ثانیه‌های طلایی نجات حیات سبز ایران

اکوسیستم‌ها دربرگیرنده همه ارگانیسم‌های یک منطقه و محیط زیستی هستند که موجودات زنده در آنها زیست می‌کنند.
تصویر ثانیه‌های طلایی نجات حیات سبز ایران

به گزارش سایت خبری پرسون، یک اکوسیستم می‌تواند دارای هر ابعادی، از سر سوزن گرفته تا تمام بیوسفر باشد. در دنیای امروز که شاهد تغییرات گسترده و پرشتاب در اکوسیستم‌ها هستیم، نگرانی‌ها برای حفاظت از محیط زیست هم دوچندان شده اما آیا اکوسیستم‌ها و محیط‌های تخریب‌شده، قابلیت احیا و بازسازی را دارند؟


اکوسیستم‌ها تحت‌تاثیر حوادث طبیعی مانند توفان‌ یا آتش‌سوزی گاه به‌طور جدی آسیب می‌بینند، اما حتی در چنین شرایطی هم معمولا ساختارهای اصلی آنها مجدد احیا خواهد شد یا به واسطه فرآیند توالی اکولوژیکی، گونه‌های مشابهی در آنها زیست خواهند کرد. با این وجود برخی اکوسیستم‌هایی که تحت‌تاثیر فعالیت‌های انسانی مفرط مانند تخریب گسترده، معدن‌کاوی، دامداری و الوارکنی قرار می‌گیرند؛ ممکن است توانایی طبیعی‌شان را برای بازگشت به حالت اولیه از دست داده و دیگر بدون دخالت انسان احیا نشوند. به عنوان مثال، گونه‌های گیاهی اصلی در جایی که خاک آن به دلیل فرسایش، شسته شده؛ دیگر قادر به رشد نیستند در نتیجه احیای اکوسیستم زمانی که عامل مخرب هنوز حضور دارد، اغلب غیرمحتمل است.

نمونه آن‌هم احیای درختزارها و ساواناهای تخریب‌شده در بخش غربی ایالات متحده است؛ تا زمانی که چرای مفرط توسط دام‌های معرفی‌شده در این زمین‌ها ادامه دارد، احیای درختزارها ممکن نیست و کاهش فشار چرای دام به‌طور مشخص، نقطه کلیدی برای دستیابی به موفقیت در طرح‌های احیای این نواحی قلمداد می‌شود.

اما زمانی که گیاهان و گونه‌های جانوری اصلی به واسطه فعالیت‌های انسانی به‌طور کل از منطقه حذف می‌شوند، ممکن است که مدیران مجبور به تصمیم‌های سخت شوند یا حتی تلاش کنند تا دوباره آنهایی را که از دست رفته‌اند به این مناطق معرفی کنند. موفقیت در چنین شرایطی همیشه در هاله‌ای از ابهام قرار دارد اما آنچه از آن با عنوان احیای بوم‌شناسی (احیای اکولوژیکی) یاد می‌شود، تنها زمانی اتفاق خواهد افتاد که همه عملکردهای یک اکوسیستم مجدد احیا شود و این مساله از اساس با بازگرداندن برخی یا تمام گونه‌های گیاهی و جانوری از دست رفته، متفاوت است یعنی اگر شما تصور کنید که می‌توانید یک اکوسیستم را تخریب و مجدد با بازگرداندن برخی گونه‌های گیاهی یا جانوری احیا کنید، از همان اساس در اشتباه هستید.

احیای فرصت‌ها

احیای اکوسیستم و محیط زیست نیازمند تحقیقات و مطالعات علمی گسترده است. پروژه‌های احیا فرصت‌هایی را برای گردآوردن مجدد همه اجزای یک اکوسیستم به طرق مختلف فراهم می‌سازند. در واقع هدف اصلی فراهم ساختن امکان استخدام افراد محلی و ایجاد فرصت‌هایی برای داوطلبان و در ضمن آموزش‌های حفاظت از محیط زیست است. اما آیا این مساله پیش‌تر هم انجام شده؟

پاسخ مثبت است، احیای بوم‌شناسی در گذشته هم سابقه داشته. به عنوان مثال در گذشته با استفاده از یکسری فناوری‌ها تلاش می‌کردند تا عملکرد اکوسیستم‌ها را احیا کنند یا گونه‌های شناخته‌شده و باارزش اقتصادی را به آنها برگردانند. ساخت تالاب (به منظور جلوگیری از به زیر سیل رفتن زمین‌ها)، احیای اراضی معدنی (به منظور جلوگیری از فرسایش خاک)، مدیریت مراتع و جلوگیری از چرای بی‌رویه (به منظور افزایش محصولات علفی) و کاشت درختان در زمین‌های پاکسازی‌شده (به منظور استفاده از الوار یا برای فعالیت‌های تفرجی یا به منظور حفظ ارزش‌های اکوسیستمی) نمونه‌هایی از این دست تجارب هستند که کم و بیش نیز در مناطق مختلف دنیا ادامه دارند.

اما مساله اینجاست که حتی در این شرایط باز هم اکوسیستم‌هایی به‌شدت ساده به وجود می‌آیند که تنها چند سالی دوام خواهند آورد. امروزه نگرانی در مورد محیط زیست و تنوع‌زیستی در کل دنیا افزایش پیدا کرده و به همین دلیل برنامه‌های احیا شامل استقرار مجدد و دایم اکوسیستم‌ها و باز گرداندن گونه‌های اصلی به عنوان یک هدف اصلی به شکل ملموس‌تری در دستورکار قرار گرفته است.

شاید یک مثال بتواند اصل موضوع را مشخص‌تر کند؛ اگر خاطرتان باشد در سال ۲۰۰۵ میلادی، شهر نیواورلئان در کرانه رودخانه می‌سی‌‌سی‌پی و سایر شهرهای ساحلی اطراف خلیج، توسط توفان کاترینا دستخوش تخریب و آسیب جدی شدند، به‌طوری که حتی زیرساخت‌های توسعه‌یافته‌ای هم که در نواحی تالابی ساخته شده بودند؛ از آسیب‌ها در امان نماندند. تحقیقات در آن زمان نشان داد که در واقع همین زیرساخت‌ها بودند که خط ساحلی را بیش از پیش در برابر آسیب‌های ناشی از توفان آسیب‌پذیر ساخته بودند. طنز تلخ ماجرا اینجا بود که احتمال تخریب‌های ناشی از توفان، ۷ سال پیش‌تر از این اتفاق هم در یک پروژه ارزیابی تالاب‌های ساحلی که توسط نیروی احیا و حفاظت از تالاب‌های ساحلی لوییزیانا در سال ۱۹۹۸ میلادی انجام شده بود، پیش‌بینی شده بود. اما هیچ‌کس آن را تا زمان وقوع توفان کاترینا جدی نگرفت، در پروژه ارزیابی مذکور به ضرورت احیای فوری تالاب‌های از دست رفته به‌طور مشخص تاکید شده بود. بعد از سال 2005، پروژه‌های احیا آغاز شدند اما مساله اصلی تامین سرمایه مناسب بود چرا که اگر به‌طور مناسب تامین سرمایه صورت نمی‌گرفت و اگر ابعاد کار به اندازه کافی از نظر مقیاس بزرگ نبود، آنگاه نیواورلئانی‌ها باز هم در برابر سیلاب‌های ویرانگر دیگر آسیب‌پذیر می‌بودند. بنابراین درس بزرگ اصلی اینجاست؛ اکوسیستم و محیط زیست را باید در زمان درست حفاظت کرد و اگر این کار انجام نشود، در آینده متحمل هزینه‌های کلان خواهیم شد.

یک مثال دیگر فنس‌کشی در زیستگاه ماهی‌های قزل‌آلاست که در اکثر نقاط دنیا به واسطه فعالیت‌های انسانی به سرعت در حال انجام است. اگر چنین زیستگاه‌هایی بخواهند احیا شوند، ‌باید در ابتدا مانع حضور دام در آنها شد و سپس اقدام به کاشت گونه‌های گیاهی بومی و تقویت حوضه‌های نهر با استفاده از صخره کرد. آیا انجام این کار در مقیاس خرد آن‌هم در اکوسیستم‌هایی که روز به روز مصنوعی‌تر می‌شوند، عملی است؟

مثال دیگر تالاب هورالعظیم است. زندگی مردم حاشیه‌نشین تالاب هورالعظیم مدت‌هاست که تغییر کرده، بعد از جنگ مردم نمی‌توانستند به تالاب برگردند و در نتیجه بسیاری از مردم بعد از جنگ از تالاب کوچ کردند ولی همچنان ماهیگیری، گاومیش‌داری و زمین‌های کشاورزی در اطراف تالاب هورالعظیم وجود دارد.

اما از سال 1380 بعد از آبگیری سد کرخه و همزمان حضور شرکت نفت، قسمت جنوبی مجدد تغییر کرد و خشک شد و در عین حال به بخش‌هایی از قسمت شمالی هم آب نرسید و مردم منطقه هم که شغل اصلی‌شان صید ماهی و گاومیش‌داری بود، به‌ شدت ضربه خوردند. رهاسازی آب هم معمولا نقشی در آبگیری تالاب اصلی ندارد، شاید بخش‌های شمالی مقداری آب بگیرند اما کشت برنج و حوضچه‌های پرورش ماهی بخش اعظم این آب را به خود اختصاص می‌دهند و از حقابه تالاب کاسته می‌شود. عراق نیز خشکاندن تالاب‌ها را از زمان جنگ آغاز کرد. پس از جنگ خلیج‌‌فارس یعنی در حدود ۲۶ سال پیش، کار خشک کردن تالاب‌ها در عراق حتی جدی‌تر دنبال شد. شواهد حاکی از آن است که بیش از ۶ هزار مایل مربع از تالاب‌های عراق یعنی مساحتی در حدود ۱۵،۵۳۹ کیلومترمربع در طول این عملیات چندین ساله خشک شد. سدسازی، صدها کیلومتر زهکشی در کانال‌ها، پمپاژ آب زیرزمینی و... در کشور عراق باعث آوارگی قریب ۵۰۰ هزار نفر شد، مردمی که نه‌تنها آواره شدند بلکه حتی تا مدت‌ها آبی هم برای آشامیدن نداشتند. سرانجام این بحران به پناهندگی اجباری آنها ختم شد. دامنه تاثیرات به حدی بود که حتی امروز نیز می‌توان به راحتی تاثیر آنها را مشاهده کرد. همان‌طورکه می‌دانید یکی از مهم‌ترین دلایل وقوع پدیده ریزگردها در بخش‌های غربی کشور ما همین خشک شدن تالاب‌های عراق است و با وجود اینکه ضرورت احیای تالاب هورالعظیم به‌شدت احساس می‌شود اما در عمل انجام آن دست‌نیافتنی جلوه می‌کند.

مسکن یا جبران مافات

تلاش‌ها برای احیای محیط زیست، گاهی اوقات جزیی از روش‌های مسکن و جبرانی است که در آنها یا یک مکان جدید ساخته می‌شود یا یک مکان جایگزین برای جایی که به دلیل توسعه از بین رفته، احیا می‌شود. در سایر موارد، فرآیندهای اکوسیستمی بیش از خود اکوسیستم‌ها، هدف فعالیت‌های احیا هستند. به عنوان مثال، سیلاب‌های سالانه را ساخت سدها و خاکریزها مختل می‌کند یا جلوی آتش‌سوزی‌های طبیعی را یکسری پیشگیری‌های خاص می‌گیرد اما مساله اینجاست که غیبت این فرآیندهای طبیعی می‌تواند برای اکوسیستم‌های محلی و منطقه‌ای و حتی برای گونه‌هایی که در آنها زیست می‌کنند، خطرناک باشد بنابراین بهتر است که بسیاری از تلاش‌های حفاظتی را گروه‌های حفاظتی محلی حمایت ‌کنند یا حتی در اصل پایه‌گذار آنها باشند، چرا که این گروه‌ها هستند که می‌توانند ارتباط مستقیم میان سلامت اکوسیستم، افراد و در عین حال رفاه اقتصادی را درک و ایجاد کنند. مردم می‌توانند، ببینند که کاشت درختان باعث می‌شود که هیزم و حتی غذا داشته باشند؛ ضمن اینکه این کار جلوی شسته شدن خاک را می‌گیرد و محیط‌های اطراف‌شان را در آب و هوای گرم، خنک می‌کند. یک مثال عالی از فعالیت‌های احیا که با حمایت قاطعانه مردم محلی انجام شده، جنبش کمربند سبز است که نمونه موفق آن را زنان روستایی در کنیا با کاشت بیش از ۳۰ میلیون اصله درخت در مکان‌هایی که خاک‌شان فرسایش یافته بود، محقق کردند.

این جنبش در عین حال مردم روستایی بالاخص زنان فقیر را به نحوی سازماندهی کرد که توانستند صدای خودشان را به گوش سیاستمداران کنیا هم برسانند و از این طریق نه‌تنها وجهه اجتماعی پیدا کردند بلکه در عین حال امکان دسترسی عمومی به جنگل‌ها را مهیا ساخته و جلوی الوارکنی غیرقانونی را هم گرفتند.

برای تعیین اینکه آیا اهداف پروژه‌های حفاظتی حاصل شده یا نه، هم سایت‌های مرجع و هم نواحی احیاشده ‌باید سال‌ها یا حتی دهه‌ها مورد پایش کارشناسان قرار گیرند تا مشخص شود اهداف مدیریتی صحیح چگونه در آنها محقق شده و اینکه آیا در آینده دخالت‌های بیشتری هم لازم است یا خیر. این رویکرد را معمولا با عنوان احیای سازگارانه با محیط می‌شناسند. به‌طور مشخص بدان معناست که اگر فرضا گونه‌های بومی منطقه باقی نمانده باشند، ممکن است که آنها را مجدد به آن محل معرفی کنند و در مقابل اگر گونه‌های مهاجم کماکان در محیط حاضر باشند، آنها را مجدد حذف ‌کنند.

برای طبیعت چه کار درست‌تر است؟

به‌طور کلی روش‌های مختلفی برای احیای محیط زیست است؛ یا باید هیچ کاری انجام نشود چون احیای محیط زیست کاری بسیار هزینه‌بر است یا به دلیل عدم موفقیت تجارب پیشین یا حتی این باور که خود اکوسیستم می‌تواند خودش را احیا کند؛ باز هم کار خاصی انجام نشود. چنین تجارب احیای انفعالی معمولا زمانی اتفاق می‌افتند که زمین‌های کشاورزی متروک مجدد به جنگل تبدیل می‌شوند. راهکار دوم بازپروری است، یک اکوسیستم تخریب‌شده می‌تواند با یک نوع اکوسیستم تولیدی اما متفاوت جایگزین شود، به عنوان مثال یک جنگل تخریب‌شده ممکن است که با یک جنگل دست‌کاشت جایگزین شود. در این صورت معمولا تنها تعداد معدودی از گونه‌های گیاهی و جانوری می‌توانند دوباره در آن اکوسیستم جاگیر شوند یا ممکن است که حتی تلاش شود تا جایگزینی بزرگ مقیاس‌تری از گونه‌ها اتفاق بیفتد.

راهکار سوم احیای جزیی است یعنی دست‌کم بعضی از عملکردهای اکوسیستم و بعضی از گونه‌های غالب اصلی تحت شرایطی خاص احیا ‌شوند. یک مثال آن هم کاشت مجدد علفزارهای تخریب‌شده با تعداد معدودی از گونه‌هایی است که می‌توانند در آنجا بقا داشته باشند و در عین حال عملکردشان هم برای آن اکوسیستم حیاتی است. این همه در حالی است که تلاش‌ها در مورد گونه‌های نادر که در اصل جزیی از برنامه احیای کلی هستند، به تاخیر انداخته می‌شود و در نهایت راهکار آخر احیای کامل است یعنی منطقه با ترکیب گونه‌های اصلی، ساختار و فرآیندهای اکوسیستمی به صورت یک برنامه فعال و با انجام کارهایی مانند حذف یا کاهش عوامل تهدیدکننده، اصلاح سایت و معرفی مجدد گونه‌های اصلی احیا ‌شود.

برای بهترین تصمیم‌گیری هم ‌باید مسائلی مانند سرعت احیا، هزینه، قابل اعتماد بودن نتایج و توانایی جوامع بیولوژیکی نهایی برای ماندگاری با حداقل یا در عمل هیچ نوع امکانات خاص نگهداری را حتما در نظر داشت. مسائلی مانند اینکه کاشت دانه‌های جدید چقدر هزینه دارند یا تا چه اندازه در دسترس هستند، چه زمانی باید به آنها آبرسانی کرد، چقدر به آنها کود داد، چگونه ‌گونه‌های مهاجم را حذف کرد و چگونه سطح خاک را آماده کرد؛ همه از جمله ملاحظاتی هستند که ‌باید به منظور موفقیت طرح مدنظر قرار گیرند.

اگر زمین‌های تخریب‌شده و جوامع آبی با تصمیم‌گیری درست احیا شوند، آنگاه ترکیبات گونه‌های اصلی هم به آنها بازمی‌گردند و در عین حال مساحت بیشتری هم از منطقه تحت پوشش حفاظتی قرار می‌گیرد، تنها در این صورت اکولوژی احیا می‌تواند یک نقش بسیار مهم در حفاظت از جوامع بیولوژیکی ایفا کند. درست است که حفاظت از اکوسیستم‌های طبیعی موجود یک امر حیاتی است اما این را هم باید در نظر داشت که اغلب تنها از طریق احیا می‌شود مساحت بیشتری از یک منطقه را که در آن گونه‌های بومی به شکل غالب وجود دارند، حفاظت کرد. از آنجایی که مناطق تخریب‌شده معمولا تولیدکننده نیستند و ارزش‌های اقتصادی کمی هم دارند لذا دولت‌ها ممکن است که تنها به دلیل تمایل به افزایش میزان تولید یا حتی بالا بردن ارزش‌های حفاظتی، احیای آنها را در دستورکار قرار دهند. در نهایت شاهد هستیم که امروزه بسیاری از تلاش‌ها در دنیا برای احیای اکوسیستم‌ها بر مواردی همچون تالاب‌ها، دریاچه‌ها و مراتع متمرکز شده است، چون این محیط‌ها از فعالیت‌های انسانی به‌شدت آسیب دیده‌اند و لذا کاندیداهای خوبی برای کارهای احیا هستند.

علاوه بر این، پروژه‌های احیا در مناطق شهری هم می‌توانند کیفیت حیات را برای مردمی که در این مناطق زندگی می‌کنند، بهبود بخشند. به‌طور مشخص ۴ عامل امکان احیا را فراهم می‌سازند: آگاهی و دانش کافی، خاک و زمین مناسب، سرمایه و البته مشارکت مردم. مردم باید بدانند که محیط زیست تا چه اندازه در زندگی آنها اهمیت دارد و محیط زیست چه امکانات باارزشی را می‌تواند به صورت مجانی در اختیار آنها قرار دهد. پایانی را برای پروژه‌های احیای محیط زیست نمی‌توان متصور شد، چرا که همیشه موردی هست که دست‌اندرکاران طرح باید در مورد آن نگران باشند. به عنوان مثال در مورد احیای تالاب‌ها به‌طور مستمر باید بر برداشت علف‌های هرز نظارت داشت و در همه این موارد زمان بیشتر از هر چیزی اهمیت دارد، چرا که هرچه احیا زودتر انجام شود، سریع‌تر هم آنچه باید یاد گرفته می‌شود و طبیعتا اشتباهات هم سریع‌تر جبران خواهند شد. در حالی که از دست دادن زمان قطعا به ضرر خواهد بود.

منبع: روزنامه اعتماد

392700