اولین بودجه سپاه چقدر بود و از کجا آمد؟

محسن رفیقدوست یکی از موسسان سپاه درباره نحوه تامین بودجه سپاه و حقوق نیرو‌های این نهاد توضیح داد.
تصویر اولین بودجه سپاه چقدر بود و از کجا آمد؟

به گزارش سایت خبری پرسون، محسن رفیقدوست یکی از موسسان سپاه پاسداران در گفت وگویی با روزنامه جام جم درباره چگونگی تامین بودجه سپاه گفت: دو روز بعد از اعلام رسمی سپاه، اولین ماموریت به آن در مسجد سلیمان سپرده شد. اعزام نیرو به آنجا باید با امکانات همراه می‌بود اما خب پول نداشتیم. در این مدت یک مقدار خودم پول خرج کردم. روی‌به‌روی خیابان هشتم پاسداران شعبه بانک ملی ضرابخانه وجود داشت و نزدیک آن یک لوستر فروشی بزرگی بود به نام پارس لوستر که هنوز هم فعالیت می‌کند. صاحب آنجا آقای جابر انصاری بود که من با او در هیات بنی‌فاطمه آشنا شده‌بودم. او از کارهای من اطلاع داشت. به دیدنش رفتم و ماجرا را برایش گفتم. همراه آقای انصاری به بانک رفتیم. او حساب بانکی‌اش را چک کرد و ۵۰۰ هزار تومان به من پول داد، این اولین پولی بود که وارد سپاه شد. از سوی دیگر از دوستانم در بازار هم کمک می‌گرفتم. یکی از کسانی‌که خیلی از او کمک گرفتم مرحوم حاج‌آقا سعید امانی بود که رئیس هم رئیس بازاری‌ها بود.

وی افزود: زمانی که آقای هاشمی به عناون نماینده شورا حضور داشتند، مرا صدا کرد و یک چک بیست‌میلیون تومانی به من داد که دولت موقت آن را در وجه آقای هاشمی‌رفسنجانی صادر کرده‌بود. آقای هاشمی هم پشت چک را امضا کرد و به من داد. من هم همان موقع یک حساب در بانک ملی ضرابخانه به نام فرمانده سپاه و مسئول مالی سپاه باز کردم و چک را در آن حساب ریختم.

چند وقت بعد اولین پولی که دولت موقت به ما داد یک بودجه صد‌میلیون تومانی بود که باز آن را به من داده‌بودند که من سال‌ها می‌رفتم برای آن به دیوان محاسبات پاسخ می‌دادم.کار همین گونه جلو رفت تا این‌که آقای رجایی نخست وزیر شد و نام سپاه به ردیف بودجه اضافه شد.

مهمترین محورهای این گفت وگو را می خوانید:

*پایه حقوق را ۲۰۰۰ تومان اعلام کردم و گفتیم از این ماه همه سپاهی‌ها باید بیایند و حقوق بگیرند. دیدیم شورشی علیه ما در سپاه به راه افتاد که اینها می‌خواهند ما را دنیاپرست کنند. دسته راه انداختند و سر و صدا کردند، ما محکم ایستادیم. تا این‌که بالاخره به رئیس آنها که جوانی بود، گفتم هر فردی حقوق نگیرد از سپاه اخراج می‌شود.

*ما یک کشتی غرق شده پیدا کردیم، آن را آوردیم و به قیمت ۷۰ میلیون تومان فروختیم. رفتم خدمت حضرت امام و گفتم: این ۷۰ میلیون تومان را چه کار کنم؟ اجازه می‌دهید که با این پول زندانیان سپاهی را آزاد کنیم؟
امام فرمودند: اگر منجر به تجری به قتل نشود، بروید اینها را آزاد کنید.

*ما دائم با یزدی دعوا‌ داشتیم. یزدی معاون نخست وزیر در امور انقلاب بود. سپاه شکل گرفته‌بود و احتیاج به بودجه داشت. از آقای یزدی وقت جلسه می‌خواستیم، معمولا ساعت یک یا دو نیمه شب وقت می‌داد و اکثرا در جلسات چرت می‌زد.

*خدمت امام گزارش کار دادیم و گفتیم ما با دولت موقت نمی‌توانیم کار کنیم، بهتر است سپاه زیر‌ نظر شورای انقلاب فعالیت کند. امام هم استقبال کردند و قرار شد من نظر امام را به اطلاع شورای انقلاب اسلامی برسانم. بر همین اساس شورای هفت نفره فرماندهی سپاه انتخاب و به اطلاع شورای انقلاب رسانده شد. روز دوم اردیبهشت ۵۸ مرحوم شهید بهشتی آمدند در مقر سپاه و حکم را خواندند و تحویل ما دادند.

*وقتی‌ قانون‌اساسی را نوشتند تنها نهادی که در قانون اساسی به‌عنوان اصل ۱۰۵مطرح شد، نام سپاه پاسداران بود.
*در جلسات شورای فرماندهی سپاه همه مامور شدند تا طرح‌های مورد نظر خودشان را ارائه دهند. آن روزی که قرار بود آرم‌ها را بررسی کنیم، شهید کلاهدوز یک طرحی ارائه داد که آیه قرآن در آن قرار داشت. خود ایشان از قرآن آیه را انتخاب کرده‌بود که همان آرم تصویب شد.

*بنی‌صدر اصلا معتقد به نیرویی مثل سپاه نبود. من که معتقدم بنی‌صدر از ابتدا خائن بود و با نقشه به نیروهای انقلابی نزدیک شده‌بود اما بعضی از دوستان‌مان در سپاه هم‌عقیده با من نیستند.

اطلاعات آنلاین

481984