گزارش اختصاصی پرسون به مناسبت هفته سوادآموزی؛

مدیرکل خبر از 97 درصد باسوادی داد، من باور نکردم!

با اینکه سازمان جهانی یونسکو تعریف‌های دیگری از معنای «باسواد» ارائه داده است، در کشورمان همچنان تعریف کلاسیک از این مفهوم در آمارها به کار می‌رود؛ در این گزارش به تضادها و تناقضات آمارهای رسمی ایران از شمار باسوادان این کشور با شاخصه‌های جهانی پرداخته شده است.

سایت خبری پرسون- در شیرازِ قدیم هستیم. یکی، دو قرن پیش. بازاری‌ها و کسبه و رعیت سرشان به زندگی گرم است. در قلب شهر اما، در حجره‌ای کاه‌گلی و نسبتا بزرگ که مملو از بوی برگ نارنج است، عده‌ای انگشت‌شمار گرد یک ملّای کاتب جمع شده‌اند تا نوشتن و خواندن یاد بگیرند. یک کاغذ سفید بیشتر نیست. به همین خاطر ملّا مجبور است همه جای آن بنویسد. زغال را برمی‌دارد، تیز می‌کند و هیچ جای سفیدی باقی نمی‌گذارد. ورقه‌ای که تا پیش از جلسه مکتب آن روز سفید بود، سیاه می‌شود. سیاه را در عربی «اسود» یا «سودا» گویند؛ دقیقا به همین خاطر است که ایرانی‌ها واژه «سواد» را از این عبارت تازی برگرفته‌اند و به کسی که برگه سفید را با حرف و عدد و نقطه سیاه می‌کند «با سواد» می‌گفتند. خود عرب‌ها این واژه را به کار نمی‌برند. به نظر می‌آید این هم از دیگر برساخته‌های زبان فارسی با بهره‌گیری از ریشه‌های کلمات عربی باشد. باری، مسأله این نیست بلکه این است که زمانه عوض شده و مفهوم «سواد» را هم دستخوش دگرگونی‌های معنایی کرده است.

«سَواد» از ریشه واژه عربی سَودا یا اَسوَد به معنای سیاه می‌آید؛ در گذشته «باسواد» به کسی گفته می‌شده که سفیدی صفحه را با نوشته سیاه می‌کرده است.

سؤالاتی از این دست ذهنم را به خود مشغول کرده بود: آیا تلقی رایج از سواد، همان خواندن و نوشتن است؟ اگر با کمی مسامحه و کوتاه آمدن در برابر حساسیت‌های زبان‌شناسانه دو واژه «دانش» و «سواد» را برابر بدانیم، باز هم دانشگاه‌های امروزی را می‌توان محلی برای کسب سواد تعبیر کرد؟ اصلا باسواد به چه کسی می‌گویند؟ چند درصد مردم باسواد هستند؟

نموادی با شیب تندتر از فلفل!

چالشی که داشتم، یافتن پرسشی برای این پاسخ‌ها بود. روش کاری که برای خودم انتخاب کرده بودم نیز به این صورت بود که در ابتدا تعریف‌ها و تلقی‌های رایج و رسمی از مفهوم «سواد» و «انسان با سواد» را در جایی که زندگی می‌کنم جمع‌آوری کنم؛ سپس به سراغ تعریف‌های جهانی از این مفهوم بروم و با مقایسه آنها نوری هر چند اندک بر سیاهی‌های «سواد» در جامعه خودم بیاندازم!

به سراغ فرهاد اسماعیلی، مدیرکل آموزش و پرورش استان فارس رفتم؛ به این بهانه که به مناسبت هفته «سوادآموزی» با او گفت‌وگویی داشته باشم. می‌گفت: در سال ۵۵، درصد با سوادی در استان فارس درگروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال نزدیک به ۴۹ درصد بوده که این آمار در سال ۹۵ به ۹۵ و ۸ دهم درصد رسیده است؛ لذا نزدیک به ۴۶.8 درصد رشد داشته است که میانگین باسوادی استان 1.1 درصد بیشتر از میانگین کشوری بوده است.

او در ادامه، با اشاره به کاهش قدر مطلق بی‌سوادان بر اساس سرشماری سال ۱۳۹۵ در قیاس با سرشماری سال ۱۳۵۵ گفت: در سال ۵۵ جمعیت گروه سنی ۶ سال و بیشتر، فارس داری یک میلیون و ۶۳۹ هزار و ۱۹۹ نفر جمعیت بوده که نزدیک ۸۲۰ هزار نفر آن‌ها بی‌سواد بوده‌اند در حالیکه سال ۹۵ جمعیت فارس در این گروه سنی چهار میلیون و ۳۷۲ هزار و ۴۳۵ نفر بوده و تعداد بی سواد فارس چهارصد هشتاد و هفت هزارو ۳۵۶ نفر است.
مدیرکل آموزش و پرورش فارس می‌گفت: این موضوع نشان می‌دهد اگرچه جمعیت فارس در این گروه ۷ دو دهم برابر شده است، اما تعداد بی سواد تقریباً نصف سال ۵۵ است.
اسماعیلی توجه به سوادآموزی مناطق روستایی و محروم جامعه را در طی ۴۱ ساله گذشته قابل ستایش دانست و گفت: سرشماری سال ۹۵ نشان می‌دهد درصد باسوادی جمعیت شهری فارس ۹۱ و ۵ دهم درصد و در مناطق روستایی ۸۲ وپنج دهم درصد بوده است که اختلاف با سوادی بین مناطق شهری و روستایی نه درصد است؛ و این در حالی که در سال ۵۵ متوسط اختلاف درصد باسوادی بین مناطق شهری و روستایی نزدیک به ۳۵ درصد بوده است.

سرشماری سال ۹۵ نشان می‌دهد که اختلاف با سوادی بین مناطق شهری و روستایی نه درصد است.

او در جایی از صحبت‌هایش با اشاره به برآورد‌های آماری این چنین می‌گفت که: در سال ۱۳۹۸ جمعیت باسواد استان فارس در گروه سنی ۱۰ تا ۴۹ سال که گروه هدف سواد آموزی است به ۹۶ و پنج دهم درصد رسیده است.

مدیرکل آموزش و پرورش فارس بیان کرد: تدوین برنامه راهبردی با عنوان ریشه کنی بیسوادی در کشور، احیای شورای عالی پشتیبانی سوادآموزی، احیای مراکز یادگیری محلی، تولید محتوای آموزشی برای دوره‌های سه گانه سوادآموزی یعنی سواد، تحکیم وانتقال، طرح سوادآموزی اتباع خارجی ساکن در جمهوری اسلامی ایران یا همان طرح کمیساریا ازجمله برنامه‌های اجرا شده در استان فارس بوده است.

اسماعیلی از طرح‌های، آموزش مقدماتی رایانه، آموزش عملی نماز، توامندسازی زنان و دختران عشایر، برون سپاری فعالیت‌های سوادآموزی و طرح‌های پژوهشی مرتبط با سوادآموزی ازجمله دیگر طرح‌های اجرا شده در فارس نام برد.

مدیر کل آموزش و پرورش فارس بیان کرد: کاهش فاصله درصد باسوادی بین زنان و مردان و نیز کاهش اختلاف درصد باسوادی بین مناطق شهری وروستایی از برکات تأسیس سازمان نهضت سوادآموزی است.

هر چه که آقای اسماعیلی گفته بود را به عنوان آماری رسمی قبول داشتم، اما مشکل اساسی من کماکان دست نخورده بر جای مانده بود.

به باور من صحبت‌های او و دریافت من از تعریف وی از «سواد» همان سواد خواندن و نوشتن است که در ابتدای این گزارش در رابطه با آن خواندید. این در حالی است که بنابر داده‌های جهانی، این تعریف دیگر کارایی ندارد.

چندی پیش سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، «یونسکو» تعریف جدیدی از باسوادی ارائه داد. اگر چه مفهوم «سواد» در نزد ما همان مفهوم کلاسیک است اما واقعیت این است که همین مفهوم در قرن گذشته، تغییرات بسیاری کرده است و این چهارمین تعریف سواد است که توسط یونسکو به‌صورت رسمی اعلام می‌شود. به‌طور خلاصه و طبق این تعریف، باسواد کسی است که بتواند از خوانده‌ها و دانسته‌های خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند. با تعریف جدیدی که یونسکو ارائه داده باسوادی توانایی «تغییر» است و باسواد کسی است که بتواند با آموخته‌هایش، تغییری در زندگی خود ایجاد کند.

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

دم خروس در یونسکو بیرون زد

اولین تعریف این چنین بود: توانایی خواندن و نوشتن، اولین تعریفی که از سواد در اوایل قرن بیستم ارائه شد، صرفاً به توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری معطوف بود. طبق این تعریف، فردی باسواد محسوب می‌شد که توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری خود را داشته باشد.

دومین تعریف نیز همانند مورد اول بود، با این تفاوت که یادگرفتن رایانه و یک‌ زبان خارجی نیز به آن اضاف شده بود. به این ترتیب در تعریف جدیدی که در اواخر قرن بیستم ارائه شده بود، علاوه بر توانایی خواندن و نوشتن زبان مادری، توانایی استفاده از رایانه و یاد داشتن یک زبان خارجی هم اضافه شده بود. بنابراین افرادی که توان خواندن و نوشتن، استفاده از رایانه و صحبت و درک مطلب به یک زبان خارجی را داشتند، باسواد گفته شد. طبق این تعریف بسیاری از دانشجویان و دانش‌آموختگان دانشگاهی کشور ما بی‌سواد محسوب می‌شوند چون دانش زبان خارجی بیشتر افراد کم است.


بیشتر بخوانید؛

کرونا، سلیقه زنان برای آرایش را تغییر داد

کتاب‌فروشی را می‌شناختم که از جن‌ها در حمام زنانه می‌نوشت!


سازمان ملل در دهه دوم قرن ۲۱، بازهم در مفهوم سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف سوم کلاً ماهیت سواد تغییر یافت. مهارت‌هایی اعلام شد که داشتن این توانایی‌ها و مهارت‌ها مصداق باسواد بودن قرار گرفت. بدین ترتیب شخصی که در یک‌ رشته دانشگاهی موفق به دریافت مدرک دکترا می‌شود، حدود ۵ درصد باسواد است. این مهارت‌ها عبارت‌اند از: 1-سواد عاطفی: توانایی برقراری روابط عاطفی با خانواده و دوستان. 2- سواد ارتباطی: توانایی برقراری ارتباط مناسب با دیگران و دانستن آداب اجتماعی. 3- سواد مالی: توانایی مدیریت مالی خانواده، دانستن روش‌های پس‌انداز و توازن دخل‌وخرج. 4- سواد رسانه‌ای: این‌که فرد بداند کدام رسانه معتبر و کدام نامعتبر است. 5 - سواد تربیتی: توانایی تربیت فرزندان به نحو شایسته. 6- سواد رایانه‌ای: دانستن مهارت‌های راهبری رایانه. 7- سواد سلامتی: دانستن اطلاعات مهم درباره تغذیه سالم و کنترل بیماری‌ها. 8 - سواد نژادی و قومی: شناخت نژادها و قومیت‌ها بر اساس احترام و تبعیض نگذاشتن. 9- سواد بوم‌شناختی: دانستن راه‌های حفاظت از محیط ‌زیست. 10- سواد تحلیلی: توانایی شناخت، ارزیابی و تحلیل نظریه‌های مختلف و ایجاد استدلال‌های منطقی بدون تعصب و پیش‌فرض. 11- سواد انرژی: توانایی مدیریت مصرف انرژی. 12- سواد علمی: علاوه بر سواد دانشگاهی، توانایی بحث یا حل‌وفصل مسائل با راهکارهای علمی و عقلانی مناسب.

بااین‌حال و به‌تازگی «یونسکو» یک ‌بار دیگر در تعریف سواد تغییر ایجاد کرد. در این تعریف جدید، توانایی ایجاد تغییر، ملاک باسوادی قرارگرفته است یعنی شخصی باسواد تلقی می‌شود که بتواند با استفاده از خوانده‌ها و آموخته‌های خود، تغییری در زندگی خود ایجاد کند. درواقع این تعریف مکمل تعریف قبلی است زیرا صرفاً دانستن یک موضوع به معنای عمل به آن نیست. درصورتی‌که مهارت‌ها و دانش‌آموخته شده باعث ایجاد تغییر معنادار در زندگی شود، آنگاه می‌توان گفت این فرد انسانی باسواد است.

از زبان یک شِبه‌کم‌سواد

یاور در محله سراج شیراز دکان بقالی دارد. متولد سال1330 است و تجربه درس خواندن در مدارس عشایری مرحوم محمد بهمن‌بیگی را داشته است. وقتی خبردار شدم که او حرف‌های تازه‌ای درباره سواد و مشکلات آن در ایران کنونی دارد؛ با این رویکرد که او نیز شهروندی است که باید حرف‌هایش شنیده و خوانده شود به سراغش رفتم. او معتقد بود که تجربه زیستی انسان‌ها از امر آموختن با هم متفاوت است و نمی‌توان خواندن و نوشتن قبل از انقلاب را با خوندن و نوشتن این دوران که غرق در تکنولوژی شده‌ایم مقایسه کرد.

آقا یاور می‌گفت: وقتی در آن زمان‌ها کسی چیزی یاد می‌گرفت، به معنای واقعی کلمه آموخته‌اش را دوست داشت. امروز اما در گوشی‌های هوشمند بمباران اطلاعاتی می‌شویم و از چپ و راست داده‌های به اصطلاح خبری و یا علمی به مغزمان سرازیر می‌شود؛ اما هیچ‌کدام در ذهن نمی‌مانند. می‌دانید چرا؟ چون در گذشته خواندن و نوشتن، سواد محسوب می‌شد و در جامعه‌ای که مردم کمتر می‌خواندند، توانایی نوشتن خیلی ارزش داشت. امروز که به واسطه اندروید و شبکه‌های اجتماعی همه نویسنده شده‌اند و در مورد همه چیز نظر می‌دهد، دیگر «سواد» آن معنای قدیمش را ندارد. شاید سواد در این روزگار، توانایی غلبه بر بمباران اطلاعات در اینترنت باشد.

صحبت‌های او برایم جذاب بود. حال سوال این است: اگر تعریف‌های یونسکو از سواد را متر و معیاری برای تعریف «سواد» قلمداد کنیم، آیا باز هم صحبت‌های آقای مدیرکل، و آمار و ارقام ایشان را باید باور کنم؟

سعید دهقانی- فارس

226156