پرسون بررسی کرد:

هیولای تجارت دارو؛ خلافی که در روز روشن انجام می شود/ سرگردانی مردم در شهر با نسخه های پزشکان

مردم می گویند پزشکان بیمارستان ها، نسخه های عجیب و غریبی برایشان می پیچند. نسخه هایی که آنها را در تمام شهر چرخانده و حتی پایشان را به بازار سیاه دارو هم کشانده است.

به گزارش سایت خبری پرسون، قصه غم انگیزیست. درد و دارو، بیمار و بیمارستان. موضوعی ریشه دار که همچنان قربانی می گیرد.جانشان را نگیرد، مالشان را می گیرد. ریشه هایی که همراه با عدم نظارت، تبدیل به هیولایی چند سر شده است. هیولایی که در بیمارستانها جولان می دهد و قربانیان خود را برای تامین داروهای نسخه پیچی شده، تمام شهر می چرخاند.هیولایی مخوف که زنجیروار، همه را می بلعد.

تجارت دارو
اما برایتان بگویم از درد. درد بیمار و بی دوایی، رنجی که بیمارستانها بر دوش مردمانی که از روی ناچاری و بیماری به آنها پناه اورده اند، می گذارند. دارو و بیمارستانها، قصه پردرد و غم انگیزی که قبل از پاندمی جهانی کویید 19 ، ایران اسلامی را درگیر خود کرده بود. قصه، درد مشترک همه جاست. هر موضوعی که ورود میکنیم. واردش نشده کلاف سردرگمی می شود که آنسرش ناپیداست.آنچنان که قبل از شروع به این گزارش دوستی ، نصیحت کرد: « بحث دارو رو بیخیال شو. هیچ کس جوابگو نیست»

مفت از دستش دادیم

آرمان 38 سال دارد. لاغر اندام با چشمانی درشت. صدای دورگه ای دارد که در راهرو بیمارستان رها کرده است. آنقدر داد زده که رمقی برایش باقی نمانده است. آخرین سلاحش را هم که از دست می دهد گوشه ای می نشیند. حواسم را به خودش جلب کرده است. باوجود تردید، نزدیکش می شوم. سر صحبت را با معرفی خودم شروع می کنم. «خبرنگار هستم. خبرنگار ....» جمله ام را تمام نکرده از روی صندلی بلند می شود و کاغذ مچاله شده دستش را سمتم می گیرد. نسخه پزشک را آنقدر فشار داده است که قسمتهایی از نسخه پاره شده است.« پدرم در همین بیمارستان از دستم رفت.» آنقدر آرام شروع به صحبت می کند که فراموش می کنم که او همان فرد است. جوانی را که بی تابانه بیمارستان را به هم ریخته بود.

مهدی این گونه ماجرا را شروع می کند: «پدرم نیمه های شب بلند می شود تا آبی بنوشد، سرش گیج رفت و افتاد و لگنش در رفت. آوردم تا عملش کنند. فردای عمل، دیدم پیرمرد در تمرین قدم برداشتن، نای راه رفتن را هم ندارد و چشمانش سیاهی رفت. پس از بررسی، فهمیدند که ریه هایش پر از آب شده و باید آب از ریه هایش خارج شود».

مهدی درادامه تعریف می کند که پدرش را به icu منتقل کردند. پس از چند وقت، در آنجا فهمیدند که به کرونا هم مبتلا شده پس نمی توانستند عملش کنند.

«هر روز بدتر و بدتر می شد. پزشکش لیستی از داروها را برایم نوشت. خانم! تمام تهران را گشتم. پدرم قبل اینکه بمیرد، من مرگ را به چشم خودم دیدم. الکی و بسیار مفت، به کرونا مبتلا شد. اصلا کرونا نداشت. اینجا درگیرش شد و بعد به جای رسیدگی من را دنبال نخود سیاه می فرستادند».

آرمان در ادامه می گوید که وقتی نسخه را به داروخانه ها می برد، دکترهای داروساز بارها به او می گفتند که عمرا این داروها پیدا شود. اگر هم پیدا شود، معلوم نیست موثر باشد. پس بهتر است به جای داروهای کمیاب، از داروهای موجود و متداول استفاده کنید.

سرش را بین دو دستش قایم میکند. می توانستم درکش کنم. مرد جوانی که پدرش را چند روز پیش در یکی از بیمارستانهای پایتخت از دست داده و هم اکنون، مادرش هم به کرونا مبتلاست و نگرانی امانش را بریده است.
در مورد نسخه می پرسم که بلافاصله می گوید: « مال مادرم است. فقط می گویند« برو پیدا کن». هرچه میگویم که پیدا نمی شود، کسی به حرفم گوش نمی دهد.یعنی من باید دوباره شاهد مرگ مادرم هم باشم. مگه داروی دیگه ای در این بیمارستان نیست.چرا من رو دنبال دارو میفرستن اگه میدونن که مادرم هم قرار است بمیرد. نسخه هایی که میلیونها خرجش است».

مال مادرم است. فقط می گویند« برو پیدا کن». هرچه میگویم که پیدا نمی شود، کسی به حرفم گوش نمی دهد.یعنی من باید دوباره شاهد مرگ مادرم هم باشم. مگه داروی دیگه ای در این بیمارستان نیست.چرا من رو دنبال دارو میفرستن اگه میدونن که مادرم هم قرار است بمیرد. نسخه هایی که میلیونها خرجش است


خسته است. نای داد کشیدن هم دیگر ندارد. دردی دارد که هزاران ایرانی اینروزها با آن درگیرند. نسخه های عجیب و غریبی که فقط نوشته می شود. حتی در صورت پیدا شدن دارو، برای بیمار موثر نیست. با وجود اینکه فرستادن بیمار یا همراهانش برای تهیه داروهای گران و کمیاب به خارج از بیمارستان خلاف است. خلافی که مکرر و در روز روشن و به راحتی انجام می شود.


بیشتر بخوانید:

نسخه های خودسرانه؛ عامل شیوع بیشتر کرونا/ ویروس کرونا یک قدم از محققان جلوتر است

ورود کرونای انگلیسی به کردستان/ شایعه یا واقعیت!


مافیای دارو؛ بازی خطرناک با جان و مال مردم

در همین رابطه با یکی از منابع مورد اعتماد که پزشک و داروساز است و نمی خواست نامش علنی شود، گفتگو کردم. در همان ابتدای صحبتگفت: این ماجرا سرهای زیادی دارد و با اینکه بارها تاکید شده است، نباید بیماران یا همراهانش را برای پیدا کردن داروها، به نشانی های عجیب و غریب بفرستید اما این کار، همچنان انجام می شود.

تجارت دارو بسیار سودآور و در رتبه سوم تا چهارم اقلام تجاری پرسود قرار دارد. این روزها هم که کرونا همه گیر شده و بازار جدیدی برای این زنجیره، ایجاد شده است.


وی توضیح می دهد که تجارت دارو بسیار سودآور و در رتبه سوم تا چهارم اقلام تجاری پرسود قرار دارد. این روزها هم که کرونا همه گیر شده و بازار جدیدی برای این زنجیره، ایجاد شده است.

پزشک ایرانی در ادامه با اشاره به وضع اسفناک بازار سیاه، فرستادن بیمار در این بازارها را خلاف دانسته و می گوید: شاهد هستیم با وجود موجود بودن داروهای ایرانی ، بیمار را با دلیل های واهی و گمراه کننده ، به سراغ داروهای کمیاب خارجی می فرستند و وقتی بیمار یا همراهش به دنبال داروهایش می رود داروهایی را به دست می آورد که در خیلی از موارد، داروهای بازار سیاه، ماده موثره برای درمان و بهبود بیماری را ندارند و با آب مقطر پر شده است.

آنچه او بیان کرده است، عجیب است اما در حد وسیعی همه مردم و پزشکان از آن مطلع هستند و در این بین نظارت و نگاه موشکافانه ای از مسوولان زیربط که بتوانند این مسئله جدی را ریشه کن کنند را کمتر شاهد هستیم. شاهد موضوع را هم از خیل عظیم نسخه های نوشته شده در یک مسیر و مبادی خاص می توان فهمید. نسخه هایی که با جان و مال مردم بی گناه بازی کرده و مانند جریان «زیرمیزی پزشکان برای عمل های گزاف و پرهزینه»، افراد عادی و مخصوصا مستمندان را نشانه گرفته است. مسیری خداناباورانه که همچنان همچون باتلاقی، همه را می بلعد. باتلاقی که امروز به دامش نیفتید فردا حتمی است.

227310