تئاتر مستقل، غریو معترضی که لالایی شد

یادداشت/ تئاتر مستقل!!! چیزی شبیه وهن و رویاست، رویایی که به خواب عاشقان هنر نمایش نمود می کند.

سایت خبری پرسون- تئاتر مستقل عنوان تماشاخانه ای هم در خیابان رازی تهران بود که کرونا تخته اش کرد. اما به واقع در کشور ما "تئاتر مستقل" مولودی ناخواسته و ناخوانده است مولود مادرِ نحیفِ تئاترِ بدنه که نه اقبال عموم دارد و نه مدیریت و سیاست مولد و جریان ساز. مادرش به مدد مسکنِ حمایت های گلخانه ای و البته رابطه مند و نه ضابطه مند در حال احتضار است و به طبع زایشش مونوگل چون" تئاتر مستقل "، به بچه ای سرراهی مانند است، نه رسیده، نه شده، چیزی شبیه شترگاو پلنگ!

کاش نداشتیم اش و گاهی ناکوک نواختن بدتر از ننواختن است.

در یک دهه گذشته سیاستگذاران فرهنگی کشور برآن شدند که خصوصی سازی کنند، پس این شد. واگذاری کردند، برون سپاری شد، کاربری ها تغییر کرد، برخی متملکین و متمولین آمدند. واگذار کردند و مجوز دادند و ما صاحب تئاتر خصوصی شدیم.

گرچه سالن ها و تماشاخانه های خصوصی رونق آورد و چرخه اقتصاد هنر تئاتر را به چرخه درآورد، اما برای که و برای چه؟

آیا تئاتر مستقل رونق گرفت؟

آیا تماشاخانه های خصوصی کیفیت تئاتر کشور را ارتقا بخشیدند؟

پاسخ را خود میدانید: ما فقط سالن افزایش دادیم و در واقع بنگاه های اقتصادی دایر کردیم آنهم به نفع قوم الظالمین اهل هنر، نه هنرمند!

حالا دیگر هر که استطاعت مالی و اقتصادی داشت با هر میزان دانش و تجربه هنری، رویدادهایی را در این مستقلگاه ها عرضه می کرد. باز هم بنگاه داران سود میجویند و سرمایه داران هنرمند میشدند، انهم یک شب ِ!

شورای نظارت و ارزشیابی هم تنها دستکارش اعمال ممیزی است، که مبادا فلان کنند و بهمان بگویند! کیفیت آثار جهت اجرای عموم، محلی از اعراب ندارد.

در حالی که فعالین، دانش آموختگان و سینه سوخته های واقعی هنر نمایش همچنان اندر خم یک کوچه اند!

سوال: خصوصی سازی چه کرد؟ این خصوصی سازی که فاقد اهلیت لازم بود، استقلالی همراه داشت؟ هنرمندان مستقل توانستند مستقل فعالیت کنند؟ اصلا تئاتر مستقلی به آن مفهوم مولد و مستتر در بدنه جامعه که اندیشه ساز است، اصل شکل گرفت؟

پاسخ به روشنی، منفی است. خلا حضور تولیداتی که پلیدی ها را بشورد و سونامی هشدارها و تهدیدها باشد به شکل فقر فرهنگی جامعه را می جود.

تئاتر مستقل رانت برنمی تابد، توصیه نمیگیرد، تخصصی است که قشر سرمایه دار بی دانش و تجربه، عاری از آن است. مردمی است چرا که برخواسته از مردم است و زبان حال او! چراغ را در نقاط تاریک جامعه می اندازد، تهدید ها را فریاد می زند، محاسن را ارتقا میبخشد، جریان می سازد، فرهنگ عمومی را افزایش می دهد، اموزش می دهد و....

اما این شترگاوپلنگی که در کشور ما تئاتر مستقل نام گرفته، خنثی است و به واژه منحصر است. کارکرد ندارد و تزئینی است. خود بار است و باری از پلشتی جامعه نمیکاهد. تئاتر مستقل عصیان فرهیختگان است، فریاد اعتراضی که گوش دنیا را میبرد نه این لالایی که خواب مسئولین را سنگین تر می کند.

پاندمی ِ بی حسی، سالیان دراز است که جامعه تئاتر را در باتلاق سیاست های فشل فرو برده و اکنون پاندمی در جهان از این جامعه مهجور و جزیره دور افتاده به جهان شده.

روزگاریست شبیه آنچه "بامداد شاعر" می گوید:
((نه امیدی ــ چه امیدی؟ به‌خدا حیفِ امید!
نه چراغی ــ چه چراغی؟ چیزِ خوبی می‌شه دید؟
نه سلامی ــ چه سلامی؟ همه خون‌تشنه‌ی هم! ـ
نه نشاطی ــ چه نشاطی؟ مگه راهش می‌ده غم؟ ))

نویسنده: محمد دانشور- روزنامه نگار

228661