شناسه خبر: 373821
شنبه 13 آذر 1400 11:10
مدیریت ذره بینی،(Micro management)، نمونه ای از ضعف مدیریتی است که مبین کنترل بیش از اندازه و غیر ضروری کارکنان توسط مدیریت و توجه شدید مدیر به جزئیات کاری است. مدیران ریز بین به دلیل غرق شدن در مسائل جزئی، توانایی تحلیل کل سیستم و توجه به بهره وری کلی را ندارند. در واقع آنها علاوه بر اینکه کلیات را فدای جزئیات میکنند، احترام و اعتماد زیر دستان را نیز از دست می دهند.
این نوع مدیریت که به آن میکرو منیجمنت (Micromanagement) هم میگویند زمانی رخ میدهد که مدیر یا سرپرست گروه میکوشد همهچیز را کنترل کند و بر همه امور نظارت داشته باشد. این شیوه مدیریتی در نگاه اول کاربردی به نظر میرسد و حتی شاید در پروژههای کوچک نتیجهبخش باشد، اما مدیر ذرهبینی نمیتواند به چشمانداز بلندمدت گروهش توجه داشته باشد و زمانش فقط صرف توجه به جزئیات میشود. در این حالت، اعضای گروه هیچ آزادی عملی ندارند و از وجود ناظر همیشگی خسته میشوند.
مدیران معمولی کارها را به کارمندان محول و منابع لازم را برایشان تأمین میکنند و زمان اتمام کار را به آنها میگویند. بعد از این، کارمند آزاد است که کار را انجام بدهد و نتیجه و گزارش را ارائه کند. مدیر ذرهبینی همه مراحل اولیه را طی میکند، اما در تمام فرایند هم بر عملکرد کارمند خود نظارت دارد و حتی ممکن است برای هر گام پروژه از او گزارش بخواهد. اگر هم کارمند مرتکب خطایی شود یا کار را بهشیوهای انجام ندهد که مدیر تعیین کرده است، او را تنبیه میکند.
وقتی درباره مدیریت ذره بینی صحبت میکنیم، اکثر افراد یاد مثالهایی واقعی از این نوع مدیران میافتند. تعداد این افراد ذرهبینی در جامعه بسیار زیاد است و به همین دلیل بسیاری از افراد شاغل با این مشکل مواجه میشوند. نکته این است که برخی از مدیران ذرهبینی نمیدانند این ویژگی را دارند و در نتیجه برای اصلاح آن تلاشی نمیکنند.
مهمترین ویژگیهای مدیر ذره بینی عبارتاند از:
مدیریت ذره بینی ممکن است با هدف درستی انجام شود، اما اجرای آن اشتباه باشد. نظارت بر فرایندها و اجرای صحیح آنها در هر سازمانی لازم است، اما نه به شیوهای وسواسگونه! حتی ممکن است در برخی موارد مدیران به فرایند میکرومنیجمنت نیاز داشته باشند، مثلا زمانی که کارمندی بهتازگی وارد سازمان شده است باید به این شیوه مدیریت شود تا کار را یاد بگیرد.
در ادامه مزایا و معایب میکرو مدیریت را بررسی میکنیم تا تشخیص بدهید این روش در چه شرایطی کاربردی است و در چه شرایطی به سازمان آسیب میرساند.
مدیریت ذره بینی به خودی خود مفهوم منفی ندارد و فقط وقتی در آن افراط میشود به سازمان آسیب میرساند. مدیرانی که در مواقع صحیح ذره بین به دست میگیرند، میتوانند بر فرایندها نظارت داشته باشند و خروجیها را هم مدیریت کنند. همچنین از سلامت و امنیت کارکنان در حین انجام پروژه مطمئن خواهند شد.
تعیین اهداف و نتایج کلیدی تکنیکی مدیریتی است که همه فاکتورهای مدیریت ذره بینی را در بر میگیرد. با این تکنیک، مدیران دیگر نیازی به نظارت دائمی بر سازمان ندارند و در عین حال مطمئن میشوند که همهچیز همانطور که میخواهند پیش میرود.
این اهداف و نتایج معمولا هر سه ماه یک بار در سازمان تعیین میشوند و این امکان را برای گروه فراهم میکنند که روی اهداف کلیدی و روش رسیدن به آنها متمرکز شوند. ویژگیهای این تکنیک:
با استفاده از نرمافزارهای مدیریت عملکرد میتوان این اهداف و نتایج را تعیین کرد و بعد از پایان هرکدام هم میزان موفقیت را سنجید. بعد از تعیین این اهداف، میتوان هفتهای یک یا دو جلسه در سازمان برگزار کرد تا اعضای گروههای مرتبط در کنار هم جمع شوند و بگویند هرکدامشان چه کارهایی برای دستیابی به اهداف انجام دادهاند. در این صورت میتوان بر فرایندها هم نظارت داشت.
اهداف و نتایج کلیدی برای تحقق صددرصدی تعیین نمیشوند. اگر فاکتورهای ارزیابی نشانگر ۷۵ تا ۸۰درصد موفقیت باشند هم میتوان گفت سازمان به هدف مدنظر دست رسیده است.
میکرومنیجمنت روی کاغذ خیلی خوب به نظر میرسد، اما در عمل چیزی جز سرخوردگی کارمندان و بیاعتمادی مدیر به آنها را در پی ندارد. بهترین راهکار برای حل مشکل میکرومنیجمنت این است که بهجای مدیریت تکتک جزئیات، فرایندها را مدیریت کنید.
در مدیریت فرایند، جریانهای کاری و گزارشهای مسئولان پروژهها را پیگیری میکنید و نظارتی روی جزئیات پروژهها ندارید. مدیرانی که فرایندها را مدیریت میکنند آموزشهای لازم را به کارمندان ارائه میدهند، در نتیجه نیازی به نظارت به جزئیات و ذرهبین دستگرفتن نخواهند داشت.
زمانی که فرایندها در سازمان تعریف شده باشند، حتی کارمندان جدید هم میتوانند در مدت کوتاهی آنها را یاد بگیرند و نیازی به مدیریت ذره بینی نخواهند داشت. در نتیجه مدیر میتواند به کارهای مهمتر برسد و زمانش را صرف بررسی جزئیات نکند.