عبدالرضا اکبری، بازیگر باسابقه سینما و تلویزیون در گفت و گو با خراسان

سفر طولانی از صحنه تئاتر تا «مزد ترس»

«مزد ترس»اش، هنوز در ذهن ها مانده، خاک صحنه خورده و همیشه فیلم هایش در سینما تماشاچی را میخکوب کرده است، اما حالا به دنبال شغل دیگری است.

به گزارش پرسون؛ این قدر دغدغه این حرفه را دارد که از کارگردانی گرفته تا تدوین در این زمینه فعالیت کرده است؛ عبدالرضا اکبری قلم توانایی دارد و با تدریس این حرفه داشته هایش را به نسل جوان منتقل می کند.
این روزها اغلب کارها خوابیده و هنرمندان خانه نشین شده اند؛ شما مشغول انجام چه کاری هستید؟
کرونا فعلاً سبب شده استراحت کنم. کارها خیلی کم است و اگر احیاناً کاری پیش بیاید، از کیفیت بالایی برخوردار نیست. در ابتدا روی متن و فیلم نامه دست می گذارم، چون پایه و اساس هر اثر هنری و نمایشی است. وقتی قصه حرفی برای گفتن نداشته باشد یا از نظر نوشتاری ضعیف باشد به طور قطع روی کار تاثیر می گذارد و آن طور که باید بیننده را درگیر نمی کند. همان گونه که اشاره کردم، کارها کم شده یا طبق معمول عده ای خاص کار می کنند. حسود نیستم، سال هاست کار می کنم و حرص و ولع برای شهرت، اسم و رسم یا محبوبیت ندارم. البته تنها حرفه من بازیگری است و از این راه امرار معاش می کنم و چیزی که به من لطمه می زند همین است.
در شرایط پاندمی کرونا بحث مالی مهم ترین مسئله است و بخش دیگر این که وقتی کار نیست، کم کم به فراموشی سپرده می شوید؛ قبول دارید؟
قطعاً همین طور است. چون حرفه ما با تماشاچی معنا پیدا می کند یعنی اگر بازیگر در قاب شیشه ای یا روی پرده سینما باشد دیده می شود و این امکان برایش فراهم است که نقش های متفاوتی را تجربه کند و وقتی کار نباشد فوت و فن بازی را فراموش می کند و آن حس و حال را از دست می دهد. باید صنوف، انجمن ها، خانه سینما و خانه تئاتر حامی هنرمندان باشند که در این شرایط به سختی گذران زندگی می کنند و درآمد دیگری ندارند ولی حمایت ها کم صورت می گیرد.
شما برای این که فن بازی را فراموش نکنید و اطلاعات خود را به نسل جوان منتقل کنید، در این سال ها تدریس کردید؟
همین طور است. تدریس را همچنان ادامه می دهم. این‌ روزها کمتر به شکل حضوری در دانشگاه و مراکز آموزشی تدریس می کنم و بیشتر کلاس ها آنلاین برگزار می شود که با نفس بازیگری مغایرت دارد. کار بازیگری باید در جمع و رو در روی هم باشد و تمرین ها جمعی انجام شود.
گذری به گذشته داشته باشیم، نقش سروان ناصر محمدی در «مزد ترس» برای خیلی ها حس نوستالژی دارد.
در آن سال ها سریال کم ساخته می شد و اگر قرار بود فیلم نامه ای در این ژانر ساخته شود خیلی روی آن کار می کردند تا قوام پیدا و بیننده را درگیر کند، یک نوشته خوب ۵۰ درصد مسیر را طی می کند و بعد اگر بقیه موارد با دقت و وسواس انجام شود اثر خوبی از کار در خواهد آمد. «مزد ترس» از جمله کارهایی بود که در آن سال ها خیلی خوب دیده و بارها بازپخش شد.
دغدغه این روزهای تان چیست؟
فعلاً دلم خوش است به تدریس های آنلاین. آن چه ذهنم را درگیر کرده، این است که بتوانم کاری برای خودم پیدا و برای آینده ام برنامه ریزی کنم. جنبه درآمدزایی آن اهمیت دارد و روی بازیگری نمی توانم حساب باز کنم، اگر تعطیلی سالن ها ادامه داشته باشد و تولیدات کم شود روی زندگی تک تک مان تاثیر می گذارد.
در این سال ها پیش آمده که روزی از بازی خسته شوید و بخواهید این حرفه را رها کنید؟
از سال 60 وارد سینما و تلویزیون شدم و نتوانستم آن را رها کنم چون زنجیروار در تئاتر، تلویزیون و سینما کار می کردم و فرصت سر خاراندن و فکر کردن نداشتم، چه برسد به این که بخواهم آن را کنار بگذارم و سراغ شغل دیگری بروم. بخش عمده ای از زندگی شخصی ام با بازیگری آمیخته شده است.
شما مشاغل مختلفی همچون تدوین، کارگردانی و نگارش آیتم های نمایشی برای گروه اجتماعی شبکه اول را تجربه کردید؟
تئاتر که کار می کردم، منتظر نمی شدم کسی از راه برسد و مثل شاهزاده با اسب سفید مرا با خودش ببرد و خودم کار می کردم. گروه همدلی داشتیم که یک موقع من کارگردانی می‌کردم و بقیه بازی می کردند و یک موقع هم دیگری کارگردانی می کرد و من بازی می کردم، برای همین کارگردانی و بازیگری را همزمان دوست داشتم. بعضی از کارهایی را که نوشته بودم برای گروه اجتماعی شبکه اول در دهه ۶۰ کارگردانی کردم که یکی از آن ها «طالب» بود و بسیاری از هم گروهی های تئاتری ام در آن بازی کردند. کارهای مختلف زیادی انجام دادم؛ برنامه خانوادگی می ساختم، آیتم های طنز و کمدی و بعد هم درام های اجتماعی و در کنارش فعالیتم در سینما و تلویزیون به عنوان بازیگر ادامه داشت.
از کودکی تئاتر را «تخت حوضی» شروع کردید و بعد وارد تئاتر حرفه ای شدید اما به طور حتم بازی مقابل دوربین خیلی فرق می کند؛ وقتی اولین بار مقابل دوربین رفتید چقدر برای تان سخت بود؟
آن مقطع به فکر این نبودیم که به دنبال دستمزد بالا یا شهرت باشیم و عکس مان این طرف و آن طرف بخورد، بیشتر بحث علاقه، عشق و فراگیری بازیگری و علم و دانش آن مطرح بود. خوشبختانه مربیان خوب و باسوادی داشتیم؛ از داریوش مودبیان گرفته تا بهزاد فراهانی. در آن سال ها که تئاتر کار می کردیم از تلویزیون می آمدند و به ما پیشنهاد بازی می دادند، با دوستان که مشورت می کردیم می گفتیم نرویم تا کامل تر و آماده تر شویم. الان متاسفانه عکس این قضیه و ماجرا طوری شده که یک نفر که اصلاً این مراحل را نگذرانده و نمی داند الفبای نمایش و تئاتر چیست، یک شبه می خواهد ره صد ساله را طی کند، سرمایه گذاری می کند یا با جیب خالی می آید و فقط روی تیپ و قیافه خودش حساب باز می کند. شانس خیلی ها هم می گیرد و موفق می شوند ولی هیچ آموزشی ندیده اند. این موضوع شامل خیلی هایی که الان کار می کنند، می شود. دستمزدهای هنگفت می گیرند و نمی دانند بازیگری این نیست که چهار دست لباس رنگی تن شان کنند و تیپ و چهره داشته باشند.
البته ورود این نابازیگرها یکی از عواملی است که سبب کم کاری بازیگران خوبی می شود که خانه نشین شده اند.
درست است. خواه ناخواه سینما و تلویزیون از یک سو به گیشه وصل است، گیشه هم نگاه و پسند تماشاچی است، وقتی مثلاً تماشاچیان به ظاهر یک بازیگر توجه می کنند از او بیشتر استفاده می شود و این غیرقابل اجتناب است. بعضی ها که با تمام استعداد و تحصیلات ناگهان موفق نمی شوند شاید ظاهر خوبی ندارند. شانس و اقبال خیلی در سینمای ما مهم است، این که یک آدم اولین کاری که می کند با چه کارگردانی است، متن چگونه است و چگونه معرفی و دیده می شود.
شما زمان ورود به این حرفه شانس داشتید؟
قدم به قدم جلو آمدم و زمان برد. یک جا شانس و یک جا تجربه، کار، پیگیری و تلاش کمک ام کرد. این را هم بگویم بازیگری دوره ای دارد که فرد می تواند در اوج باشد و از یک جا به بعد ممکن است آن دوره تمام شود.

منبع: مریم ضیغمی / روزنامه خراسان

209134

سازمان آگهی های پرسون