکت بودم، ناگزیر مسئولیت مدیریت اجرایی این مجتمع عظیم را در شرایطی بحرانی بر عهده گرفتم. اداره‌ی یک مجموعه ۱۰ هزار نفره بدون حضور پیمانکاران، در شرایط بی‌ثباتی مالی، نبود قوانین مدون، اعتصابات کارگری و فعالیت گسترده گروه‌های سیاسی از جمله جریانات چپ‌گرا، توده‌ای‌ها، و گروه‌های قوم‌گرا مانند خلق عرب، کاری دشوار و طاقت‌فرسا بود.

در آن دوران، زنده‌یاد علی احمدزاده‌هروی به‌عنوان وزیر مشاور و سرپرست صنایع فولاد منصوب شد و آقای میرزاخانی نیز ریاست شرکت را بر عهده گرفت، اما فشار سنگین شرایط، ایشان را دچار بیماری کرد و نهایتاً مجتمع را ترک کردند. من که با هدف کمک به ایشان در سمت معاون منصوب شده بودم، ناچار شدم بار اصلی مدیریت را در غیاب مدیرعامل و در اوج بحران به دوش بکشم. نه شورای انقلاب، نه استانداری و نه هیئت‌مدیره صنایع فولاد قادر به حل مشکلات آن روزها نبودند.

با دعوت آقای احمدزاده، به تهران منتقل شدم و به‌عنوان مشاور ایشان فعالیت کردم. با انتصاب آقای خارقانی به ریاست شرکت و همراهی چهره‌هایی چون آقای غرضی (استاندار) و آقای جنتی (حاکم شرع)، تلاش‌هایی برای بازگرداندن ثبات و کنترل فضای ملتهب انجام شد.

در کنار چالش‌های داخلی، مسأله‌ای مهم‌تر در سطح بین‌المللی وجود داشت: توقیف تجهیزات حیاتی پروژه توسط شرکت‌های آمریکایی در بنادر آمریکا، که بدون آن‌ها ادامه پروژه غیرممکن بود. مذاکراتی سنگین و پیچیده با طرف‌های آمریکایی انجام دادم و در نهایت، بدون هیچ پرداختی، هم تجهیزات را آزاد و به ایران منتقل کردیم و هم پرونده‌های بین‌المللی در دادگاه‌هایی نظیر دیوان لاهه مختومه شدند. حتی در یکی از پرونده‌ها، که مربوط به اختلاف بر سر یک معدن بود، موفق به کسب رأی به نفع ایران شدیم.

با تأسیس وزارت معادن و فلزات در اوایل دهه ۱۳۶۰، مهندس سیدحسین موسویانی، به‌عنوان وزیر معادن و فلزات منصوب شد و من نیز به‌عنوان معاون طرح و برنامه وزارتخانه و عضو هیات مدیره شرکت تازه تاسیس ملی فولاد ایران، که از ادغام ذوب آهن اصفهان و شرکت صنایع فولاد تشکیل شده بود، انتخاب شدم. در این جایگاه، فرصت بیشتری برای پیگیری روند توسعه فولاد اهواز فراهم شد و تلاش‌های گسترده‌ای برای تأمین تجهیزات، انتقال دانش فنی و تربیت نیروی انسانی متخصص داخلی انجام دادیم. پس از آن، به وزارت نفت منتقل شدم؛ اما خاطرات آن دوران و سهمی که در شکل‌گیری فولاد خوزستان داشتم، برایم همواره زنده و پررنگ باقی مانده است.

امروز، با گذشت دهه‌ها از آن روزهای پرالتهاب و سرنوشت‌ساز، همچنان دلم می‌خواهد بار دیگر فولاد خوزستان را از نزدیک ببینم؛ نه فقط از سر کنجکاوی یا دلتنگی، بلکه به‌عنوان کسی که بخشی از تاریخ آن را زیسته، شاهد تلاش‌ها و رنج‌هایی بوده که امروز ثمر داده‌اند. دیدن دستاوردهایی که روزگاری فقط روی نقشه‌ها و کاغذها بودند، می‌تواند دوباره آن شور و خاطرات ناب را در من زنده کند.

منبع: بیرونیت

1035322

سازمان آگهی های پُرسون