در گفتگو با پژوهشگر هوانوردی مطرح شد:

مقایسه سفرهای جاده چالوسی با سفرهای هوایی / لزوم یادگیری منش کسب وکار توسط ایرلاین ها

سفرهای هوایی مخصوصا در داخل کشور یا ماموریت های کاری است ویا اجبار. در حالیکه سفرهای هوایی از بسیاری از جهات می توانند به صرفه تر وایمن تر باشند.

به گزارش سایت خبری پرسون، نقش هواپیما را در زندگی مردم و اقتصاد کشور، باید متفاوت دانست. تفاوتی که در گذشته به سبک زندگی مردم بر میگشت؛ هر فردی مرفه تر، سفرهای هوایی اش بیشتر؛ تا آنجا که بلیط سفر هوایی، قابلیت خودنمایی هم داشت.

با وجود بیشتر شدن استفاده قشرهای مختلف مردم از هواپیما برای جابه جایی و مسافرت، آمار نشان می‌دهد که اغلب مردم، صرف ساعتها زمان برای سفر با ماشین و قطار را به سفرهای هوایی ترجیج می دهند، که گذشته از سطح اقتصادی زندگی در جامعه، نشان‌دهنده نوعی عادت در فرهنگ سفر است. چه بسا مردم در سفرهای جاده ای، هزینه های مالی و حتی جانی زیادی هم پرداخت می‌کنند که در مقایسه با سفرهای هوایی، از نظر زمان و ایمنی، قابل تامل است. از این رو خبرنگار «پرسون» با داوود ربیعی، پژوهشگر و مشاور توسعه ارتباطات هوانوردی درباره نقش هواپیما و فرهنگ هوانوردی برای مردم و مدیران هوانوردی به گفت‌وگو نشست؛ که در ادامه می‌خوانید.

*مدتهاست در مورد فرهنگ هوانوردی می گویید و می‌نویسید، روی سخنتان با کدام دسته است؛ مردم یا مسئولین؟
بارها از مشکلاتی که مردم با هوانوردها و بالعکس، هوانوردها با مردم دارند، شنیده‌ایم. از روزهای ابتدایی انگشت اشاره ام به سوی مردم بود اما به مرور زمان دریافتم که نباید دنبال مقصر بگردم، هم شرکت های هواپیمایی به عنوان اپراتور و هم مردم به عنوان مصرف کننده خواسته های به جا داشته و دارند. تاخیرهای پروازی در هر صورتی وجود دارد، مخصوصا در فصل‌هایی که آب و هوا در حال تغییر مداوم است. اما شرکت ها موظفند در قبال مبالغی که از مردم دریافت می‌کنند، خدمات شایسته ای به آنها ارائه دهند و در صورت تاخیر، شایسته تر پاسخگو باشند و این رویه تمام شرکت های هواپیمایی دنیاست.

*هواپیما چه نقشی می‌تواند در داخل و خارج کشور داشته باشد؟
هواپیما فراتر از یک وسیله حمل و نقل است و باید به چشم یک سفیر دیده شود. سفیری که قادر است به راحتی مناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برقرار کند زیرا در هر کشوری که فرود آید حامل پرچم کشورش است.
در داخل کشور هم با وجود بازارهای بکر، شرکت های هواپیمایی مان نتوانستند بازاریابی کسب و کار مناسب را برای خود ایجاد کنند و این در حالی است که از کمبود عرضه می نالند در حالی که شاهد هستیم تلاشی در فرهنگ کسب و کار به طور منظم نشده است. منش کسب و کار در مدیران ما وجود ندارد تا بتوانند بازارها و مسیرهای توسعه صنعت گردشگری کشور را کشف کنند.


بیشتر بخوانید:

زیان سنگین ایرلاین ها

تاکسی هوایی؛ همتی دوباره پس از چهار دهه / تغییر تاکتیک جدی در وضعیت تحریمی


*چرا مسافران داخلی ما الویت نخست‌شان مسافرت هوایی نیست، از پس خرید بلیط و هزینه های سفر هوایی برنمی آیند یا مشکل جای دیگری است؟

هنوز در ایران هواپیما کالای لوکس به حساب می آید، نگرشی که در ابتدای ورودش به ایران به وجود آمد. مورد دیگر ترس ناشناخته بعضی ها از هواپیما است و مورد آخر نیز نوع و جنس گردشگر داخلی است. حرف ورود هواپیمای نو در ایران که به میان آمد، عده ای از هزینه های داخل کشور سخن گفتند، در حالی که برای هواپیماهای جدید، هیچ هزینه ای از داخل کشور صرف نشده و حقیقتی که باید بدانیم این است، با توسعه ناوگان، قیمت و هزینه های تمام شده پایین می آید. پس خرید هواپیمای نو، سرمایه گذاری است، اما عدم آگاهی مردم و عدم شناخت و توجه رسانه ها و … سبب برخی قضاوت های منتاقض در مورد ورود و فعالیت هواپیماهای نو در کشور می شود. در واقع، سقوط یک هواپیما به دلیل عمق سانحه، در صدر اخبار مورد توجه واقع می شود، اما ورود هواپیماهای جدید آن اندازه توجه همگانی را در پی ندارد.

مردم باید بدانند چیزی به نام هواپیمای فرسوده نداریم و فرسوده برای ماشین به کار می رود. متاسفانه این واژه بارها در رسانه ها از سوی مدیران ارشد هم به کار برده شده است. در حالی که، یک هواپیما یا قابل پرواز هست یا نه، فرسوده، پیر یا جوان دیگر چیست؟ و همه اینها به ترس مردم دامن می زند.

عادت گردشگری در ایران هم، جاده چالوسی است. یعنی معمولا برای لذت بردن از مسیر مسافرت می‌کنیم و این لذت در استفاده از هواپیماهای داخلی وجود ندارد. زیرا در پرواز هیچ فکری برای مشغول نگه داشتن و بهره بردن مسافر از پرواز نشده است. بهتر نیست به جای دوربین مخفی پخش کردن و نشر مجلات درون پروازی که محتوا و رغبتی برای مسافر ندارد، خدمات بهتری داده شود؟ هزینه که داده می‌شود، پس هزینه برای کیفیت باشد. البته شرکت های هواپیمایی نسبت به گذشته، خدمات خود را بهتر کرده و این از خرید بلیط و برخورد مسافران معلوم است. اما هنوز مسافران ما یا برای ماموریت های کاری از سفر هوایی استفاده می کنند یا پای ثابت شرکت های هواپیمایی هستند و حتی خلبان را به نام میشناسند. البته همانطور که گفتم کسب و کار سنتی هوانوردی، تنوع خدمات با قیمت های مختلف، برای مردم ارائه نکرده تا قدرت انتخاب های بیشتری داشته باشند.

*بارها شده هموطنانمان ساعتها در فرودگاه ها منتظر پروازشان هستند که چهره زیبایی ندارد، ایراد کار کجاست؟ اگر مدیری در حوزه هوانوردی بودید، چه روشی در پیش می گرفتید؟
باید کارگروهی در سازمان هواپیمایی کشور با حضور نمایندگان ارگان ها و نهادها، نماینده ایرلاین ها و نیز نماینده گانی از جامعه شناس ها، روانشناس ها، جدای از کارگروه‌هایی که تا به حال بوده، شکل بگیرد، تا خواسته ها مطرح و کار کارشناسی منظم و مداوم انجام شود. نگاه کلان به سمت گردشگری هوایی باید قوت یابد تا مردم راغب شوند از پروازهای داخلی استفاده کنند. در گذشته وقتی صحبت از فرهنگ هوانوردی می کردیم، برخی مدیران فکر می کردند نفسمان از جای گرم بلند شده، اگرچه کم کم نگاهشان تغییر کرده، اما هنوز فرهنگ در دید کلان، یک فانتزی به نظر می‌رسد.

مردم نباید خود را با ما هماهنگ کنند؛ ما باید سلیقه مسافران را کشف و خدمات با کیفیت به آنها بدهیم. مسافر نباشد، شرکت هواپیمایی هم نیست. من اگر روزی مدیر باشم، احترام به مردم را بر هر چیزی الویت می دهم، نه اینکه مردم ۱۰ساعت منظر پروازشان باشند اما کسی نیاید پاسخی به آنها دهد. چرا زمانی که مردم پول می‌دهند همه حاضریم اما زمان پاسخگویی غیبمان می زند؟

تکریم طرفین مهم است، نباید مشتری را به حدی برسانیم که اعتراض کند، حال یک مشتری در دادگاه اعتراض می کند و دیگری شیشه فرودگاه و خدمه پرواز را نشانه می گیرند. احترام وظیفه است و هر دو طرف چه مردم و چه شرکت هواپیمایی باید در هر صورت خود را ملزم به رعایتش کنند، احترام گذاشتن، باید سرلوحه کارمان باشد.

227745